حسین رحیمی از کارگردانان جوان و دغدغه مند عرصه ی تئاتر ، نمایش “صندلی ها” نوشته اوژن یونسکو کار دیگری از گروه تئاتر “پاپیون” را با بازیگران معلول پرتوان روی صحنه می برد . اجرای این نمایش که در بخش “به اضافه تئاتر فجر” روز چهارشنبه ، ۷ بهمن ماه در تماشاخانه باران به روی صحنه می رود ، بهانه ای شد تا در یکی از روز تمرین این گروه گفت و گویی با او داشته باشیم .
گفتنی است رحیمی سال گذشته ، نمایش “صندلی ها ” را در جشنواره کوفار بلاروس به روی صحنه برد و موفق به دریافت جایزه ی بزرگ این جشنواره و جایزه بهترین بازیگر زن برای شنو قادری شد .
او در این مصاحبه با تئاتر فستیوال از آخرین روزهای تمرین و آمادگی برای اجرای این نمایش گفت که می توانید در ادامه بخوانید :
وی سال گذاشته نمایش موفق “پرده برداری” را به روی صحنه برد که با استقبال خوب تماشاگران رو به رو شد .
از “صندلی ها“ی یونسکو بگویید ؟
“صندلی ها” را برای بخش “به علاوه تئاتر فجر” آماده می کنیم . انشالله در روز چهارشنبه -۷ بهمن ماه- در تماشاخانه باران اجرا خواهیم رفت و بعد از آن هم انشالله قرار است که پانزده شب اجرای عموم برویم .
چقدر خوب ! در چه سالنی ؟
هنوز دقیقا معلوم نیست . بین تالار مولوی و تماشاخانه باران قرار است تصمیم گیری نهایی شود . همانطور که می دانید ما این کار را از سال ۹۱ آماده اجرا داریم ولی تا الان در هیچ جا به کار اعتماد نشد . بعد از آن که ما به جشنواره خارجی رفتیم و آن اتفاقاتی که برای کار افتاد ، آقای خیام وقار کاشانی ، مدیر تماشاخانه باران تهیه کنندگی کار را بر عهده گرفتند تا بتوانیم هم در جشنواره تئاتر فجر اجرا داشته باشیم و هم بعد از آن اجرای عموم داشته باشیم .
یعنی “کمپانی تئاتر باران“ تهیه کنندگی کار را برعهده گرفته است ؟
بله . مسئولیت این کار ارزشمند را کمپانی تئاتر باران انجام می دهد . خیلی سخت است که کسی تماشاخانه خصوصی داشته باشد و بخواهد تهیه کنندگی گروهی را هم بر عهده گیرد . متاسفانه الان در تئاتر ایران به گونه شده است که گروه ها ، تهیه کننده ها را شهید می کنند . یعنی از تهیه کننده ها استفاده می کنند و فکر می کنند که یک اجرای سی روزه است و تمام می شود . ولی این تهیه کننده دیگر رغبتی نمی کند که تهیه کننده شود .
اگر تهیه کنندگی بخش تئاتر ، بتواند هزینه ها را سر به سر کند ، هنر کرده است . بچه ها به شکل یک ابزار به آن نگاه می کنند و هنوز به چشم یک حامی یا کسی که این جرات و جسارت را پیدا کرده و جلو آمده و از کار حمایت می کند ، نگاه نمی کنند . تنها آن سی شب اجرا را برای مبلغی ناچیز به عنوان دستمزد در نظر می گیرند و به این نکته توجه نمی کنند که خروجی قرار است چه چیزی برای آن فرد داشته باشد ؟
خدا رو شکر می کنم با نشست های بسیاری که با آقای کاشانی برگزار کردیم و جلساتی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که در این همکاری ، نقش تهیه کننده ، تنها یک تهیه کنندگی صرف برای یک جشنواره یا اجرای عموم نباشد بلکه این تهیه کننده قرار است در دو سال آینده تهیه کنندگی گروه را بر عهده بگیرد ؛ چه از اجراهای برون شهری و چه از اجراهای خارج کشور حمایت کند . ما باید این ارزشی که گذاشته شده را ارج نهیم و کمک کنیم تا یک کار نو در مسئله تهیه کنندگی اتفاق بیفتد . می توان کاری کرد که گروه ها به تبعیت از گروه ما این مسیر را ادامه دهند و تهیه کننده های بیشتری وارد عرصه تئاتر شوند .
تالار مولوی یا تماشاخانه باران ؟ به نظر شما چه زمانی این سوال را از شما بپرسیم ؟
فکر می کنم تا روز اجرا این قصیه ادامه پیدا کند .
خیلی بد است چون مخاطب ما می خواهد تکلیفش را روشن کند .
بله متاسفانه خیلی بد است ولی عقیده من این است که هنوز هم آن اعتماد شکل نگرفته است . تا الان اجرا در تماشاخانه باران صد در صد است و اگر تالار مولوی زیر قولی که داده بزند تماشاخانه باران برای اجرای این نمایش آماده است . ولی طی صحبتی که با آقای حریری داشتم ایشان هم تمایل دارد که این کار آن جا اجرا رود .
از طرف دیگر کار ما با این بچه ها به شکل دیگری است . برای مثال دوستان من که با این بچه ها کار می کنند ، نوع و شیوه کارشان با این بچه ها به گونه ای بوده که همه توقع دارند در پایان شاهد رویدادی باشیم که به این بچه ها به شکل ترحم نگاه شود و خیرین به میان بیایند . در صورتی که هم ما ، هم خانواده ی بچه ها و هم خودشان ، همه ی تلاشمان این است که بچه ها کم نگذارند . در هر نمایشی که من با این بچه ها کار کرده ام تمام تلاشمان این بوده که تماشاگر از بازی لذت ببرد و واقعا به معلولیت فکر نکند . این خیلی برای ما مهم است .
دو سانس پشت سر هم برای اجرای جشنواره در نظر گرفته شده است . برای بازیگر معمولی با استرس جشنواره هم خیلی سخت است . شما این استرس را برای بازیگر معلولان پرتوان خود چگونه کنترل می کنید ؟
ما در هرکدام از پروسه های اجرایی مان ، چندین جلسه وقت می گذاریم که چه کار کنیم . به طور مثال وقتی به جشنواره تئاتر لهستان رفتیم ، عین یک تیم ورزشی که ریکاوری می روند و صبح قبل از مسابقه ، تمرین و نرمش دارند ، بچه ها را برای ریلکس بردیم و تمرینات هوازی انجام دادند . شب اجرا هم راس ساعت ۹ شب خوابیدند . صبح اجرا هم نرمش کردند و …. . برای هر کدام از این پروسه های اجرایی یک سری تمهیدات در نظر می گیریم .
این بار هم من از آقای کاشانی خواهش کردم که بر خلاف اکثر اجراها که دو ساعت بین شان فاصله هست ، به ما سه ساعت زمان بدهد تا فرصت ریکاوری داشته باشیم . این ریکاوری به ما این اجازه را می دهد که هم بازیگرمان استراحت لازم را داشته باشد و هم از لحاظ روحی و روانی برای اجرای بعدی آماده بشود . این خیلی مهم است که بازیگران من این را درک کنند که اجرای اول و اجرای دوم هیچ تفاوتی باهم ندارند و همان انرژی را بگذارند و همان ذوق و شوق را داشته باشند . برای دو طیف تماشاگر در دو سانس به یک اندازه بر روی صحنه شهید بشویم .
کارگردانی این اتفاقات خیلی سخت تر از کارگردانی میزانسن است ، درست است ؟
خیلی . باورتان نمی شود من در تمرینات از حواشی ، حرفها ، زخم زبان ها و تهمت ها خسته می شوم . در مواقعی توقع دارم که اگر فلان استاد حمایت نمی کند ، حرف منفی هم نزند . حقیقت جامعه ی ما این است که یک جامعه ی مریض داریم . جامعه ای که به همه گیر می دهیم . هر حرکتی کنی ، همه نوع حرف و حدیث می شنوی . این حرف و حدیث ها آدم را از پا در می آورد .
مثلا برای ” فیتیله ای ها” چه اتفاقی افتاد ؟ ببینید ما چگونه سرمایه های خود را خیلی آسان از دست می دهیم و نابودشان می کنیم . به خاطر یک قشر که خود آن فرد هم نماینده ی همان قشر است ، آنها را کوبیدند ولی ندانستند حجم عظیمی از بچه هایی که عاشق آنها هستند دچار یاس می شوند . وقتی تلویزیون را روشن می کنند دیگر فیتیله ای ها را نمی بینند . آسیب این موضوع به مراتب خیلی بیشتر از توهینی است که صورت گرفته است .
ما هیچ وقت نمی توانیم حدی از اعتدال را برای جامعه مان رعایت کنیم . خود من همیشه سعی کرده ام که صادقانه کار کنم ، شیله و پیله ای نباشد و همه چیز رو باشد . مثلا سازمان بهزیستی که جشنواره تئاتر معلولین برگزار می کند و چه بی احترامی محضی به معلولین داشتند !! در کدام جشنواره دو سال جشنواره منطقه ای برگزار می شود در حالی که هنوز سال اول جشنواره نهایی برگزار نشده باشد ؟ بعد می بینیم اتفاقات چیز دیگری است .
داوران مناطق ، افراد مشترکی هستند . بعد همان ها می گویند کارگردان ها از معلولین سوءاستفاده می کنند . شما که جشنواره منطقه ای می روید و حقوق داوریتان را میلیونی می گیرید و هــنوز جشنواره تمام نشده ، جشنواره بعدی را برای این که بیکار نباشید ، راه اندازی می کنید ، شما که بیشتر سوءاستفاده می کنید !! چرا فکر می کنید دیگران نمی بینند ؟!
لااقل من که ۱۴ سال با خود شما شروع به کار کرده ام و یک سال قبل از اولین سالی که جشنواره معلولین افتتاح شود ، کارم را شروع کرده بودم ، من که می دانم و در جریان هستم . فکر می کنید هیچ کس این حرکات شما را نمی بیند ؟! چرا در جشنواره معلولین مناطق دو داور باید مشترک باشند ؟! یکی از آن داورها کارمند بهزیستی است ؛ هم مدیر اجرایی جشنواره و هم داور .
پس با این شرایط بهتر است با دید مثبت نگاه کنیم . به هر حال جشنواره برگزار می کنند و هر کاری که می کنند بچه های معلول هم سودی می برند و لذت می برند .
مثلا در همین محیط ، بچه ها ۱۵ نفر هستند و از تئاتر لذت می برند ، چرا این لذت را نمی بینید ؟! چرا چیزهای دیگر را مته به خشخاش می گذارید که احساس کنید اتفاقی افتاده است ؟!
خیلی جالب است ، ما در تماشاخانه ای اجرا رفتیم که از شب اول گفتند ، شرایط تماشاخانه ی ما این گونه است که باید شبی ۱۲ بلیت هزینه ی ما باشد . ما در نهایت چهار میلیون و هشتصد و یا پنج میلیون و هشتصد ، فروش داشتیم . در پایان ۳۵۰ هزار تومان دست من را گرفت . ۱۵۰هزار تومان به یک بازیگرم دادم ، ۵۰ هزار تومان به بازیگر دیگرم . در واقع برای دو بازیگرم کادو گرفتم . مبلغ کمی هم به دو عکاس دادم . بعد پشت من حرف زده شد که فلانی میلیونی پول گرفته است ، پس چرا حق دو تا بچه را نداده است !! این حرف ها آدم را بسیار خسته و دل شکسته می کند . چرا نگاه نمی کنید که من دارم اینجا زحمت می کشم ؟!! بچه ها و خانواده هایشان از اینجا راضی و با فراغ بال می روند . چرا خروجی را نگاه نمی کنید ؟! چرا مته به خشخاشی می گذارید که وجود ندارد ؟ کاش لااقل چیزی وجود داشت و حرف می زدید !
خواسته شما از مسئولین چیست ؟ از مهدی شفیعی ، اتابک نادری ، پیمان شریعتی و پریسا مقتدی و … ؟
من فقط دوست دارم بیایند و اجرا را ببینند ، درخواستی ندارم . من به عنوان یک هنرمند وقتی می بینم شرایط تئاتر ما این است ، شرایط را قبول کرده ام . بازیگرانم هم حتی به عنوان معلول پذیرفته اند که تئاتری هستیم و یک تئاتری هم باید زجرش را بکشد ، بی سالنی اش را بکشد ، بی پولی اش را بکشد . ۶ ماه کار کند و هیچ چیز بدست نیاورد . من فقط دوست دارم بیایند و اجرا را ببینند . چون احساس می کنم این یک کار دو سویه است .
موقعی شما یک تابلو را خلق می کنید و از خلق این اثر ارضای روحی می شوید . این حرکت شما یک حرکت تکنیکی است . تکنیک نقاشی است و دیگران می آیند از تکنیک شما استفاده می کنند و لذت می برند . یک موقع هم هست که شما یک رویداد و یک اتفاق در جامعه را ، مثلا یک خودکشی در مترو را به تصویر می کشید . با این کار علاوه بر مساله ی تکنیکی رسالت اجتماعی خودتان را نیز انجام داده اید . احساس می کنم در این طور کارها یک رسالت اجتماعی پشت قضیه است و به یک نهاد و دو نهاد ربطی ندارد . یعنی اینکه بگوییم به مرکز هنرهای نمایشی یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا سازمان بهزیستی ربط دارد اینگونه نیست . من فکر می کنم این کار برای همه است و باید بیایند و ببینند . من خدمت آقای شفیعی و آقای اسدی هم رسیدم ، خودشان هم پرسیدند که چه درخواستی داری ، من گفتم هیچ درخواستی ندارم . فقط می خواهم بیایید و کار را ببینید . کار اگر واقعا لایق این باشد که جای خودش را پیدا کند ، پیدا می کند . کاری هم اگر لایق نباشد ، تئاتر اصلا تعارف ندارد . به من گفته اند که حتما می آییم . من البته می دانم که ایام جشنواره واقعا سرشان شلوغ است اما انشالله که هرچه صلاح کار است اتفاق بیفتد .
از رسانه ها جه درخواستی دارید ؟
من از تنها جایی که اصلا درخواست ندارم رسانه است و آن هم علت دارد . چون واقــعا تنها قشری که همیشه کنار من بودند ، رسانه ها بودند . انصــافا هـــمه ی خــبرنگاران و رســانه ها مـــخصوصا تئاتر فستیوال و تیوال و خبرگزاری مهر ، خبرگزاری ایسنا و … در پوشش کارهای ما و حمایت از ما واقعا خوب عمل کرده اند . من دست تک تکشان را می بوسم .
نکته یا حرف خاصی دارید ؟
انشاالله توسط خانم ستاره اسکندری عزیز و گرانقدر قرار است کمپینی از هنرمندان تشکیل شود که هنرمندان به دیدن کار بیایند و انشاالله این فرهنگ حمایت از تئاترهای خاص ، نه الزاما تئاتر معلولین ، جا بیفتد . خانم اسکندری هم خیلی لطف داشتند و قرار است این کمپین را با هنرمندان دیگر تشکیل دهند که من همین جا از ایشان تشکر می کنم .
چقدر جای شنو قادری خالی بود . قبلا چند عکس با بازی شنو دیده بودم . فکر کنم اجراهای خارجی بود .
امشب اجراتون رو دیدم . سالن غلغله بود … اجرا عالی بود … این بچه ها واقعا پرتوان هستند . چون مطمئنم خیلی از بازیگرانی که سالم هستند حتی یک ذره هم نمی تونند به این خوبی بازی کنند . خسته نباشید
salam
man namayeshe parde bardario fekr mikonam tu sale gozashte bood ke didamm … kheeeeilii lezat bordam va tahte tasir gharar gereftam
vaghti emsal esme namayeshe aghaye rahimio tu jashnvare didam bi nahayat khoshal shodam
aghaye rahimie aziz ma hamegi montazere ejraye zibaye shoma hastim
ba tashakor