پناهجویان سرزمین نیکبختی های گمشده


نقدی بر نمایش «صوراسرافیل» به کارگردانی عامر مسافر آستانه

 نقد نمایش صوراسرافیل

«صوراسرافیل» برداشت آزادی است از رمان معروف «دفتر بزرگ» نوشته آگوتا کریستوف معروف ترین نویسنده معاصر سوئیس . این رمان اولین بخش از تریلوژی (سه گانه) کریستوف است . دو رمان دیگر «مدرک» و «دروغ سوم» از نظر کیفیت ادبی و شهرت به پای رمان اول نمی رسند . هر سه رمان به فارسی ترجمه شده اند . «دفتر بزرگ» به چاپ هشتم در ایران رسیده است .

داستان از زبان دو برادر دوقلو روایت می شود که در گیر و دار جنگ به مادربزرگ خشن و بداخلاق شان سپرده می شوند . آن دو در خانه مادربزرگ و در بطن سرزمینی جنگ زده تجربیات سختی را پشت سر می گذارند که خارج از توان و تحمل هر کودک یا نوجوانی است .

«دفتر بزرگ» قابلیت تبدیل شدن به نمایش صحنه ای و تله تئاتر را ندارد و در خوشبینانه ترین حالت می توان آن را مناسب سینما و با کمی اغماض نمایش رادیویی دانست ؛ طبعا بخش های قابل توجهی از رمان به علت کمبود امکانات و عدم بازسازی فضای رخدادها به نمایشنامه و نمایش راه نیافته اند .

شخصیت ها همانی نیستند که در رمان هستند .کم و زیاد شده اند مثلا از دو برادر دوقلو (لوکاس و کلاوس) فقط یک نفر در صحنه حضور دارد ؛ چنین تغییری احتمالا به خاطر کمبود بازیگر خردسال مناسب نقش در تئاتر ایران اجتناب ناپذیر بوده است . ایجاد تحول در شخصیت های علی الظاهر تأثیرناپذیر یا سخت تأثیرپذیر رمان بر عهده برادران دوقلو گذاشته شده است . در عالم واقع قاعدتا این بزرگسالان هستند که کودکان و نوجوانان را متحول می کنند اما کریستوف خلاف این قاعده عمل کرده است . سیاوش پاکراه و عامر مسافر آستانه این  تحول آفرینی را بسیار خوب از آب در آورده و باورپذیر کرده اند . پسربچه روح زندگی را در صحنه می دمد و شخصیت ها بالاخص افسر را در اوج ناامیدی از پناه بردن به دنیای درون و خودویرانگری می رهاند . مادربزرگ نمایش با مادربزرگ رمان تفاوت ماهوی دارد . او در رمان شخصیتی خل وضع ، خشن و شلخته دارد اما در نمایش پیرزنی است طماع که با کمی تلاش می توان به راهش آورد . مادربزرگ در «دفتر بزرگ» یکی از شخصیت های کلیدی است اما در «صوراسرافیل» تا حد یک کاراکتر حاشیه ای تنزل کرده است .

اگر چه در جریان تبدیل رمان به نمایشنامه جرح و تعدیل تا حدودی اجتناب ناپذیر است اما حاصل کار مسافرآستانه فاصله قابل توجهی با متن اصلی دارد . رمان از لحاظ سبک نگارشی ، ماجراپردازی و شخصیت پردازی فوق العاده قوی است و به شدت خواننده را تحت تأثیر قرار می دهد اما نمایش اینچنین نیست . زبان نمایشنامه و لحن نمایش به قدر کافی پخته و تأثیرگذار نیست ، تأثیری اگر هست بیشتر نشأت گرفته از حضور ایلیا نصرالهی ، بازیگر خردسال نمایش است که نقش محوله را بسیار کم نقص ایفا می کند و حضورش برای تماشاگر ایرانی تازگی دارد .

تلاش خاصی از جانب سیاوش پاکراه به عنوان نمایشنامه نویس برای نمایشی کردن «دفتر بزرگ» و وفاداری خط به خط مشهود نیست ، به نظر می رسد او بیشتر در پی دستیابی به نوعی زبان فاخر و دیدگاه مستقل با لحاظ کردن روح کلی حاکم بر رمان در نمایشنامه بوده است . دیالوگ ها چند جا به بیانیه های سیاسی و فلسفی تبدیل می شوند و از همین رو مخاطب را خسته کرده و به ریتم نمایش لطمه می زنند . رمان البته مشخصا قوی تر و قابل دفاع تر از نمایشنامه است . بخش های زیادی از رمان به نمایش راه نیافته اند . موقعیت های نمایشی در آستانه خلق یا در جریان پرورش و گسترش ایده ، متوقف می مانند . ارتباط تماتیک محکم بین قطعاتی از رمان «دفتر بزرگ» که در نمایش مورد استفاده قرار گرفته اند ، وجود ندارد .

کارگردان از خشونت عریان رمان کریستوف بسیار کاسته است . طنز پنهان و بسیار ظریف جاری در «دفتر بزرگ» به مدد بازی خوب هنرپیشه ها و هدایت صحیح کارگردان ، با همان ظرافت به نمایش نیز تسری یافته است . کاظم سیاحی بهترین بازیگر نمایش است . بازی روان و راحت او تحسین برانگیز است . اوج هنرنمایی سیاحی در لحظاتی رقم می خورد که دو پدیده متضاد جنگ و عشق را با کلام و میمیک توصیف می کند . مهدی حسینی نیا در ایفای نقش دشوار کشیش موفق است . او ایست های مناسب ، بدن منعطف و بیان بسیار خوبی دارد .

بخش هایی از مضامین جنسی رمان حین ترجمه حذف شده اند . در نمایشنامه و نمایش حتی رگه های کمرنگی از این دست مضامین مشهود نیست . مسافر آستانه بسیار اخلاق گرایانه و با چشم بستن عامدانه بر زشتی ها و پلشتی های جهانی که کریستوف خلق کرده ، نمایش «صوراسرافیل» را روی صحنه برده است . این که اتخاذ چنین موضع و دیدگاهی ریشه در عقاید کارگردان دارد یا به خاطر گریز از ممیزی است ، بر ما پوشیده است .

نمایش از فضاسازی نسبتا موفقی برخوردار است . رمان و به تبع آن ، نمایش از زبان و دیدگاهی جهان شمول برخوردارند ، سن دایره ای و چرخان نمایش که نمادی است از کره زمین ، با این زبان و دیدگاه مطابقت کامل دارد . ماشینیست ها (کارگران صحنه) در چرخاندن سن دوار موفق عمل می کنند . در تئاتر ایران معمولا به طراحی لباس ماشینیست ها اهمیت داده نمی شود اما در نمایش «صوراسرافیل» این نکته مورد توجه قرار گرفته است که از وسواس و دقت وافر کارگردان و ارزشی که او برای جزئیات کارش قائل است ، خبر می دهد . پوشش ماشینیست ها با فضای آخرالزمانی نمایش همخوانی کامل دارد . پوشش کاراکترها ساده اما هوشمندانه است و از جهان رمان برمی خیزد . هویت صوتی نمایش وامدار موسیقی کلیسایی و آمیخته به طنین ناقوس های کلیسا است . بخشی از طراحی میزانسن های نمایش با استفاده از نورپردازی محقق شده است . کارگردان از نور بسیار خوب برای تمرکزگرایی و تمرکززدایی در صحنه بهره جسته است . استفاده خلاقانه از چراغ قوه به عنوان یک منبع نوری جزء نقاط قوت اجرا است . نمایش از ویرانگری جنگ و تحول انسان ها در مصاف با حوادث و مصائب زندگی می گوید و این پیام را به خوبی با اتکاء بر صحنه متحرک گردان و دوار و فضای مالیخولیایی ، وهم آلود و بی مرزش به مخاطب انتقال می دهد .

عامر مسافر آستانه حداقل در اجرا ، بالاخص در صحنه نهایی ، بیشتر تحت تأثیر نمایش در یاد ماندنی و درخشان «فهرست» به کارگردانی رضا ثروتی است تا رمان آگوتا کریستف! او با کاراکترهای رمان «دفتر بزرگ» همان پیام نمایش «فهرست» را در قالبی دیگر و البته بسیار جمع و جور و محدود ، تکرار کرده است !

در جهان برزخی «صوراسرافیل» همه چیز حتی آدم ها عامدانه در هاله ای از ابهام فرو رفته اند ؛ راز و رمزهای این جهان مبهم به واسطه کدهایی که نمایشنامه نویس و کارگردان ارائه داده اند ، ناممکن نیست اتفاقا بسیار هم لذتبخش است اما نکته مهم در این میان ایدئولوژی گنگ و پیچیده نمایش است که گاه سد راه گره گشایی از مضامین و لایه های پنهان اجرا می شود . نمایش با همه ضعف هایش در نهایت موفق می شود تماشاگر را تا انتها به دنبال خود بکشاند و چشم انداز تازه ای به روی او بگشاید .

دکتر شهرام خرازی ها – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *