گزارشی از شادپیمایی شلوغ و در بعضی مواقع بی نظم هفدهمین جشنواره نمایش عروسکی

جنگ تن به تن در میان عروسک ها


تئاتر فستیوال

۳۱ مرداد ۱۳۹۷ . ساعت ۵ عصر . گرمای ۳۵ درجه یک روز داغ تابستانی ، هیچ کسی را نمی تواند از زیر خنکای کولر به خیابان بکشاند مگر آنکه انگیزه ای در میان باشد .

چه انگیزه ای بزرگ تر از شادی کودکان مان !

از ضلع غربی پارک آب و آتش که وارد می شوی ، روی بنری نوشته شده “به سمت شادپیمایی جشنواره عروسکی” . تقریبا خلوت و سکوت کور است و به جز چند مادر جوان که با بچه هایشان به پارک آمده اند، کسی دیده نمی شود . جا به جا بنرهای جشنواره نمایش عروسکی از بیلبوردهای پارک آویزان شده و کم کم به تعداد بچه هایی که با عروسک هایشان برای شادپیمایی آمده اند ، افزوده می شود .

در تبلیغات مربوط به شادپیمایی گفته شده بود که تنها شرط حضور در این جشن، همراه داشتن عروسک است ، به همین خاطر من هم کپل شهر موش ها را با خودم آورده بودم که در این جشن تنها نباشم !

از خلاقیت کودکانه تا الهه ای از هندوستان

متاسفانه به جز همان بنری که در وردی پارک زده شده ، بنر دیگری برای هدایت بچه ها و خانواده هایشان به محل برگزاری جشن به چشم نمی خورد و همه با پرس و جو از همدیگر راه خود را پیدا می کنند . هر چه جلوتر می رویم جمعیت بیشتر می شود . حالا علاوه بر بچه هایی که با عروسک هایشان آمده اند ، عروسک گردان هایی را می ببینیم که با بچه ها مشغول شوخی و عکس گرفتن اند .

کپل باعث می شود با حورای ۸ ساله دوست شوم و او که از کپل خوشش آمده ، با او عکس یادگاری می گیرد . مادرش کلیپ کارناوال دوره قبل جشنواره را دیده بود و تصمیم گرفته بود با حورا به این جشن بیاید .

بچه ها همگی ذوق زده اند و صدای شادی و جیغ شان فضای پارک را پر کرده است . البته به غیر از بچه ها ، بزرگ ترهایی که کودک درون شان را رها کرده اند هم کم نیستند . خیلی وقت ها در عکس گرفتن از بچه ها پیشی می گیرند و هیجان زده در مورد عروسک ها با هم صحبت می کنند .

هر نوع عروسکی که بخواهی را می توانی در اینجا ببینی . از عروسک های نخی و دستکشی گرفته تا عروسک های میله ای و تن پوش . بعضی از بچه ها هم ، خلاقیت نشان داده اند و خودشان عروسک ساخته اند .

آرنیکا که هشت ساله است یک عروسک نخی ساخته که شکل موش است . می گوید در جشنواره جیگی جیگی ، ساختنش را از یک استاد آلمانی در مشهد یاد گرفته است . ماجرا برایم جالب می شود و همزمان با پدر و مادرش هم مشغول گپ و گفت می شوم .

آرنیکا که تا اینجای کار به او خوش نگذشته است و البته دلیلش را هم نمی گوید با تشویق مادر نحوه ی درست کردن عروسک را توضیح می دهد که سه لایه روزنامه را با چسب به هم چسبانده است و گوش های عروسکش هم از مقوا است . به غیر از این عروسک نخی ، دو عروسک دیگر هم ساخته که یکی ربات است و دیگری جوجه . در بین صحبت هایش متوجه می شوم که پدرش ، دبیر جشنواره جیگی جیگی بوده است .

محمد برومند ، پدر آرنیکا و دبیر نخستین جشنواره بین المللی تئاتر جیگی جیگی در مورد این جشنواره و علت نامگذاری اش توضیح می دهد که این جشنواره اولین جشنواره خصوصی تئاتر در ایران است وعلت نامگذاری اش به این خاطر است که خیلی سال پیش فردی در مشهد وجود داشته که معروف بوده به جیگی جیگی ننه خانم . او پیرمردی نوازنده و دوره گرد بود که عروسک بزی داشته و آن را روی سه پایه قرار می داده و نخ آن عروسک به سازش وصل بوده و وقتی که ساز می زده این عروسک می رقصیده و به خاطر اینکه برای مردم به صورت رایگان اجرای خیابانی داشته ، معروف بوده است .

تئاتر فستیوال

کمی جلوتر دخترکی را می بینم که هم لباس خودش و هم عروسکش به نظرم زیبا و جذاب می آید . جلو می روم و با مانلی و پدر و مادرش هم صحبت می شوم . مادرش می گوید که خانوادگی در زمینه ی تئاتر کودک و نوجوان فعالیت می کنند و مانلی هم بازیگر است . دو سال پیش هم برای شادپیمایی آمده بودند ولی به نظرشان دوره قبل خیلی خوب بود ولی امسال بی نظم .

درباره ی عروسکش می پرسم که چیست و برای کجاست و توضیح می دهند که برای هندوستان است و یکی از دوستانشان از هند آن را سوغاتی آورده است . در هند تعدادی الهه دارند که این عروسک ، نماد یکی از این الهه ها است و برای هندی ها خیلی مبارک و میمون است و خوشبختی و خوش شانسی می آورد و این عروسک در منازل و جشن ها یشان حضور دارد .

تئاتر فستیوال

مسیر به مرور متراکم از جمعیت می شود و عبور و مرور سخت . بچه ها ، خوشحالی شان و عروسک ها مرا به دنیای کودکی ام می برد . زمانی که بی دغدغه و شاد ، کوچک ترین چیزها می توانست غم و غصه هایم را به دست فراموشی بسپارد . در همین حال و هوا بودم که به محل اصلی برگزاری جشن رسیدیم .

نبرد تن به تن برای رسیدن به ردیف جلو

جمعیت به حدی زیاد شده بود که اجازه ی هیچ نوع حرکتی به تو داده نمی شد . استیجی که برای اجرای برنامه طراحی شده بود در نقطه ای قرار داشت که تنها جمعیت محدودی می توانست از نزدیک برنامه را مشاهده کند . همین مسئله باعث نبرد تن به تن در این میدانگاه شده بود . مشکل کار اینجا بود که به جای اینکه بچه ها در ردیف اول قرار داشته باشند ، اراذل و اوباشی را می دیدی که در ردیف نخست جای گرفته بودند که همین اتفاق باعث عصبانی شدن بسیاری از پدر و مادرها شده بود . خلاصه اینگونه بگویم که عطای دیدن مراسم را به لقایش بخشیدم و هر چه سریعتر خودم را از این مهلکه نجات دادم .

در گوشه ای ایستاده بودم که رامین ناصر نصیر را دیدم . بعد از سلام و احوالپرسی که البته در این هیاهو صدا به صدا نمی رسید ، متوجه شدم که برای مراسم دعوت شده ولی خب ، دیر رسیده بود . مانده بود که چگونه از میان این جمعیت خودش را به سن برساند که در آخر دل را به دریا زد و وارد جمعیت شد . متوجه نشدم چگونه موفق به این کار شد چرا که ترجیح دادم به جای آنکه تنها از دور صحنه را تماشا کنم و لذتی از این مراسم باشکوه نبرم ، به گپ و گفت با بچه ها ، پدر مادرهایشان و عروسک گردان ها شوم .

تئاتر فستیوال

جیران ، مراد ، کمانچه و دیگران

جیران خانم با لطافت آذری اش عده ی زیادی را به دور خود جمع کرده بود . موهای بلند سیاهش با پیراهن گل گلی برای دختر بچه ها خیلی جذاب بود و باعث می شد مادرانشان را کشان کشان برای عکس گرفتن به آن سو ببرند .

فاطیما گلچین عروسک گردان جیران می گوید ، سال ۹۲ با جیران در جشنواره عروسکی شرکت کرده است . استقبال مردم را بی نظیر توصیف می کند و می گوید :

-همانطور که خانم برومند گفتند باید برای دوره ی بعد به فکر استادیوم آزادی باشیم . بازخورد بچه ها عجیب بود . بچه ها آنقدر ، عروسک ها و جادوی آن ها را باور دارند که خیلی سریع با آن ها ارتباط برقرار می کنند .

تئاتر فستیوال

کمی آنطرف تر سمانه کنار تعداد زیادی عروسک بافتنی که برای فروش در گوشه ای چیده شده ، ایستاده است . می گوید که این عروسک های بافتنی را خودش به همراه چند خانم نیازمند ، تولید می کند و همه ی آن ها کار دست است . خدا را شکر در مجموع فروش خوبی دارد .

تئاتر فستیوال

علیرضا ناصحی یکی از بازیگران بسیار خوب تئاتر است که همیشه از بازی هایش لذت برده ام و این بار دیدن او با عروسکی که به کمانچه می ماند ، جذاب است .

درباره نمایشش توضیح می دهد به اسم “کمانچه ، آب و دیگران” که قرار است در ایام جشنواره در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا شود . می گوید نمایشش به مسئله ی آب در دنیا می پردازد و اینکه چقدر آب را از دست می دهیم . راوی نمایش کمانچه ها هستنند و دلیل استفاده از کمانچه برای تبدیل شدن به عروسک را اینگونه توضیح می دهد که در بین سازهای ایرانی ، آنچه که به انسان بیشترین شباهت را دارد به خاطر ایستاده بودنش ، ساز کمانچه است . چون “کمانچه ، آب و دیگران” به مسئله محیط زیست می پردازد برای ساختن عروسک ها از توپ پلاستیکی و چیزهای بازیافتی مثل لوله های پارچه و بطری آّب استفاده کرده است .

در آخر هم می گوید انشالله شادپیمایی دوره ی بعد در یک جای بزرگ تر و بهتر برگزار شود .

تئاتر فستیوال

مراد ، لر است . دوستان دیگرش را هم در میان جمعیت دیده بودم . محمد که همراه او است ، شوخ است و خوش برخورد . با روی خوش با همه عکس می گیرد و حتی سر به سر بعضی ها می گذارد . مراد برای نمایش “کاسه گردانی” به کارگردانی مهدی حبیبی است که قرار است در محوطه تئاتر شهر اجرا شود .

-استقبال از مراد چطور بود ؟

-راستش را بگویم یا دروغ ؟

-راستش را.

-خیلی بد بود .

می خندد و می گوید شوخی کردم ؛ خیلی خوب بود .

تئاتر فستیوال

از لرستان می رویم به هرمزگان . آنجا که مردمانی خون گرم و مهربان دارد . دو زن جنوبی با لباس محلی کنار هم ایستاده اند . یکی از آن ها زینب موسوی پور است و دیگری عروسکش که با او از هرمزگان آمده است . گروه آن ها اولین گروهی است که از هرمزگان به جشنواره بین المللی نمایش عروسکی می آید .

در توضیح عروسکش می گوید که با توجه به المان های بومی طراحی شده است . لباس های بومی هرمزگان را پوشیده و کشتی بالای سرش نماد جنوب است و در عروسی ها عین همین عروسک را استفاده می کنند و با آن ساخت یا چمدان عروس را می برند .

در جشنواره هم قرار است نمایش “مکبث” را به کارگردانی مجید بشکال در تالار چهارسو اجرا کنند .

عروسک ها زیادند و وقت تنگ . خورشید کم کم دارد غروب می کند .

تئاتر فستیوال

گلایه های بچه ها و خانواده هایشان

مراسم اصلی که با حضور مرضیه برومند و بسیاری از هنرمندان عروسکی و البته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال برگزاری بود ، به اتمام می رسد . جمعیت در حال پراکنده شدن هستند و خیلی ها در حال ترک کردن پارک . اما گویا عده ای تازه رسیده اند .

در این بین دختری را می بینم که با هیجان در حال حرف زدن با مادرش است . گویا چون نمی توانسته چیزی از مراسم را ببیند ، از یک درخت کاج آهنی که در محوطه قرار داشته ، به سختی بالا رفته و البته برای مادرش هم فیلم گرفته تا او هم مراسم را از دست ندهد . به او می گویم نترسیدی که خدای ناکرده دست و پایت بشکند که جوابی نمی دهد .

مادرش هم از وضعیت نابسامان مراسم گله می کند و می گوید کاش مراسم را فضای وسیع تر و با نظم بیشتری برگزار می کردند . ادامه می دهد که اولش که به محوطه جشن آمدیم ، تعداد پسرهای جوان و مجرد زیاد بود و به گونه ای فضا را بد کرده بودند اما وقتی کنار ایستادم و دیدم دارند می خندند و خوشحالند با خود گفتم خب ، آن ها هم دل دارند .

خواهر و برادری را دیدم که ترافیک باعث شده بود دیر به مراسم برسند . مادرشان از ساعت برگزاری مراسم شاکی بود و می گفت با توجه به اینکه تابستان است ، اگر مراسم دیرتر برگزار می شد ، مردم بهتر و راحت تر می توانستند بیایند .

خسته نباسید به ستاد اجرایی جشنواره و خودم

تقریبا استیج جمع شده است و مسئولین ستاد اجرایی جشنواره همچنان مشغول ساماندهی و رتق و فتق امورند . به آن ها خسته نباشید می گویم و با مرجان پور غلامحسین عزیز خوش و بش می کنم .

از این استقبال زیاد ، خوشحال بود و می گوید : “فکر نمی کردیم چنین جمعیتی بیاید ولی برگزاری مراسم علارقم همه ی مشکلاتی که وجود دارد ، خوب بود ، کسی آسیبی ندید و برای کسی مشکلی پیش نیامد و همه ی این ها به کنار در این شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ، جمع شدن چنین جمعیتی دور هم واینکه شاد باشند ، خیلی اتفاق مهمی است . ”

برگزاری شادپیمایی بین تالار وحدت و تئاتر شهر را به خاطر نوستالژی خیابان انقلاب بیشتر دوست دارد ولی می گوید : “در اینجا مردم بیشتری توانستند از جشن استفاده کنند و امیدوارم واقعا دور بعد دراستادیوم آزادی برگزار شود .”

ساعت نزدیک ۶ صبح است ، هنوز نخوابیده ام و مشغول نوشتن این گزارشم . به خودم و همه ی دوستان خبرنگار و عکاس که روزهای شلوغ و پرکاری را در ایام جشنواره خواهند داشت ، خسته نباشید می گویم . فردا که نه ، در واقع امروز اولین روز هفدهمین جشنواره نمایش عروسکی است و امیدوارم جشنواره ای شاد ، منظم ، پر انرژی و پر تماشاگر را در پیش داشته باشیم .

 

الناز امیرخانی-تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *