نمایش « کریم لوژی » به کارگردانی رضا بهرامی و با نویسندگی و بازی مجید رحمتی در نوزدهمین جشنواره نمایش های آیینی و سنتی در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفت . خبرنگار تئاترفستیوال با رحمتی ، درباره چند و چون اجرای این نمایش از ایده تا اجرا و همچنین حال و روز نمایش های ایرانی در حال حاضر به گفت و گو پرداخت که می توانید این مصاحبه خواندنی را در ادامه بخوانید :
از نگارش متن « کریم لوژی » و تغییراتی که توسط شما بر روی متن اولیه ، صورت گرفته است بگویید .
متن این نمایشنامه در ابتدا طرحی به نام « سه روز عزای عمومی » نوشته کهبد تاراج بود که یک اثر کافه ای بود و نویسنده در آن ، کریم (کریم شیره ای : تلخک محبوب ناصرالدین شاه) را به صورت مدرن وارد فضای شهری کرده بود و کریم در زمان حال ، به دنبال قبر خود می گشت . ما این متن را اتود زدیم و به صورت بداهه ، کارگاهی و پژوهشی پیش رفتیم و ترانه ها ، بحر طویل و تعزیه را اضافه کردیم و سعی کردیم جنبه های نمایشی را وارد کار کنیم و رسیتالی از کریم راه بیندازیم و دنبال این نبودیم که الزاما ساختار ارسطویی را دنبال کنیم و از الف تا ی پیش برویم . اتفاقا خیلی جا به جا پیش رفتیم ، آخرش را اول گفتیم ، اولش را وسط گفتیم و الی آخر . سعی کردیم این پازل را به هم بریزیم .
تمرینات به چه صورت پیش رفت و چه مدت تمرین داشتید ؟ آیا در اجرا ، وامدار فرد یا نمایش خاصی بودید ؟
خیر ، وامدار کسی نبودم . تقریبا به مدت سه ماه به صورت کارگاهی شروع به تمرین کردیم و اتود زدیم و با توجه به توانایی هایی که من در زمینه نمایش های ایرانی دارم و نقالی ، تخته حوضی ، تعزیه و شبیه خوانی بلدم و آواز می خوانم ، سعی کردیم این ها را انجام دهیم و چیزی هم در ذهنمان به عنوان الگو نبود . اما رضا بهرامی به عنوان کارگردان با توجه به مهارت هایی که از من می شناخت ، کارگردانی را به سمت و سوی دیگری برد و می گفت: « حال که این توانایی ها را داری ، برای این نمایش ، چه کارهای دیگری می توانیم انجام دهیم ؟ » خیلی روی سکوت تاکید داشتیم ، سکوت در این نمایش بسیار مهم بود . اصالتا از شیوه تئاتر ایرانی روایی وام گرفتیم . تئاترى که چشم در چشم با تماشاگر حرف می زند .
به نظر شما این شیوه اجرایی نمایش های ایرانی در حال حاضر می تواند مردم را جذب کند ؟
قطعا اگر درست اجرا بشود جذب می کند . چون یکی از خصوصیت های خوبی که نمایش ایرانی دارد آشنایى زدایی می کند . اگر ریشه ، فرهنگ و سنت های خودمان را ببینیم ، مردم ایران همچنان سنت هایشان را حفظ می کنند : نوروز ، سیزده بدر ، محرم ، شب چله ، چهارشنبه سوری ، همه ی سنت ها حفط می شود . پس اگر سنت نمایشی ما هم درست ، اساسی ، پژوهشى و حرفه ای به تماشاگر انتقال پیدا کند ، او هم به پایش می نشیند ، کما این که ما سرشار از قصه ، ادبیات و فرهنگ فولکلور هستیم .
متاسفانه در طول سال ، چنین اجراهایی کمتر روی صحنه هستند . به نظرتان چرا کارگردانان کمتر به این سمت می روند ؟
این موضوع از دانشگاه شروع می شود تا متولیان این رشته . در دانشگاه در زمینه نمایش ایرانی ، کلا دو واحد آشنایی با تعزیه داریم و دو واحد شیوه های نمایش در ایران ، دو واحد هم اجرای کارگاهی . وقتی در دانشگاه این موضوعات به درستی تدریس نمی شود و برای آن کارگاه پژوهشى برگزار نمی کنند ، نتیجه ای نمی گیریم .
این جشنواره پیش از این بین المللی بود و هر سال برگزار می شد . من از نوزده دوره که این جشنواره برگزار می شود ، در دوازده دوره ی آن حضور داشته ام . وقتی به دو سال یک بار محدود می شود و یا به یک سالن سنگلج که آن هم آثار آنچنانی به روی صحنه نمی رود ، معلوم است که تماشاگر اصلا اطلاع ندارد . ولی در سال ۹۸ هنوز شش ماه از سال نگذشته است ، فقط پنج نمایشنامه از فلوریان زِلر اجرا می شود که از یک فرهنگ دیگر و از یک ادبیات دیگر است !! نمی گوییم آنها بد هستند ، ولی چرا ما آثار بهرام بیضائی یا محمود استادمحمد یا بیژن مفید را اجرا نمی کنیم ؟! چرا متن های غلامحسین ساعدی اجازه ی اجرا شدن ندارد ؟! چاپ می شوند ولی هرکس بخواهد اجرا کند با اتفاق دیگری رو به رو می شود .
همین باعث می شود اساتیدی که در دانشگاه تدریس می کنند به دانشجوهایی که دنبال این موضوع هستند بگویند که مدام به دنبال تئاترهای ابزورد و مدرن و تئاتر هایی که زیر نور موضعی اجرا بشود و بازیگر با پایین ترین صدای ممکن حرف بزند و هیچ کس هم نفهمد چه می گوید ، بروند ! در انتها هم تماشاگر از سالن بیرون بیاید و با بازیگر چهره ی نمایش عکس سلفی بگیرد و در اینستاگرام به اشتراک بگذارد و لایک بگیرد و پز انتلکتوال بدهد که تئاتر روشنفکری دیده است ! اصلا اینگونه نیست .
شما کیفیت آثاری که در جشنواره به روی صحنه می روند را چگونه می بینید ؟
دوره های قبلی خیلی بهتر بود . امسال من فرصت چندانی نداشتم تا آثار زیادی ببینم ، حدودا ۳ یا ۴ نمایش دیده ام . ولی فراخوان این جشنواره در دوره ی بعدی می تواند به سمتی برود که ما از تعدادی پیشکسوت فعال در عرصه نمایش ایرانی ، دعوت کنیم که با آثار خوبشان در جشنواره شرکت کنند و این ها را به عنوان ویترین جشنواره در نظر بگیریم و بخشی را هم به عنوان بخش نسل نو ، تا افرادی که تازه فارغ التحصیل شده اند یا می خواهند نمایش ایرانی را تجربه کنند با کمک این اساتید ، نگاه نویی به این افراد بدهیم و بگوییم شما چه نگاه تازه ای به این نمایش ها دارید ؟
من قرار نیست مثل مرشد ترابی نقالی کنم ، من قرار نیست مثل سعدی افشار سیاه بازی کنم ، او از من بسیار بهتر بازی می کند . من باید ببینم او چه کار می کند که مردم را نگه می دارد . سعدی افشار اگر همین الان زنده بود و در چهار راه ولیعصر اجرای سیاه بازی داشت ، همین مردم برای تماشای نمایش او می آمدند . چون او بسیار صادقانه برخورد می کرد ، چون او بلد بود !
بازیگر نمایش ایرانی سرشار از مهارت است ، اگر مهارت نداشته باشی نمی توانی بخوانی ، نمی توانی ساز بزنی ، نمی توانی تماشاگر را جذب کنی . چرا آن تعزیه خوان می تواند ؟ چون موسیقی بلد است ، ژست بلد است ، فیگور بلد است ، آواز می داند و مردم را جذب می کند و روی اعتقادش دست می گذارد ، پس می رود شبیه می بیند . نمایش سنتی هم به همین گونه است . حتی می شود با شکل نمایش های سنتی ، مدرن ترین مفاهیم امروزی را گفت .