کارگردان ” کلاه گلف ” : کار تئاتر غیر از امر به معروف و نهی از منکر نیست


محمدرضا مختاری آزاد فرد ، کارگردان  نمایش ” کلاه گلف” است که در تماشاخانه سه نقطه اجرا می شود . به این بهانه به سراغ وی رفتیم و دغدغه های او را درباره ی تئاتر شنیدیم . او در این گفتگو درباره علت اجرای این نمایش گفت و اینکه بعد از دو سال وقفه ، نمایش  ” مجلس ظفر خوانی موش و گربه ” را در سنگلج به روی صحنه خواهد برد . در ادامه این گفتگوی خواندنی را بخوانید :

محمدرضا-مختاری-آزاد-کلاه-گلف

ایده ی شکل گیری نمایشنامه چه بود ؟

ورژن ( نسخه ) اول نمایشنامه ” کلاه گلف ” با الهام از داستانی کوتاه از ” دینو بوتزاتی ” نویسنده ایتالیایی نوشته شد . در ورژن سوم این نمایشنامه سعی کردیم خاستگاه اجتماعی شخصیت ها در روند کار درست تر شکل بگیرد و در نهایت آن را برای اجرا به روی صحنه بردیم .

نسخه های قبلی نمایشنامه هم به روی صحنه رفته یا این اولین اجرای این نمایشنامه است ؟

نه . هنگام بازنویسی اصلاح انجام شد ، گرچه این کار هم هنوز کامل نیست ولیکن ما باید در این فرصت کم ، آن را برای این اجرا آماده می کردیم . البته در ابتدا قرار بود نمایش را به جشنواره فجر برسانیم که متاسفانه متن آن آماده نشد و به جشنواره نرسید . اگر می خواستیم یک سال تا جشنواره تئاتر فجر تحمل کنیم ، فرصت اجرای یک کار را از دست می دادیم . به همین خاطر مجبور شدیم این نمایش را به اجرا برسانیم .

هدف شما از بروی صحنه بردن این نمایش چه بود ؟

می خواستم در این نمایش ، تماشاچی علی رغم اینکه می خندد با زبان طنز ( نمی توانم بگویم کمدی ) تلخی های روزگارش را ببیند . در این بین چند نکته وجود دارد . یکی این که آدم ها تنها هستند . همانطور که می بینیم جرج و ماری در عین حال که با هم هستند تنها اند . دیگر آن که همیشه ما به برخی از آدم های فرصت طلب اجازه می دهیم از ما برای خودشان نردبان بسازنند و بالا بروند . متاسفانه این مسئله در مملکت ما بیش از سایر کشور ها اتفاق می افتد . یک سری آدم بی بته که معلوم نیست از کجا آمده اند ، یک دفعه می آیند و صاحب همه چیز می شوند . این اجازه را ما به این آدم ها می دهیم . در ” کلاه گلف ” می خواهم بگویم اگر فکر و اندیشه باشد ، هیچ کس نمی تواند از ما  بهره جویی و بهره کشی کند . هیچ کس نمی تواند ما را استثمار کند .

این در مانیفست نمایش هم هست ؛ کلاه هایمان را درست به دست بیاوریم . برای من ” کلاه ” نماد خواستگاه اجتماعی ، درجه و طبقه ی اجتماعی هرکسی ست . بنابراین امیدوارم آدم ها بتوانند کلاه هایشان را از راه درست به دست بیاورند و به جایی که حق شان هست برسند و در جایی که حقشان هست بنشینند .

امیدوارم تماشاچی تئاتر علی رغم اینکه زحمت می کشد و برای دیدن تئاتر می آید و پولش را خرج می کند ، کمی هم به اندیشه ی تئاتر فکر کند ، اگر تماشاچی صرفا دنبال زرق و برق و سرگرمی های جنبی تئاتر نرود ، تئاتر ما می تواند تبدیل به یک تئاتر ملی شود . البته این یکی از شاخصه های آن است . شرط اول آن است که تماشاچی داشته باشیم . اگر حرف بزنیم و گوش شنوایی وجود نداشته باشد پس حرف زدن ما بی فایده است . البته که ما به عنوان رسانه باید بتوانیم حرف درست را در مدیومی جذاب بزنیم  تا شنیده شود .

متاسفانه اکثر تماشاچی های تئاتر گوششان را بسته اند . مغزشان از دیتا ها ، اخبار ، اطلاعات و چیزهای دیگر که در طول روز به گوششان می رسد پر شده است . ولی تماشاچی تئاتر با تماشاچی آزاد فرق می کند . تماشاچی تئاتر باید دنبال اندیشه باشد . من هیج وقت به خود اجازه نمی دهم که تئاتر و کارم بدون اندیشه باشد ، هرچند اندیشه ای کوچک ، سبک و حتی متاسفانه سخیف اما باید وجود داشته باشد ، چون اگر اندیشه ای وجود نداشته باشد تئاتری هم وجود نخواهد داشت .

اجازه دهیم هنرمند حرف خودش را بزند و به آنها اعتماد داشته باشیم . البته من هنرمند نیستم ، شاگردم . باید تماشاچی را طوری بار بیاوریم که پذیرای شنیدن باشد ، پذیرای نقد باشد . اتفاق هایی که پیش می آید و چیزی هایی که مطرح می شود به عده ای بر می خورد که متاسفانه باب هم شده است ، به خاطر این است که ما آدم های نقد پذیری نیستیم . همه ی درها را می بندیم و گوشی برای شنیدن وجود ندارد . اگر این اتفاق ادامه دار باشد ما فقط تبدیل می شویم به توده ای از آدم های خودخواه و خودپسند که هیچ گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن ندارند و صرفا به خودشان و محیط پیرامونی که مالکیتش را دارند فکر می کنند . این اتفاق باید رفع شود .

در غیر این صورت نمی توانیم با هم همدل و دوست باشیم . نمی توانیم عیب های یکدیگر را به هم بگوییم . مگر تئاتر کارش غیر از امر به معروف و نهی از منکر است . ما این مفاهیم را در جامعه داریم و دم از آن می زنیم ، پس چرا نمی توانیم از همدیگر انتقاد کنیم ؟ چرا مدام و بی جهت به این و آن برمی خورد ؟ اجازه دهیم اندیشه در تئاتر بروز داشته باشد . امیدوارم در یک چشم اندازی هرچند بلند این اتفاق بیفتد که اندیشه از تئاتر رخت بر نبندد و تماشاگر ما تماشاگر اندیشمند و با فرهنگی شود .

محمدرضا مختاری آزاد

محمدرضا مختاری آزاد در نمایش ” جان مادرتان برفصید “

« کلاه گلف » چه ویژگی هایی دارد که آن را با نمایش های قبلی تان مثل ” جان مادرتان برقصید ” متمایز می کند ؟

در این نمایش سعی کردم کاری را بنویسم و کارگردانی کنم که فضای واریته مانند داشته باشد و طبق تحلیل ما بشود فضای سیرک را در آن تجربه کنیم . از طرفی چون تخصص من در نمایش های ایرانی است می خواستم یک تجربه ی متفاوت داشته باشم و از نمایش ایرانی فاصله بگیرم و در این کار ، خود را محک بزنم . در تمرین ها با بازیگران تحلیل ما مشخص بود و برای هدفمان دورخیز کرده بودیم . ولیکن بازیگران هم در قوام آمدن کار و شخصیت ها تاثیر داشتند . از کل گروه هم ممنونم که در این شرایط به هم ریخته ی تئاتر بدون هیچ چشم داشت مالی آمدند و زحمت کشیدند و پشت مان را خالی نکردند .

در نمایش ” جان مادرتان برقصید ” که منویات درونی من بود ، خواستم شکوه و شکایت خود را از دوره و زمانی که در آن هستیم و چیزهایی که از دست داده ایم ، بازگو کنم . آن کار با آقای علی شعاعی نوشته شد و من کارگردانی و بازی آن را بر عهده داشتم . “معرکه در معرکه ” هم در همان سبک و سیاق نمایش ایرانی بود . پیش از آن هم نمایش ” ناز کنیز ” را کار کردم . کار بعدی ام هم نمایش ” ظفرنامه موش و گربه ” است که مربوط به جشنواره آیینی و سنتی بود و ۱۵ اردیبهشت ماه در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه می رود . آن هم سمت و سوی نمایش ایرانی دارد . در نمایش ” کلاه گلف ” می خواستم از نمایش ایرانی فاصله بگیرم و خودم را محک بزنم .

در مدت اجرای نمایش از بازخورد ها راضی بودید ؟

الحمدالله تماشاچی ها راضی بودند . تا به حال در حین اجرا ، کسی از سالن خارج نشده است . بعد از اجرا هم از کار خوششان آمده ، راضی بودند ، خسته نشدند و لذت بردند و چیزهایی که قرار بود منتقل کنم ، منتقل شده است . ولی به هر حال تازه فروردین ماه تمام شده و وارد اردیبهشت ماه شده ایم ، به همین خاطر تماشاچی کم است . امیدوارم در ادامه ی کار اتفاق های بهتری بیفتد و تماشاچی بیاید و کار را دوست داشته باشد . در حال حاضر ، تئاتر ما حضور و بروز اندیشه را کم دارد . متاسفانه در اصطلاح بازاری ، تئاتر به ویترین یک سری چهره تبدیل شده است که در نهایت چیزی به تماشاگر نمی ماسد و تئاتری نیست که تماشاچی با تفکر از سالن بیرون رود و نکته ای از آن دریافت کرده باشد . حداقل من ندیدم یا خیلی کم شده است .

محمدرضا مختاری آزاد در نقش لوتی - نمایش "معرکه در معرکه"

محمدرضا مختاری آزاد در نقش لوتی – نمایش “معرکه در معرکه”

میزانسن سه طرفه ای که برای تماشاگرها طراحی شد ، در متن نمایشنامه وجود دارد یا به علت محدودیت سالن این اتفاق افتاده است ؟

در ابتدا قرار بود این کار در سالن استاد خسرو شکیبایی تماشاخانه سه نقطه اجرا شود . به همین خاطر کار یک سویه بسته شد ؛ ولیکن وقتی وارد تالار رکن الدین خسروی شدیم ، با وجود دو ستون در وسط سالن ، به مشکل بر خوردیم . بنابراین سه سویه اجرا کردیم و میزانسن ها کمی تغییر کرد و قاب ها عوض شد . به طوری که تماشاچی بتواند از سه سمت مسلط باشد . این تحمیل سالن بود . البته شکل اجرایی ثابت ماند .

در صحبت های خود اشاره کردید نمایش بعدی شما ” مجلس ظفرخوانی موش و گربه ” است . در رابطه با آن توضیح دهید .

این نمایش ، بعد از دوسال توقیف ، از ۱۵ اردیبهشت به روی صحنه می رود و جلوه های ویژه ای از نمایش ایرانی را دارد . از شبیه مضحک ، مداحی ، زن پوشی و نقش پوشی حیوان و … . بعد از آن هم ، اگر متن تایید شود ، نمایش ” مطرب شاه ” را به جشنواره آیینی و سنتی  خواهم برد .

همانطور که گفتید تئاتر ما در حال حاضر با مشکلاتی دست به گریبان است . به نظر شما تئاتر در سالی که در پیش داریم به چه سمتی می رود یا باید برود ؟

باید ها زیاد است . باید ببینیم سیاست گذاری به چه نحوی ست . متاسفانه سیاست گذاری فعلی ضد تئاتر است . یعنی برای تئاتر نیست ، دقیقا برای برچیده شدن تئاتر است . بنابراین از این سیاست گذاری نمی توانیم انتظار فرجی داشته باشیم . ما تا زمانی که نخواهیم حرف بزنیم یا حرف درست بزنیم و جلوی حرف زدن را بگیریم و خود سانسوری کنیم ؛ من صرفا درباره ی هنرهای نمایشی حرف می زنم ، تا زمانی که هنرمند خودش به عنوان سازمانی که صاحب رسانه و صاحب تئاتر است بخواهد خودسانسوری کند هیچ اتفاقی نمی افتد .  اجازه دهید هنرمند حرفش را بزند ، هنرمند هم با تمام خط قرمز ها و باید ها و نباید ها در این مملکت زندگی می کند ، هنرمند هم قرار است صبح چای شیرین بخورد ، می داند مسجد کجاست ، می داند منکر چیست ، می داند معرف چیست ، قوانین را می داند . ما هم داریم در این جامعه زندگی می کنیم . پس چرا برای حرفی باید شش ماه یا یک سال و یا مثل کار الان من دو سال بجنگیم . به خاطر این که مسئولین ما اطلاع ندارند . برای مجلس ظفرخوانی موش و گربه دو سال دویدم تا به آقایان بفهمانم نمایش شبیه مضحک یکی از جلوه های نمایش ایرانی ست ، من به عنوان یک فرد تعزیه خوان که از بچگی تعزیه خوانده ام و عضو پیوسته انجمن تعزیه هستم هیچوقت به خودم اجازه نمی دهم تعزیه را مورد تمسخر قرار دهم . به همین خاطر من جلوه ای از نمایش ایرانی را پیدا کردم که چندین سال است کار نمی شود . به من ربطی ندارد که شما نمی شناسید ، من کلی جنگیدم که به آقایان ثابت کنم که نمایش شبیه مضحک ، تمسخر تعزیه نیست جلوه ای از نمایش ایرانی ست مثل زن پوشی که متاسفانه تا چند وقت پیش ممنو ع بود و حالا الحمدالله فضا کمی برای زن پوشی و امثالهم باز شده است .

داستان این است که اگر تئاتر را برای ایجاد اندیشه استفاده نکنیم و جلوی دهن تئاتری ها را بگیریم و مدام فیلترینگ انجام دهیم هیچ اتفاقی نمی افتد . نمی خواهم توهین کنم ولی کار های سهل و ممتنع مثل کارهای که انجمن تئاتر آزاد اجرا می کند الان بسیار دیده می شود ؛ البته نه همه ی کار ها ولی در نهایت می روی و یک سری موسیقی و یک داستان خطی می بینی و در نهایت چیزی وجود ندارد .  نه برای اندیشیدن ، نه برای لذت بصری و نه به لحاظ استاتیک صحنه وجود ندارد  . نه دکور می بینید و نه چیز دیگر . تئاتری با حداقل امکانات برای حداقل تفکر که اتفاقی در آن رخ نمی دهد و حداقلی ست برای تفکری حداقل . بنابراین آن کار یک کار سهل و متنع است که تفکری ایجاد نمی کند . بله وقتی ما یک زمانی می خواهیم حرف درشتی بزنیم و انتقاد کنیم معلوم است که اگر کار درست هم بخواهیم انجام دهیم چهار نفر مخالف هم داریم . این نشان می دهد که کار ما درست است . حالا باید آن چهار نفر را توجیه کنیم که من حرفم را درست می زنم یا غلط که این بحث دیگری ست . ولی اینکه ما دائما فیلترینگ کنیم ، اجازه ندهیم که حرفی زده شود و کار توخالی و بی خطر باشد ، ببخشید ولی کار احمقانه ای است . به خاطر اینکه همه ی ما در روز هزاران چرا در ذهن خود داریم و هزاران سوال در ذهن ما است و سوال ها نیاز به پاسخ دارد . آیا واقعا همه ی مردم ایران به سراغ چراهایشان می روند و نه تنها ایران ، چند درصد از مردم متفکرند ؟ چند درصد از مردم کتاب می خوانند ؟ چند درصد از مردم روزنامه می خوانند ؟ بنابراین ما به عنوان کسی که کار هنری انجام می دهد این را رسالت خودمان می دانیم . ما مجبوریم بازتاب جامعه را به او نشان دهیم . ما باید بگوییم که آدم ها الان در جامعه ی ما تبدیل شده اند به آدم های مکانیکی . در همین کلاه گلف مانند تمام جوامع و مخصوصا در جامعه من آدم هایی وجود دارند که اجازه می دهند دیگران استثمار و استعمارشان کنند و از آن ها بهره کشی کنند ، بنابراین این آدم ها تفکر و اندیشه ندارند . کسی که تفکر و فکر داشته باشد ، می تواند با چهار نفر مشورت کند ولی متاسفانه ما این کار را نمی کنیم . در روز هزاران نفر می آیند و سر ما کلاه می گذارند از راننده ی تاکسی گرفته تا کسانی که سرمایه کلان دارند . ما زیر سلطه اقتصادی آنها زندگی می کنیم . این اتفاق هست . تئاتر هم هیچ اتفاقی برایش نمی افتد مگر آن که مرکز هنرهای نمایشی ، الان که تئاتر به سمت قهقرا می رود ، دارد کاری انجام دهد .  من نمی فهمم این همه فیلترینگ برای چیست ؟ چرا به هنرمند سالن نمی دهند ؟ چرا یک متن باید از ده فیلتر رد شود ؟  شما حق گفتن هیج مطلبی را ندارید چون ممکن است به اشخاصی بر بخورد . پس قرار است من چه بگویم ؟ اگر قرار باشد من از ذهنیات خودم کار کنم ، می شود کار من و مخاطبش هم خودم هستم و دیگر تماشاچی مخاطبش نیست . مردم جامعه ی من مخاطبش نیستند . امیدوارم اتفاقی بیفتد که سیر قهقرایی تئاتر رو به بالا رود و از این دره نجات پیدا کند . اگر اجازه کار داده شود الحمدالله ما هنوز آدم های متفکر در تئاتر داریم . اتفاق های خوبی می افتد . این انتقاد از خانه تئاتر تا مرکز هنرهای نمایشی وارد است ؛ خانه ی تئاتر که قرار است حمایت کند و متولی باشد هیچ کمکی به هنرمند نمی کند . بنده به عنوان یک عضو خانه تئاتر این را می گویم که هیچ حمایتی از من نمی شود نه برای گرفتن سالن و نه برای دریافت حقوق صنفی و نه برای دریافت حقوق اقتصادی یا هیچ چیز دیگری . الان تئاتر یک آشفته بازار شده است که هر کسی اجازه دارد کار کند ولی هر حرفی نباید زده شود . آن هایی که حرف برای گفتن دارند به زبان ساده پیچانده می شوند و باید دور خودشان بچرخند و متاسفانه راه به جایی ندارند . الان اساتید صاحب نظر کار نمی کنند ، برای این که این فیلترینگ آنقدر قوی است که در آخر ترجیح می دهید که عطایش را به لقایش بخشید و کاری نکنید . این سم است . جامعه از طریق آدم های صاحب نظر باید نقد شود . هر جامعه ای نقد نشود هیچ اتفاقی برایش نمی افتد و تا زمانی که ما به خودمان اجازه دهیم جلوی نقد را بگیریم و به نقاد اجازه ندهیم که نقد کند هیچ اتفاقی نمی افتد . از خود دوستان تئاتری ام می گویم که به تازگی مد شده و اجازه نمی دهند که نقاد بیاید کارشان را ببیند و نقد کند . اصلا نقاد را قبول ندارند ، به نظر من این با نفس تئاتر مغایرت دارد . ما در تئاتر راجع به این صحبت می کنیم که قرار است چیزی را نقد کنیم و ما می خواهیم آن را بازتاب دهیم ، حداقل خودمان باید نقد خودمان را بپذیریم . متاسفانه این اتفاق نمی افتد . یعنی اعضای خانه تئاتر و هنرمندان هم به نقد همدیگر توجه نمی کنند . امیدوارم اتفاق های خوبی بیفتد که وضعیت تئاتر از این آشفته بازاری که هست خارج شود . سیستم مالی درستی برای آن طراحی شود . واقعا چند نفر در این شرایط مالی می توانند تئاتر کار کنند . ما خیلی از آدم ها را داشته ایم که رفته اند به خاطر این که زندگی شان در این اوضاع نابسامان نمی چرخد . نه صرفا تئاتر بلکه همه ی هنرها همین است . تئاتر از همه ی آنها مظلوم تر است . چون آن موزیسین چهار شاگرد خصوصی می گیرد ، سینمایی چهار کلاس خصوصی برگزار می کند . تئاتری ها آدم های مظلومی اند . به خاطر همین دولتمردان به گونه ای از این مظلومیت سوء استفاده می کنند . امیدوارم گارد خود را نسبت به نقد باز کنیم و از طرف دیگر جامعه هم با ما همکاری کند و سیستم مالی خوبی طراحی شود که هنرمندان بتوانند نجات پیدا کنند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *