نقدی بر نمایش "پرواز شماره 745" به کارگردانی مرجان پورغلامحسین

یک نمایش خوب ، منهای بدی هایش


%d9%be%d8%b1%d9%88%d8%a7%d8%b2-%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87745

آنچه به عنوان “میکرو تئاتر” به ما ایرانی ها معرفی شده است یا همان تئاتر جعبه ، گونه ای از تئاتر است که “می شود” در گروه تئاتر عروسکی دسته بندی اش کرد . گونه ای از تئاتر که به ویژه برای مخاطب کودک می تواند جذاب باشد و دارای ابعاد تربیتی و آموزشی . به شرطی که حتما همراه باشد با قصه ،  آن هم درست و اصولی . البته این بدان معنا نیست که “میکرو تئاتر” برای مخاطب بزرگسال جایگاه سرگرم کنندگی و حتی کارکرد اجتماعی و آموزشی ندارد ،

که ” پرواز شماره ۷۴۵ ”  از نمونه های خوب میکرو تئاتر است برای مخاطب بزرگسال .

یک میکروتئاتر مبتنی بر قصه ، یک قصه خوب ، نوستالژیک و صد البته مبتنی بر اصول کلاسیک قصه گویی . این نوستالژیک بودن قصه و نحوه روایت آن که همراه است با قلش بک ، فلش فوروارد های درست و به موقع به انتخاب شیوه اجرایی این نمایش تئاتر – میکروتئاتر – توسط کارگردان وجاهت می دهد . در واقع اینکه بازیگر ( بدون ماسک و عروسک )  ، زمانِ حال پرسوناژ اصلی را بازی می کند و وقتی خاطراتش را تعریف می کند و به عقب بر می گردد از تکنیک میکرو تئاتر استفاده می شود ، همه ی آدم های ریز می شوند ، خانه ها کوچک می شوند و همه چیز دور می شود ، درست سی سال به عقب می رود – اشاره به مدت زمانی که از خاطرات پرسوناژ اصلی می گذرد . – .

پس “پرواز شماره ی ۷۴۵” تا به اینجا نمایشی خوب است که قصه می گوید و برای گفتن قصه اش فرمی درست را انتخاب کرده است که در فضا سازی مورد نظر کارگردان بسیار موثر واقع شده است .

اما از ایراداتی که می توان به این اجرای جشنواره ای گرفت ، عدم آمادگی لازم و کافی گروه از بازیگر گرفته تا عروسک گردانان و حتی مسئول دوربین و حتی تیم فنی است . یعنی این گروه حتی به اندازه ی یک اجرای جشنواره ای نیز آماده نبودند . البته من مخالف نظر برخی دوستان هستم که به اجراهای جشنواره ای با دیده ی اغماض می نگرند و می گویند : ” جشنواره بود خُب ، حق داشتند ! ” . من مخالف این نظر هستم ، چرا که جشنواره ویترین است ، جشنواره مهلت و فرصت مغتنمی است برای اینکه گروه های تئاتری خودشان را اثبات کنند ، به ویژه بچه های تئاتر عروسکی ، تا شاید راه رسیدنشان به اجرای عموم هموار شود .

پس از نظر من ایرادات وارد بر “پرواز شماره ۷۴۵ ” غیر قابل چشم پوشی است و حتما باید ذکر شود . تا در صورتی که اعضای گروه این سطور را بخوانند و توجه کنند ، امیدوار باشیم به یک اجرای عمومی خوب و قابل توجه .

و دیگر اینکه ، با وجود اینکه ما در دپارتمان نقد تئاتر فستیوال همواره تلاشمان بر این بوده است تا به نقد فرم بپردازیم و سوژه را چه خوشیندمان باشد چه بدآیند ما ، نقد نکنیم ( چرایی اش و توضیح اش باشد برای فرصت مناسب اش .) ، اما ذکر این موضوع را چنان ضروری یافتیم که قوانین خود را هم زیر پا می گذاریم :

ارامنه ی ایران همواره در جوار مسلمانان و اهالی سایر ادیان و مذاهب زندگی کرده اند و می کنند ، در مراسم مذهبی یکدیگر ، همانند دو دوست ، دو همسایه ، دو برادر … شرکت کرده اند و فعال بوده اند . مانند هر ایرانی دیگر در جبهه های جنگ حاضر بوده اند و  جانباز و شهید شده اند و … اما متاسفانه در این نمایش خلاف این دیده می شود . آن هم بی هیچ غرضی و بی هیچ بدخواهی و قوم پرستی و … که این را می شود در انتخاب سوژه ی ملی و میهنی توسط این گروه جوان و در شیوه روایت ساده و جذابشان دید ؛ اما این جوانان فقط و فقط به علت نشناختن مدیومی به نام تئاتر و آن هم تئاتر عروسکی که صدها بار تاثیر بیشتری از سایر انواع تئاتر دارد و شاید به علت عدم شناخت شان از این مردمان نازنین ، نا خواسته ، تاکید می کنم ناخواسته ، به قومی ایرانی توهین کرده اند .

نویسنده و کارگردان “پرواز شماره ۷۴۵” نخواسته اند توهین کنند ، اما در نهایت اینکه در مواردی مثل مهاجرت خانواده ارمنی در زمان جنگ به آمریکا و مواردی مثل قضیه نذری و… نگاهی نا درست به ارامنه دارند . البته این درست که خانواده مسلمان هم مهاجرت می کنند ، اما نشان دادن مهاجرت یک خانواده ارمنی لابد پیامی داشته است که  در “بن بست بهار” یکی از خانواده ها از میان ارمنه انتخاب شده است و  الا می شد ساکنان آن خانه هم مسلمان باشند .

“پرواز شماره ۷۴۵” اگر ایراداتی که بر شمرده شد را اصلاح کند ، نمایش خوبی  است که حقش اجرای عموم است .

محمد علی مطلق – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *