گروه تئاتر ” کا ” این روز ها نمایش ” آخه اینم شد زندگی ؟ ” را به کارگردانی کوروش ساسانیان در تماشاخانه بازیگاه به روی صحنه برده است . کوروش ساسانیان برای این نمایش ، از نمایشنامه ” دو مرغابی در مه ” حسین پناهی برداشت کرده است . متن زیر مصاحبه ی اختصاصی تئاتر فستیوال با کارگردان این اثر درباره ی پروسه ی شکل گیری این نمایش است .
کمی از گروه تئاتر ” کا ” و سابقه ی این گروه برای ما بگویید .
این گروه دو سال پیش تشکیل شد و متشکل از من و همسرم ” النا آهی ” است . شروع کار ما با نمایشنامه خوانی ” بازی استریندبِرگ” به ترجمه ی استاد سمندریان بود . کار بعدی ” امپراطوریس اصطبل ” بود که خانم آهی کارگردانی آن را بر عهده داشت و در تماشاخانه ی سه نقطه آن را اجرا کردیم . بعد از آن نمایش ” روبان قرمز ” را خودم کارگردانی کردم و آن را برای حمایت از بیماران HIV به روی صحنه بردیم . این نمایش دو یا سه ماه قبل اجرا شد و با استقبال خوبی رو به رو گردید . اخیرا هم که نمایش ” آخه اینم شد زندگی ؟! “را بر روی صحنه داریم .
چه شد که به سراغ مرحوم ” حسین پناهی ” رفتید ؟
من از همان زمان که ایشان زنده بودند با وی در ارتباط بودم و حتی آن زمان هم قصد داشتیم نمایش ” دو مرغابی در مه ” را کار کنیم و از ایشان اجازه گرفته بودیم ولی خود مرکز هنر های نمایشی این اجازه را به ما نداد . بعد از فوت ایشان هم با مطالعه آثار این مرحوم و گوش دادن به ” سلام ، خداحافظ ” ایشان را رصد می کردم .
چه قدر به این نمایشنامه پایبند بودید؟
ما از نمایش ” دو مرغابی در مه ” وام گرفتیم و اساس کار ، خود نمایشنامه است . من از روی این نمایشنامه طرح و ایده گرفتم . در اقتباس و یا برداشت آزاد هم نمی توانید زیاد از خود اثر دور شوید . علاوه بر آن چون من به آقای حسین پناهی ارادت دارم در محتوای کار تفاوتی ایجاد نکردم و نگاه و دید نمایشنامه حفظ شده است .
دلایل تغییرات این نمایشنامه چه بود ؟
ما قصد داشتیم کمی این نمایش را به روز کنیم چون نمایش ” دو مرغابی در مه ” یک مقدار زیادی شخصی است و می توان گفت آقای پناهی تقریبا این نمایشنامه را برای خودشان نوشته اند و برای هرکسی قابل درک نیست . کسی که این نمایشنامه را می خواند و یا این نمایش را می بیند باید کمی تجربیات شخصی داشته باشد و یا مطالعات شخصی خاصی داشته باشد که بتواند این نمایشنامه را درک کند . برای اینکه این نمایش بتواند با افراد بیشتری ارتباط برقرار کند سعی کردیم آن را از حالت شخصی بودن در بیاوریم و کمی این نمایش را عمومی کنیم و از اِلمان های عمومی تر استفاده کنیم . در این نمایشنامه قسمت هایی هست که من هم آن را درک نمی کنم و برای آقای پناهی که این متن را نوشته اند قابل درک است . یا به عنوان مثال در قسمتی دیگر از نمایشنامه بحث تبلیغات وجود دارد که تبلیغاتی بوده است که در آن زمان پخش می شده و الان دیگر جذابیت ندارد و ما سعی کردیم آن بخش را به روز کنیم . البته این نمایشنامه به اسم حسین پناهی است و اِلمان های خاص خود را دارد و هر کاری انجام بدهیم باز هم شاخصه های خاص خود را دارد .
روند شکل گیری و اجرای نمایش ” آخه این هم شد زندگی ؟ ” چه مقدار زمان برد ؟
ما دو یا سه سال است که با نمایشنامه ی ” دو مرغابی در مه ” درگیر هستیم و نمایشنامه خوانی آن را اجرا کردیم . ما هر سال هم در سالروز مرگ ایشان برای این مرحوم بزرگداشت می گیریم تا اینکه تصمیم گرفتیم این نمایشنامه را اجرا کنیم . البته به دلایلی مانند اینکه بعد از مرگ ایشان خیلی ها روی ایشان حساس شدند و صاحب آثارش شدند ، سعی کردیم از این اثر وام بگیریم و مستقیما خود این نمایش را کار نکردیم . در مورد تمرین نمایش هم دو ماه در گیر تمرین بودیم و میزانسن بستیم ولی آن سه سال هم در کار ما تاثیر بسزایی داشت به طوری که من و همسرم در خارج از تمرین و در زندگی خودمان هم از دیالوگ های این نمایشنامه استفاده می کنیم .
آقای ساسانیان شما چطور توانستید به فرم و بیان حسین پناهی نزدیک شوید ؟
من سال ها است که با حسین پناهی زندگی می کنم . به نوعی می توان گفت از زمان کودکی استاد من بوده اند . ایشان یکی از سه شخصیت اصلی زندگی من هستند که با آنها زندگی می کنم . حسین پناهی ، احمد شاملو و فروغ فرخزاد . من به این سه شخصیت فراتر از انسان نگاه می کنم . به نظر من ایشان فقط بازیگر تلویزیون و یا تئاتر نیستند ، ایشان یک استاد و شاعری هستند که متاسفانه الان حضور جسمی ندارند . من سال ها است که در حال رصد کردن ایشان هستم و کارهایشان را دنبال کرده و با ایشان زندگی می کنم و احساس می کنم که حضور دارند . البته تلاش من این بوده است که بازی این نقش را درونی کنم و ادای ایشان را در نیاورم . سعی من بر این بود که خودم باشم اما اِلمان هایی که در شخصیت ایشان هست را هم داشته باشم و آن ها را از آن خود کنم . با این وجود که خود من لر نیستم و در تهران متولد شده ام و اصلیت پدربزرگم به گردنه ی حیران باز می گردد که آذری زبان هستند ، اما سعی کردم به شخصیت ایشان نزدیک بشوم .
برای تمدید یا اجرای مجدد این نمایشنامه برنامه ای دارید ؟
من دوست دارم تا ابد این نمایشنامه را اجرا کنم اما خودتان می دانید که هنر بدون مخاطب تقریبا بی ارزش است . در این مدت هم انتظار داشتم طرفداران حسین پناهی بیایند و کار را ببینند و یا حتی نظر بدهند . اما نمی دانم چرا و به چه دلیلی دوستان زیاد استقبال نکردند . حتی نیامدند نمایش را ببینند و بعد نظر بدهند . شاید کسانی که می گویند ما حسین پناهی را دوست داریم دروغ می گویند و فقط روی ایشان مانور می دهند که برای خودشان اتفاقات خوبی بیفتد . البته در این مدت نزدیک شب عید هستیم و همه درگیر هستند و ریزش مخاطب داریم . اما اگر به این شکل باشد شاید از ادامه ی کار دست بکشیم و ببینیم در سال های بعد چه اتفاقاتی می افتد . اگر تماشاخانه ی دیگری بخواهد از ما حمایت کند ما استقبال می کنیم . همانطور که می دانید بهترین تئاتر های جهان ده تا پانزده سال ادامه دارند .
کار بعدی شما چیست ؟
اگر خدا بخواهد قرار است سال بعد در خانه ی هنرمندان در سالن استاد انتظامی ، مرداد ماه نمایشی به نام ” سن عقل ژان پل سارتر ” اجرا کنیم که خودم این نمایشنامه را نوشته ام . من از دو ماه قبل کار بر روی نمایشنامه را شروع کرده ام و این نمایشنامه از روی سه گانه ی معروف ژان پل سارتر برداشت شده و اولین رمانی ست که ایشان برای شروع فلسفه اش نوشته اند . کار انتخاب بازیگر و گروه را هم شروع کرده ایم و به خواست خدا آقای لطفی مسئول سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان مرداد ماه را برای ما تعیین کردند . انشالله در این کار آقای فرهاد شریفی بعد از هفت یا هشت سال به تئاتر بر می گردند و در کار ما سه شخصیت خاص را بازی کنند . اگر خانم لیلا برخورداری هم افتخار همکاری به ما بدهند ما از روز های آینده دورخوانی را شروع می کنیم . ما منتظر آقای بهرنگ بقایی هم هستیم که موسیقی کار ما را بر عهده بگیرند البته ایشان هنوز مشغول تهیه موسیقی مرحوم مرتضی احمدی هستند . آقای دکتر شهرام خرازی ها هم قرار است که در این نمایشنامه از ما حمایت کنند . من سعی دارم این نمایشنامه را برای خواندن به دیگر اساتیدم مانند علیرضا نادری بدهم تا نظرات آنها را هم بدانم تا در مرداد ماه نمایشی که در شان تئاتر ایران باشد را روی صحنه ببریم و همه دست به دست هم بدهیم تا تئاتر رو به رو رشدی را ایجاد کنیم .
و حرف آخر .
امیدوارم دوستانی که در بیان و در عمل به حسین پناهی ارادت دارند این نمایش را ببینند و حتی اگر بد هم هست نظر خودشان را بگویند که ما بتوانیم از نظرات آنها استفاده کنیم . چون این نمایش را به راحتی اجرا نکرده ایم و برای آثار حسین پناهی شاید هر ده سال یک بار این اتفاق بیفتد که چنین نمایشنامه ای اجرا شود . امیدوارم دوستان ، مسئولین و مدیران از ما حمایت کنند . البته این حمایت در زمان زنده بودن ما باشد . در این چند روز اخیر آقای ریحانی فوت شدند و همه بیانیه داده اند و تسلیت گفته اند . اما زمانی که زنده هستیم هیچ کسی نیست و ما در پلاتو های خاک گرفته و تماشاخانه های کثیف روی صحنه می رویم و باز هم کسی نمی آید کار ما را ببیند و باید منت شان را بکشیم که مسئولان و مدیران و دیگر دوستان بیایند تا کار را ببینند . وقتی هم که فوت می کنیم همه می گویند که دوست ما بودند و ما از آنها حمایت می کردیم . خواهشا دوستان در این زمینه بیشتر دقت به خرج بدهند .
در مجموع از هنرمندان و استادانم تشکر می کنم . هنرمندانی همچون آقای سیامک صفری تشریف آوردند و کار ما را دیدند و از ما حمایت کردند همینطور آقای ایمان صفا . در آخر هم از استاد عزیزم استاد سمندریان تشکر می کنم که هرچه دارم از او ست و هر چه می گذرد من بیشتر حرف های ایشان را درک می کنم و همیشه هم از ایشان متشکرم و همیشه برای من زنده هستند .