پونه پارسایی : “یک اسم یک کلمه ای که …” در مورد دغدغه های یک فرد نابینا است .


پونه پارسایی این روزها نخستین تجربه ی کارگردانی خود را با نمایش ” یک اسم یک کلمه ای که توش میم کاف شین داره” در تماشاخانه فانوس پشت سر می گذارد . نمایشی که به گفته ی کارگردانش موضوعی روانشناسانه و فلسفی دارد . به بهانه ی اجرای این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با پونه پارسایی داشته است که در ادامه می توانید آن را بخوانید :

 

%d9%be%d9%88%d9%86%d9%87-%d9%be%d8%a7%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%db%8c%da%a9-%da%a9%d9%84%d9%85%d9%87-%d8%a7%db%8c

پونه پارسایی کارگردان نمایش “یک اسم یک کلمه ای که توش میم کاف شین داره” در ابتدا در رابطه با عنوان این نمایش گفت : این نمایش براساس حروف کلمات “مشکوک” البته با جا به جا کردن حروف آن نامگذاری شده است .

این کارگردان با بیان اینکه متن این نمایش در ابتدا به صورت نمایشنامه نبود ، در خصوص انتخاب این متن و موضوع آن توضیح داد : در ابتدا آقای ایزدی این متن را به صورت داستان کوتاه نوشته بودند و به نظر من این داستان بسیار جذاب بود و از ایشان خواستم که آن را به نمایشنامه تبدیل کنند . ما این شانس را داشتیم که از ابتدای تمرین ، ایشان در کنار ما حضور داشتند و یک سری تغییرات را در متن ایجاد کردند . داستان در مورد یک فرد نابینا است که اعتماد او دچار تردید شده است . کلیت این موضوع که وقتی یک فرد نابینا اعتماد خود را از دست می دهد بسیار مهم تر از این است که افرادی که هیچ معلولیت خاصی ندارند ، آن را از دست بدهند ، برایم بسیار جذاب بود . همانطور که در نمایش گفته می شود : “علت مهم نیست ، مهم این است که آن اعتماد خدشه دار شده است .”

پارسایی با اشاره به تمریناتی که برای به روی صحنه بردن این نمایش صورت گرفت ، در مورد پروسه تبدیل متن نمایشنامه به فرم اجرایی توضیح داد : ما از ابتدای شروع کار ، برایمان خیلی اهمیت داشت فردی که نقش نابینا را بازی می کند ادای کوری را در نیاورد . به همین دلیل یک ماه و نیم از تمریناتمان را به پرسوناژ فرد نابینا اختصاص دادیم . او با چشمان بسته تمرین می کرد ، به خیابان می رفت تا بتواند آرام آرام این اتفاقات را ایجاد کند . مرحله دیگر ، قسمت زنانه نمایش بود که دوستان اسم های متفاوتی بر آن می گذارند ، وجدان ، ضمیر ناخودآگاه و … که همه این ها می تواند قسمتی از ذهن این فرد نابینا باشد که به آن جان داده است . سعی کردیم  یک سری اتودهایی بزنیم که نوعی ارتباط و هماهنگی روانی بین این دو فرد برقرار شود و سپس روی میزانسن ها شروع به تمرین کردیم .

وی در ادامه در مورد طراحی صحنه ی این نمایش گفت : این متن نکته ای دارد که برای من خیلی مهم بود ، شکل چیدمان و رنگی که برای صحنه در نظر گرفتیم و فکر می کنم المان اصلی طراحی صحنه ما است . ما فردی به عنوان طراح صحنه در این نمایش نداشتیم و همه با هم در گروه تصمیم گرفتیم که همه چیز را از دید فرد نابینا بینیم و مطلقا رنگ یا نوشته نداشته باشیم . به خاطر شیوه اجرایی نمی توانستیم همه چیز را سیاه در نظر بگیریم و تصمیم گرفتیم یک رنگ را انتخاب کنیم . با توجه به این که فرد نابینا مدام با خود بازی رنگ ها را دارد ، برایم کنتراست خیلی جذاب بود اینکه ما در نمایش رنگی نمی بینیم ولی مدام از رنگ می شنویم .

پونه پارسایی در پایان در مورد سالن اجرای نمایش “یک اسم یک کلمه ای که توش میم کاف شین داره” گفت : یکی از چیزهایی که بعضی از تماشاچیان می گویند این است که چرا این سالن را برای اجرای نمایش انتخاب کردید ، اینکه ستون دارد و کار را برای دیدن تماشاچی سخت می کند . ما می توانستیم هر سالن دیگری را انتخاب کنیم و ستون اضافه کنیم ولی این سالن خود به خود این ستون ها را داشت و ارتباطی که با کار ما داشت این بود که افراد بینا به محض این که به نقطه ای برخورد می کنند آنقدر جا به جا می شوند که نقطه ی دیدشان را از دست ندهند و هیچوقت این حوصله را به خرج نمی دهند که فقط بشنوند . این درست در تضاد با فرد نابینا است که تمام عمر فقط شنیده اند و تمام زندگی شان نقاط کور بوده است . ستون های سالن و موضوع نمایش اینگونه با یکدیگر ارتباط دارند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *