نمایش ” کچلو ” به کارگردانی رضا کشاورز از جمله نمایش هایی است که در هفدهمین جشنواره نمایش های آیینی و سنتی به روی صحنه رفته است . این نمایش که بدون کلام است و بیشتر بر پایه حرکت استوار است پیش از این در تماشاخانه آو اجرا شده است . خبرنگار تئاتر فستیوال به بهانه ی اجرای این نمایش در جشنواره نمایش های آیینی و سنتی گفت و گویی با کارگردان این اثر داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید .
در ابتدا برای ما توضیح دهید زمانی که در نوشتن نماشنامه می نویسند کار گروهی ، این به چه معناست ؟
چون ما از یک قصه ی کهن و سنتی مثل حسن کچل استفاده کرده ایم که نمی توانیم بگوییم ، نویسنده آن چه کسی است و به صورت سینه به سینه از قدیم نقل شده است ، در واقع به صورت کارگاهی روی این قصه تمرین کردیم . من یکسری تمرین در نظر گرفتم و از این طریق شروع به ساختن این قصه کردیم . یعنی نه از روی متن ، بلکه بر اساس داشته ها و دانسته هایمان از این قصه که سینه به سینه نقل شده است ، داستان را در تمرین بازسازی کردیم . قاعدتا چنین کاری نیاز به کارگردان دارد ولی نویسنده ی خاصی نیاز ندارد و شاید بیشتر نیاز به دراماتورژ داشته باشد . که البته ما در این کار دراماتورژ نداشتیم .
ایده ی اصلی اینکه داستان حسن کچل را انتخاب و روی آن کار کردید از کجا شکل گرفت ؟
چون معمولا کار بدون کلام یعنی فیزیکال و مایم ( mime ) انجام می دهم و دلم می خواهد قصه ای ایرانی کار کنم ، مثل این می ماند که با ابزار خارجی بخواهید قصه ای ایرانی را کار کنید . من پیش از این ” ضحاک ” و ” آرش کمانگیر ” را بدون کلام اجرا کرده ام . داستان حسن کچل قصه ای است که پتانسیل عجیبی دارد . ما دیدیم که گویا حسن کچل در این قصه نماد تنبلی است و برای بچه ها تعریف می شد که تنبل نباش و کاری بکن ، مثل حسن کچل نباش . ما تنبلی را از حسن کچل گرفتیم . یعنی گفتیم اگر حسن کچل تنبل نبود چه عواملی باعث می شد که نخواهد از خانه بیرون بیاید . عدم مشارکت در جمع ، یا سلفی گرفتن با موبایل و یا اتفاقات امروزی که آدم ها را در خانه نگه می دارد را نشان دادیم . پدرش تصمیم می گیرد حسن را از خانه بیرون بفرستد و او به بازار و شهر می رود و به واسطه ی همان وسوسه ای که پدرش به وسیله ی سیب برای حسن ایجاد می کند که از خانه بیرون بیاید ، حسن هم یاد می گیرد چگونه آن چیزی را که به وسیله ی آن گول خورده را تبدیل به یک اتفاق خوب در زندگی اش کند و موفق باشد .
با توجه به اینکه معمولا مخاطب خیلی از پیام ها را به وسیله دیالوگ دریافت می کند ، کارگردانی نمایش های فیزیکال و بدون دیالوگ چه سختی هایی دارد ؟ و در آن ها باید برای پیشبرد قصه به چه عواملی توجه بیشتری داشت ؟
من قبلا ” ضحاک ” را کار کرده ام که حکیم فردوسی شاعر آن بوده و توجه داشته باشید که آن قصه بر مبنای شعر و کلمه است ولی ما آن را هم بدون کلام کار کردیم . در یک کار بدون کلام نیازی نیست شما دیالوگ ها را حفظ کنید . ما می آییم اتفاق ها را پیدا می کنیم یعنی می گوییم بستر اتفاقات آن مجموعه قصه چیست یعنی به طور بنیادین چه اتفاق های مهمی در آن می افتد ، چه عناصر مهمی قصه را جلو می برد . ما روی آن عناصر کار می کنیم ، روی روایت کار نمی کنیم یعنی روی خود اتفاق را بر اساس تکنیک هایی که داریم ، کار می کنیم مثلا یکی از کارهایی که در حسن کچل انجام دادم این است که آمدم تلفیقی از نمایش تقلید ، مایم ( mime ) و کمدیا دلارته (commedia dell’arte ) را به کار بردم چون این سبک ها خیلی چیزهای شبیه به هم داشتند ،از این شباهت ها استفاده کردم . مثلا درختی که در این کار داشتیم ، برای خودش کاراکتر داشت و نسبت به چیده شدن سیب هایش حساس بود و وقتی که آخرین سیبش هم چیده می شود ، عصبانی می شود یا وقتی به او کلک می زدند ، او هم جواب می داد . یعنی این دیگر قصه نیست در واقع تکنیک است یعنی باعث می شود ما بتوانیم یک لحظه را خوب پردازش کنیم . اینکه می گوییم مثلا او عاشق می شود ، یک دیالوگ یا جمله است که حالا باید چگونه آن را بدون کلام اجرا کنیم . لب خوانی که نمی کنیم ، می آییم یک فضایی یا اتفاقی را تولید می کنیم که در آن کسی عاشق دیگری می شود ، نیازی به گفتن نیست . خیلی وقت ها در زندگی مان خیلی از اتفاقات بدون دیالوگ سپری می شود ولی خودمان متوجه آن نیستیم . ضرب المثلی هست که می گوید به حرف طرف گوش نکن به عملش نگاه کن یعنی عملی که انجام می دهد خیلی مهم است . ما به این عمل ها اهمیت دادیم و توانستیم این کار را انجام دهیم . کسی که بخواهد بدون کلام کار کند باید با اتفاق ها جلو برود ، نمی تواند با دیالوگ ها جلو برود ، این اشتباه بزرگی است .
از سالنی که جشنواره در اختیارتان قرار داد ، راضی بودید ؟ منظورم از نظر میزانسن و طراحی دکورتان است .
بله . ما استیج (stage ) بزرگی داشتیم . طراحی سالن سایه به گونه ای است که سه سویه بود و ما چون نمایشمان را قبلا در سالن آو اجرا کرده بودیم ، در آنجا یک سویه اجرا کرده بودیم و خیلی سخت بود که آن را به سه سویه تبدیل کنیم . ما به عمق سالن نیاز داشتیم به همین دلیل تماشاچی خیلی کمی حدود ۵۰ نفر در سالن جا شد و از عمق سالن استفاده ی مناسب را کردیم یعنی ترجیح دادیم تماشاچی کمتری بیاید ولی آن عمق را از دست ندهیم . از این جهت ، سالن عمق ، نور ، تهویه و کف خوبی داشت ، تکنولوژی های خوبی در سالن سایه به کار رفته است تنها مشکلش این بود که یک سویه کردن آن خیلی سخت بود و واقعا عوامل تئاتر شهر خیلی کمک کردند . شاید برایشان خیلی جالب نبود که سالنی که سه سویه است تبدیل به یک سویه شود ولی کمک کردند که یک سویه شود با توجه به این که تعداد تماشاگران کم شده بود .
نظرتان راجع به غیررقابتی بودن جشنواره چیست ؟ به نظرتان اگر جشنواره رقابتی بود گروه ها انگیزه ی بیشتری برای حضور در جشنواره نداشتند ؟
این سوالی است که گاهی اوقات خوب است و گاهی مواقع عجیب و غریب است به این دلیل که خیلی از جشنواره های دنیا رقابتی نیستند . وقتی رقابتی نیستند حسن هایی دارند یعنی اینکه گروه ها برابرند ، یعنی ما کسی را با کسی مقایسه نمی کنیم . بعضی وقت ها در هنر نمی توانیم بگوییم به طور مثال نقاشی این آدم خوب است یا نقاشی دیگری خوب است در حالی که هر دوی این افراد می توانند نقاش های بزرگی باشند . یا مثلا دو فیلمساز خوب ، کارگردان های خوبی هستند ولی سبک های آن ها با هم فرق می کند . وقتی می گوییم سینمای رئال ، لزوما یک نفر بهتر از بقیه نیست . در جشنواره هایی که غیررقابتی هستند ، این را مد نظر قرار می دهند که ما مقایسه نمی کنیم ، هر کاری خاصیت خودش را دارد ، مردم می توانند بروند هر کاری را ببینند ، از آن لذت ببرند و هر برداشتی که دلشان می خواهند داشته باشند . این مسئله باعث می شود گروه ها اندکی با خیال راحت تر کار کنند . اما وقتی رقابتی می شود انگار که دیگر برای ما مهم نیست که مردم چه حالی می توانند داشته باشند ، برای ما نظر داورها مهم است . یعنی ما می آییم عناصری را رعایت می کنیم که داوران از آن خوششان بیاید که ممکن است کیفیت هنری اثر را پایین بیاورد . بعضی وقت ها هم ممکن است انگیزه ای باشد حالا که مسابقه است ، خوب کار کنیم . به نظر من همین که اثری به جشنواره راه پیدا می کند یعنی از فیلترهایی گذشته است ، از کیفیتی برخوردار است که وارد شده است . حالا برای اینکه جشنواره غیررقابتی باشد می توانند در بخش هزینه ها بیشتر به گروه ها کمک کنند . زمانی که رقابتی نیست کمک هزینه های خوبی به گروه ها بدهند که بتوانند دکور خوب ، لباس خوب داشته باشند . ما مجبور شدیم لباس هایمان را از شهرک سینمایی اجاره کنیم چون دکورمان سنگین بود و کلی هزینه کردیم که دکور خوبی داشته باشیم چون برایمان مهم بود تماشاچی از این کار لذت ببرد . فکر می کنم اگر این بخش را تقویت کنند ، رقابتی بودنش دیگر مهم نباشد چون گروه ها از جشنواره راضی بیرون می روند . بازخوردی که می خواهند را می گیرند و راضی بیرون می روند . وقتی رقابتی می شود همه دنبال آن جایزه هستند . جایزه اول که جایزه خوبی هم هست و معمولا ممکن است در یک گروه به کارگردان یا یک بازیگرش بدهند ، پس بقیه عوامل چه می شوند ؟ غیررقابتی بودن به شرطی که گروه ها حمایت بشوند یعنی از لحاظ سالن تمرین ، به گروه ها سالن تمرین خوب بدهند ، کمک هزینه خوبی بدهند ، از گروه ها حمایت همه جانبه کنند تا کار خوبی تولید شود ، به نظر من اینگونه بهتر است .
در دوره های قبل جشنواره نمایش های آیینی و سنتی هم شرکت داشتید ؟
نه متاسفانه.
کیفیت برگزاری جشنواره امسال را چه از لحاظ مدیریت و چه از نظر کیفیت آثار ارائه شده ، چگونه ارزیابی می کنید .
حقیقتش این است که من فرصت نکردم کارها را ببینم به این دلیل که ۲ روز پیش تازه از آلمان برگشتم . از من خواسته بودند با دو نفر دیگر از آمریکا و آلمان کارگاهی (workshop ) در برلین برگزار کنم که ما ۳ نفر یک کارگاه بین المللی درباره مایم (mime ) ، نمایش بدون کلام با بدن برگزار کنیم . خیلی ها فکر می کنند وقتی می گوییم مایم (mime ) ، منظور همان پانتومیم (pantomime ) است در حالی که مایم (mime ) ، چیز خیلی وسیع تری است . شما هر حرکتی با بدنتان انجام دهید که دارای مفهوم باشد جزء دسته ی مایم (mime ) قرار می گیرد ، در واقع به بیان بدنی مایم (mime ) گفته می شود .
اگر صحبت پایانی دارید ، بفرمایید .
من واقعا خوشحالم که در این جشنواره بودم . امیدوارم این جشنواره گسترده تر و بین المللی تر شود ، گروه های خارجی هم بیشتر بیایند . متاسفانه چون دیر رسیدم ، نتوانستم کارهای جشنواره را ببینم ولی امیدوارم کارهای خوبی بوده باشند که حتما بودند که به جشنواره راه پیدا کرده اند . گروه هایی را از سراسر جهان که هر کدامشان سنت های خاص خودشان را دارند را می توان به جشنواره آورد و این جشنواره را خیلی غنی تر کرد یعنی تبدیل به جشنواره ای کرد که در دنیا زبانزد باشد . محدود کردن آن فقط به ایران خوب است ولی محدود است دیگر . ما همه نمایش های خودمان را از تعزیه گرفته تا سیاه بازی و نمایش های سنتی مان را می شناسیم . اگر بشود آن را وسیع تر کرد ، به نظر من بهتر است.
Dam teather festival garm ba in mosahebe haye khubeshun. Vase in jashnvare koli mosahebe ba bar elmi kar kardan ke man be shakhse lezat bordam.
حسن کچل جزو داستان هایه که هیچ وقت کهنه نمی شه و آدم همیشه بهش حس خوبی داره. چه عالی که خلاقیت جدیدی هم توش دیده بشه.
مرسی از کارگردان عزیز.
با نظرش درمورد رقابتی بودن و یا نبودن جشنواره موافقم. خیلی از اجرا به خاطر داورها تحت تاثیر قرار می گیرد به عنوان مثال با تاخیر اجرا شدن کار ها به دلیل تاخیر داوران…