اشاره : یادداشت زیر به قلم حسین کیانی ، پیش از این در ویژه نامه ی تئاتر فستیوال به مناسبت هفتمین روز درگذشت مجید بهرامی ( به یاد مجید… که از عجایب المخلوقات بود ) ، منتشر شده بود . به بهانه چهلمین روز درگذشت مجید عزیز ، این یادداشت را بازنشر دادیم .
حالا که رفته ای چه سود چیزی برای تو نوشتن که این دستان و این قلم را ای کاش قدرتی آن قدر بود که سطرهای زندگی ات را بیشتر می توانستند نوشت .
زندگی ات که سخت کوتاه بود و تئاتر آن را کوتاه تر کرد، به گواه آن چه تو خود گفتی در مراسمی؛
” بعضی ها می گن، مجید، تو به خاطر این که اون کارو با اون شرایط بازی کردی این
جور شدی .”
مجید عزیز ، به خاطر آن کار بود یا نبود، گویی تئاتر در سرزمین ما ایران، بسان خدایان باستانی یونان ، قربانی و قربانی ها می طلبد ، تا از خشمش بر شیفتگان تئاتر فرو بکاهد تا شاید با ایشان بر سر مهر آید و تو چه قربانی معصومی بودی پسر ، هی، هی، هی
درگذشتت را تئاتر ما هرگز از دایره ی ذهن خویش بیرون نتواند برد. چه ، تئاتر را در هجوم مرگ زیستی و مرگ را در تئاتر، به تجربه نشستی . تو درگذشتی آشکار و بسیاری از ما در می گذریم پنهان هر دو اما دردی داریم تا ناکجا بی درمان؛ که تئاتر در این سرزمین چرا باید باشد و چرا نیست ؟