قالیچه ای بدون طرح و بدون بافت


یادداشتی بر نمایش ” شهر تو قالی ” به نویسندگی و کارگردانی الهام ابراهیم زاده و مژگان بهمدی

به بهانه اجرای آن در شانزدهمین جشنواره بین المللی نمایش عروسکی تهران-مبارک

شهر تو قالی-حبیبی

نمایش عروسکی “شهر تو قالی ” همان طور که اسمش پیدا است روایت گر ماجرایی است که در دنیای طرح های یک قالی می گذرد. ماجرایی بین یک خانواده متشکل از نارنج (پدر) ،ترنج(مادر)، بته(دختر) و جقه(پسر).

این نمایش با رویکردی آموزشی – تربیتی برای کودکان ساخته شده و نیز در ساخت آن از تکنولوژی ویدئو اینستالیشن استفاده شده است.

اما در درجه اول باید گفت که قصه نمایش اصلا کشش لازم برای مخاطب را ندارد و با توجه به رویکرد نمایش ، در مواردی دچار ایراد است.

در ابتدای نمایش با چالشی که بین بته و جقه اتفاق می افتد ، شاهد این هستیم که جقه تلاش می کند تا خواهر خود را که رنجیده است ، با دلجویی ، از خود راضی کند . که این بر خلاف شخصیت جقه است.

این ایراد در شخصیت پردازی ،‌در مورد پدر یا همان نارنج هم هست . چرا که ما از پدر یک شخصیت بی تدبیر ( در نوع شوخی  هایی که با پسرش می کند) می بینیم. تا جایی که حتی شوخی های او کمی باعث رنجیدن جقه و شاید ترسیدن او هم می شود. که این امر رویکرد تربیتی نمایش را زیر سوال می برد.

ریتم پیش رفتن قصه بسیار کند است. به واسطه دیالوگ هایی که صرفا گفته می شوند تا زمان بگذرد . دیالوگ هایی که نه به مخاطب پیام خاصی می دهند، نه در راستای شناخت شخصیت هستند و نه زیبا هستند.

فردای ماجرا ،زمانی که پدر ، مادر و بته از دست جقه کلافه شده اند ، این سه نفر کجا می روند؟ و بعد چرا نگران جقه می شوند؟ این ها نیاز به یک منطق باور پذیر دارند که در نمایش وجود ندارد.

در شهر تار و پود ، تنها چیزی که تاثیر گذار نیست ، جدا بودن تار و پود ، و بعد آشتی کردن آنهاست.

برای اینکه تاثیر گذار شود و گره گشای قصه باشد، باید ما ابتدا تارو پود هایی را ببینیم که با در کنار همدیگر بودن توانسته اند زیبا باشند ، یا طرحی را ایجاد کرده اند و یا هر چیز دیگر. بعد تار و پودی را ببینیم که از هم جدا شده اند و این جدایی باعث ایجاد ناهماهنگی ویا تنش و یا هر چیز دیگر شده است. مثل اینکه قسمتی از قالی طرحش خراب شده به واسطه جدایی این دو. این تضاد ( بین همه تار و پود ها ، با این تار پود از هم جدا )باعث می شود که آشتی کردنشان و به هم پیوستن شان برای مخاطب دلچسب شود و پیام مد نظر را برساند . در غیر این صورت هیچ کارکردی ندارد.

اشعاری هم که استفاده شده است در مواردی به خاطر ضعف شاعر روی ملودی نمی نشیند.

کارگردانی اثر به هیچ وجه نتوانسته فضایی را ایجاد کند که مخاطب نمایش که عمدتا بچه ها هستند را با اثر و نمایش همراه کند.

میزانسن ها در بسیاری از موارد غلط هستند. به عنوان نمونه موقعی که بته به دنبال پروانه است ، در تصویر ، پروانه در سمتی دیگر است و نگاه عروسک بته ، به سمتی دیگر و در واقع هماهنگی بین عروسک گردان و تصویر  وجود ندارد.

برخورد  عروسک ها در جاهایی که باید باعث ترس و گاها جا خوردن و یا خندیدن تماشاچی بشوند ، اصلا کارکرد لازم را ندارند . و این ایراد عروسک گردانها است . وقتی از به هم خوردن دو عروسک مخاطب باید شکه شود ویا بترسد یا جا بخورد ،‌حد اقل شدت این برخورد به همراه صدای دو عروسک باید به مقداری باشد که مخاطب را راضی کند و این اتفاق را باور کند تا از پس این باور بتواند با فضا و عروسک ها ارتباط بر قرار کند.

استفاده از کارتن در نمایش و تبدیل شدن عروسکها به شخصیت های کارتونی از چه منطقی پیروی می کند؟ چرا در باغ شکلک ها ، بته و جقه تبدیل به شخصیت های کارتونی می شوند ولی در باغ های دیگر نه؟ چرا در باغ شکلک ها وقتی این دو تبدیل به شخصیت های کارتونی میشوند ، گل هایی که می سازند کارتونی نیستند؟ و نیز چرا جقه در شهر تار و پود در بعضی موارد کارتنی است؟ این ایراد در فرم نمایش است.

قطاری که بته و چقه را به باغ شکلک ها می برد اصلا شبیه قطار نیست. درست است که در تصورات و فانتزی ها هر جور بخواهیم هر چیزی را می توانیم بسازیم. ولی همان فانتزی ها هم باید یک منطقی داشته باشند. قطار حتما متشکل از چند واگن است که در امتداد هم راه می روند. حالا ممکن است واگن های این قطار ما چند مثلث باشد.یا مثل بازی بچه ها، واگن ها  آدم باشند. ولی در هر صورت پیوستگی واگن هاست که به ما را متفاعد می کند که این شی ء ، قطار است.

در مورد پیام های اخلاقی و آموزشی هم متاسفانه خوب عمل نشده است.

همانطور که اشاره شد ، چرا همه خانواده جقه را رها می کنند و مخفیانه فرار می کنند؟ به کجا می روند؟ اصلا درست است که بچه خطا کار را رها کنند و بروند؟ وقتی این اتفاق می افتد طبیعتا جقه ( یا هر بچه دیگری)‌ جری می شود و به سیم آخر می زند. و این کار اشتباه خانواده باعث می شود که جقه حق داشته باشد . آیا منظور نقد رفتار خانواده در قبال فرزند خطا کار است؟ اگر آری با همین یک اتفاق می شود؟ قطعا نه. و وقتی که جقه حق داشته باشد دیگر چرا مجازات بشود ؟

خانواده ای که او را رها کرده اند و فرار کرده اند چرا نگران او می شوند؟

موسیقی اثر هم به هیچ وجه کارکرد درست ندارد. چرا که در صحنه های شاد رتمیک است. در صحنه های غم انگیز هم همان ریتم و همان حال و هوای صحنه های شاد را دارد. در صحنه ای که جقه به سیم آخر زده و تبدیل به یک بچه ی بد شده و خراب کاری می کند هم باز همان ریتم و همان حال و هوا در ملودی !

در نمایش عروسکی باید این را بدانیم که وظیفه ما بسیار سنگین است . چرا که نمایش عروسکی بسیار جدی است. و وقتی مخاطب ما کودکان هستند ، حساسیت این عرصه به شدت بالا می رود. اینکه مخاطب ما کودک است و نمایش ما عروسکی اصلا به این معنا نیست اثر ما می تواند از لحاظ تکنیکی و محتوایی سطح پایین باشد ، بلکه وظیفه را صد چندان می کند .

محمدجواد حبیبی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۹ نظر ثبت شده است .

  1. عروسکی گفت:

    چه خوب چه بد ، همه چی تعطییییل ! کااات تا دو سال دیگه !

  2. حمیدی گفت:

    متقدین همیشه ناراضی تئاتر فستیوال !!!

    • مهدی گفت:

      منظورتون از پس نمایشها و جشنواره های همیشه بده دیگه ؟؟!!

      چون کار خوب باشه دور از جون مریض که نیستن که

  3. پرستو شفیعی گفت:

    اساسا تئاتر از تئاتر عروسکی شروع شده و این اهمیت این سبک رو نشون میده . نه تنها برای مخاطب بلکه بیشتر از آن برای مخاطب کودک مهم است و باید جدی گرفته شود

  4. نادر غیاثی گفت:

    سلام الان دقیقا مشکل کجاست?
    نقد مشکل داره ? یا نمایش !?
    نمایش اجرا جشنواره‌ای که قابل نقد نیست !!

  5. امیر ن گفت:

    بیشتر شبیه گزارش بود تا نقد و یادداشت !!
    متأسفم برات تئاتر فستیوال

    • از سیامک برسد به : امیر ن ???????? گفت:

      تو برو مشکله نمایشتو حل کن !
      قشنگ تابلوی از بچه‌های گروهی ….. اینجور که معلومه گند زدی
      نمیخواد به منتقد جماعت گیر بدی !! خصوصا بچه ها دپارتمان که همه همه چیرو سر اونا خراب میکنند!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *