یک ماه از آمدن پائیز می گذرد .
ماه مهربانِ ( !!! ) مهر رفت و آبان از راه رسید .
و یک ماه از باز شدن مدرسه ها گذشت .
و ما می دانیم که علی رغم همه خاطرات تلخ و گاه شیرینمان از آغاز مدرسه و ماه مهر و پائیز ، علی رغم اضطرابی که هنوز هم با باز شدن مدرسه ها در دل اغلب مان لانه می کند ؛ نباید پائیز و باز شدن مدرسه ها و اول مهر را فراموش کنیم ؛ حتی اگر یک ماه بعد از باز شدن مدرسه ها نوبت به انتشار این سرمقاله برسد !
اول مهر ماه ، روزی است که هزاران هزار کودک و نوجوان به ” مدرسه ” می روند ، با رؤیاهای زیادی هم به مدرسه می روند . به مدرسه می روند تا به همین رؤیاها برسند ، تا زندگی کردن بیاموزند ، تا رؤیای دکتر و مهندس و خلبان و نویسنده و بازیگر شدن شان را جامه عمل بپوشانند .
ما نباید مدرسه را فراموش کنیم .
نباید فراموش کنیم که ” تئاتر ” مدرسه است…
بله !
تئاتر مدرسه است .
سخنراندن در باب مسائل به ظاهر پیچیده اما به واقع ساده ای چون ” هنر برای هنر ” ، ” هنر برای مردم ” ، ” هنر برای سرگرمی ” ، ” هنر برای پیام ” ، ” هنر برای … ” را می سپاریم به اهل اش و علاقه مندانش . اما نفی و اثبات هیچ یک از نظریات فوق ناقض این جمله نیست که : ” تئاتر مدرسه است . “
و کاش در مدارس سرزمین من ، به جای هر مبحث ثقیل ِ بی فایدۀ گیج کننده ای ، تئاتر درس می دادند . کاش به جای آن همه فرمول شیمی و ریاضی و قواعد فیزیک و قوانین زیست شناسی ، هنر زیستن و هنر عاشق بودن به بچه ها می آموختند .
کاش تئاتر درس می دادند …
که از آن همه فرمول و خط و زاویه و علامت اختصاری و جدول مندلیوف و قوانین چندگانۀ نیوتن ( چندگانه بود ؟!! یادم نیست ! ) ؛ خواندن و نوشتن ما را و شما را و کودکان امروز را کفایت می کند و مابقی کاش تئاتر بود و کاش تئاتر باشد .
تئاتر مدرسه است چرا که آموزش روح و جسم است توأماً و کدام مدرسه چیزی جز این را بایسته و شایسته است که آموزش دهد !؟
تئاتر مدرسه است ، چرا که اِشلی کوچک است از زندگی ، و زیستن در این اِشل ، آدمیزاد را آماده فردا و زندگی واقعی می کند و مگر وظیفه مدرسه جز این است !؟
تئاتر مدرسه است ، چرا که از نوشتن تا کارگردانی و بازیگری اش نیازمند آموختن مهارت های زندگی و دانستن چگونه زیست کردن و چگونه درست زیست کردن است .
شناخت و زیست کردن با تراژدی ، کمدی ، درام و … آدمیزاد را آبدیده همه حوادث می کند و مرد زندگی از او می سازد ؛ و مگر وظیفه مدرسه و مدرس جز اینها است !؟ جز پرورش عقل معاد است !؟ جز آموزش هنر درست و زیبا زیستن است !؟ که مهارت هایی جزئی مانند مهندسی و پزشکی و غیره و هر آنچه بشر امروز می آموزد تا امرار معاش کند ، بی آنکه در مدرسه عمر و جان کودکانمان را تباه کنیم ؛ قابل وصول هستند .
و او که عقل معاد داشت ، بی شک عقل معاش هم دارد .
پس تئاتر مدرسه است و کاش همه مدرسه ها تئاتر می شدند .
همه نه ، که این شاید خواسته بزرگی باشد ؛ اما کاش لااقل تئاتر به این شکل فاجعه بار از مدارس ما حذف نمی شد . امروز دیگر نه مثل روزگار ما ، انشائی نوشته می شود و نه نمایشنامه یا داستان کوتاهی در مدرسه ها ، توسط بچه ها ، کارگردانی و اجرا می شود و نه شعری دکلمه می شود و نه کسی تلاش می کند تا مجری خوبی باشد برای فلان برنامه ای که در مدرسه اش برقرار است و نه هیچ اتفاق تئاتری دیگر !
با حذف شدن انشاء و نمایش های سادۀ گروه های سادۀ مدرسه ای ، راه بر هرگونه خلاقیتی بسته شد و کودک امروز از نوشتن ۲ خط خاطره شخصی هم عاجز است .
تئاتر مدرسه است .
ما توقع زیادی نداریم و نمی گوییم که ریاضی و فیزیک و شیمی و هندسه را تعطیل کنند و تئاتر درس بدهند…
اما می خواهیم کودکانمان بیاموزند که چند خط مختصر انشاء بنویسند ، شعری را دکلمه کنند ، مجری یک جشن کوچک در مدرسه شان باشند ، یک نمایشنامه سادۀ مناسبتی ، مثلا به مناسبت دهه فجر ، بنویسند و با دوستانشان کارگردانی و اجرایش کنند…
و به جای شهربازی و باغ وحش و چه و چه ، سالی یک بار با اولیاء مدرسه به تماشای تئاتر بروند .
تئاتر مدرسه است و برای مدرسه ، تئاتر کافی است .
اما ” دست کوتاه است و خرما بر نخیل ” .
در این میان ما رسانه ها نیز مقصریم .
ما در تئاتر فستیوال نیز مقصریم و می دانیم کوتاهی کرده ایم و این نقص را می پذیریم . اما قول می دهیم که در زمینه تئاتر کودک و نوجوان فعالیت بیشتری داشته باشیم و گامی هرچند کوچک اما محکم در راه رشد این تئاتر برداریم تا شاید علاقه مند شدن کودکان و نوجوانان به تئاتر ، در وزیر و وکیل آموزش و پرورشی و ناظم و معلم مدرسه هم کششی به تئاتر ایجاد کرد و تئاتر ابزاری شد برای آموزش ، برای پرورش نسلی پویا و بزرگ ؛ تا دیگر بچه ها ، مثل ما ، از مدرسه فراری و دلزده نباشند و بوی پائیز و اول مهر مضطرب شان نکند و مثل ما ، مدرسه عمر و جانشان را تباه نکند .
بلکه هنر درست زیستن را به آنان بیاموزد .
کمی فرمول و علامت اختصاری هم ضمیمه ! ما چشم پوشی می کنیم !
Bale daqiqan hamintooren
Madreseha bishtar az inke bekhan be in chiza ahamayiat bedan be borde toucheshoono bargozar kardane kelase foghe barname vase bachehaye bichare e
چه خوب گفتین که:تئاتر مدرسه است و برای مدرسه ، تئاتر کافی است.
متاسفانه نه تنها نمایش, بلکه ادبیات نمایشی هم در مدارس ما جایگاهی نداره. باز هم جای شکرش باقیه که دانش آموزان ما لا اقل بخشی از هنر نمایش رو در مجموعه ها (مثل تین ولف یا خاطرات خون آشام) میبینن وگرنه بعید نبود که بدون دیدن هیچ نمایشی دوران نوجوونی خودشون رو به انتها برسونن…
تا اونجایی که من میدونم در بلاد فرنگ (خصوصا ینگه دنیا) بخش مهمی از اجراها رو عناوین دانش آموزی تشکیل میدن:
https://www.playscripts.com
اما متاسفانه در کشور ما مهمترین اتفاق برامون جشنواره تئاتر دانش آموزیه, قرارگاه و غایتی که کوچکترین اطلاعاتی از نحوه برگزاریش نداریم و اصلا کمترین سندی از برگزاری این نمایش ها در سالهای گذشته وجود داره! با این وجود دیدن لیست برندگان بدترین قسمت ماجراست, لیستی که عناوین اون یا خیلی کودکانه و ساده لوحانست یا اونقدر پیچیده که نشون میده دانش آموزان ما تینیجر بودن خودشون رو به کل فراموش کردن. دانش آموزهایی که ته دلشون دوست دارن “هملت علیه زامبی ها” رو کار کنن اما نهایتا به سهراب کشی میرسن.
خلاصه اینکه اگر قرار باشه کشورها رو براساس کیفیت اجراها تقسیم بندی کنیم قطعا ایران در انتهای لیست قرار میگیره…
من یک معلم هستم و ۱۳ سال است در پایه ی ابتدایی تدریس می کنم . همیشه تلاشم این بوده که با تکنیک ها و بازی به شاگردانم درس دهم و برای آموزش از نمایش استفاده می کنم .
ولی نکاتی که گفتید واقعا حرف هایی بوده که من همیشه به همکارانم گفته ام . ولی متاسفانه نه حمایتی صورت می گیرد و نه جایگاهی دارد .
سال هاست که این پیشنهاد را داده ام که مسابقات در سطح مدرسه برگزار شود و پایه های مختلف برگزار شود و دانش آموزان نمایش هایی که آماده کرده اند ، مثلا در ماه اردیبهشت اجرا کنند . و به این طریق دیده شوند .
تصور کنید چه شور و اشتیاقی در بین مدرسه و در طول یک سال تحصیلی برپا می شود !
اما دریغ ….
در این مقاله به چه نکات ظریفی اشاره شده است .
سپاسگزارم .