نقدی بر نمایش “مجلس ضربت زدن” به کارگردانی محمد رحمانیان
بیایید مرعوب اسم ها نباشیم.
بیایید مرعوب ایدئولوژی نباشیم.
بیایید فاصله بگیریم از اینکه “مردم نمی دانند چیست ، اما انجامش می دهند .”
بیایید مرعوب گذشته ی افراد و آنچه بوده اند نباشیم.
بیایید امروزشان را با چشمانی باز ببینیم ، تحلیل کنیم ، نقد کنیم و حتی اگر لازم شد نهایتا فراموش شان کنیم.
که اینها همه گامی است رو به جلو برای ایجاد تحول و پویایی در هر پدیده ای ، فرهنگی یا غیر فرهنگی : نفی بت وارگی .
***
آخرین اجرای خوبی که از رحمانیان در مقام کارگردان تئاتر دیدم مربوط می شود به اختتامیه ی جشنواره تئاتر فجر سال ۹۲ ، یک اجرای پانزده دقیقه ای ، اما محکم و دلچسب . و رحمانیان ، بله همان رحمانیان بزرگ ، بعد از آن اجرای پانزده دقیقه ای تمام شد و دیگر نه در ترانه های قدیمی و نه در ترانه های محلی و نه حتی در سینما (!!) رحمانیان را نمی دیدی ، جوانی را می دیدی جویای نام و جویای کام ( نوشتم ” کام ” تا نثر کمی مسجع و آهنگین شود ، شما بخوانید پول! )
و این روز ها و اجرایی از “مجلس ضربت زدن” :
نقد نمایشنامه باشد برای بعد ، که بی شک نقد هایی بر آن وارد است .
اما اگر می خواهید به تماشای “مجلس ضربت زدن” به کارگردانی محمد رحمانیان بروید من پیشنهاد می کنم پولتان را در جیب بگذارید ، و پیچ تلویزیون را بچرخانید ، بی شک می توانید یک تله تئاتر سوژه زده ( که دیالوگ هایش این گونه گفته می شود : آه … ای برادر …تو را چه شده ست !!؟ ) پیدا کنید و یا حتی نسخه های بهترش را از اینترنت دانلود کنید .
محمد رحمانیان ، در تبدیل نمایشنامه ی بیانیه وار بهرام بیضایی به یک اثر صحنه ای ، یعنی در دراماتورژی کردن آن ، ناتوان و دست و پا بسته بوده است ، چونان جوانی که گویا لقمه ی بزرگ تر از دهان برداشته است.
نمایشنامه هایی مانند “مجلس ضربت زدن” و یا “چهار صندوق” چون فی الذات دراماتیک نیستند ، برای اجرای صحنه ای نیاز به دراماتورژی اصولی ، حرفه ای و صد البته توسط اهل فن دارند . و الا تبدیل می شوند به لکچر ، به یک سخنرانی حزبی ، قرائت یک مانیفست سیاسی-عقیدتی آن هم از رو .
برشت چنین نمایشنامه هایی دارد ، نمایشنامه هایی در واقع برای پرورش مبلغان مکتب و مرام مورد اعتقادش ، اما خود برشت اساسا آنها را نمایشنامه نمی داند ، بلکه تنها ابزار تبلیغ کمونیسم می داند و نه لایق اجرای صحنه ای ! ( اما خُب توقع این واقع بینی از رحمانیان و طرفدارانش توقع زیادی است .)
پس اساسا در اجرای ” مجلس ضربت زدن ” دراماتورژی رخ نداده است مگر اینکه افزودن چند جمله در باب مسائل اجتماعی-سیاسی روز به نمایشنامه و بیان گل درشت این جملات را دراماتورژی بنامیم !
اساسا وقتی در حین اجرای نمایشی تماشاچی سوت و کف می زند تنها و تنها دو حالت متصور است : یک آتراکسیون تمام عیار و کوچه بازاری و یا یک مجلس حزبی-سیاسی که مانیفستی در آن خوانده می شود.
و این سوت و کف ها در پاسخ به کنایه های سیاسی-مذهبی نمایش ، نه نشان از موفقیت کارگردان در اجرای شیوه ی فاصله گذاری دارد و نه نشان از موفقیت او در شیوه استانیسلاوسکی ، مگر اینکه رحمانیان گونه ای جدید از اجرا را خلق کرده باشد (!) مثلا مانیفیسیسم !!؟
حال بیایید برویم روی صحنه:
یک دکور بزرگ ، پر سروصدا و بی معنا !
وقتی می گویم بی معنا دقیقا منظورم بی معنایی فلسفی است . دکور این نمایش بر عینی کردن هیچ ذهنیتی دلالت نمی کند . فقط چون پله دارد و می چرخد تمامی ضعف های کارگردان در میزانسن را پوشش می دهد و دست بازیگر را باز می گذارد تا هر حرکت حتی بی معنایش ( و حتی سهواً اشتباهش و حتی بداهه اش ) معنی دار و بر طبق میزانسنی از پیش تعیین شده جلوه کند .
دکور در “مجلس ضربت زدن” یک دروغ بزرگ است .
موسیقی نیز آزار دهنده و گوش خراش است ، فقط هست که باشد و اگر نباشد چه بسا برای مخاطب بهتر است : صدای این موسیقی به ظاهر عربی که با گونه ای دغل کاری سعی شده است مذهبی جلوه داده شود همراه با صدای گرومپ گرومپ پای بازیگران ِ فرم پر تعداد ، چنان گوش خراش است که سرگیجه می گیری ( البته اگر فردا روزی کارگردان محترم ادعا نکنند هدفشان ایجاد سرگیجه در مخاطب بوده !) .
گفتم بازیگران فرم:
پر تعداد ، در هم و برهم و با حرکاتی بی معنا مگر در لحظات خلق صحنه های نبرد تن به تن ، سودجویی از جوانان تئاتر ایران تا حقیقتا عمله ی صحنه باشند و سود جویی از نام یاسر خاسب تا با این ترفند عده ای از طرفداران او را نیز به سالن بکشانند .
در این میان رفت و آمد های پر تعداد مهتاب نصیر پور میان تماشاچی آنقدر تکرار شد ، که حتی اگر در اولین و دومین بار حسی در مخاطب ایجاد کرد یا معنایی را به ذهنش متبادر ساخت ، در دفعه های بعد دیگر عادی بود و لوث.
دیالوگ ها و اساسا پرسوناژ رامین ناصرنصیر نیز سردرگم ، بیش از اندازه نمادین ، لوس و لوث بود و حتی نمی توانست در این تکرار و نمادین بودنش مخاطب را بخنداند .
سایر بازیگران نیز گرچه اسامی بزرگ دارند اما کم فروغ اند و کلیشه ای و نخ نما . هیچ چیز جدید ، متفاوت و یا خیره کننده ای از هیچ کدام نمی بینی که هیچ ، اکثرشان از حد استاندارد های خود نیز پایین تر هستند .
محمد رحمانیان حتی تمرین یک نمایش حرفه ای را به صحنه نبرده است ( که اجرا های جنرال و یا تمرین-اجرا های بسیاری دیده ام صد ها گام جلوتر از این نمایش) .
محمد رحمانیان در “مجلس ضربت زدن” مخاطب را به یاد تئاتر های مذهبی دهه های ۶۰ و ۷۰ می اندازد ( حتی اگر تلاش اش و هدفش نفی مذهب بوده باشد ) ، او چه بخواهیم چه نخواهیم روی منحنی نزول است ، او این روز ها اتود های دوران جوانی و هنرجویی اش را روی صحنه می برد …
و در پایان به قول شاملو :نقشها میتوان زد…غم ِ نان اگر بگذارد !
المیرا نداف – نویسنده مهمان
خانم نداف این نقد شما را غیر فنی و سلیقه ای یافتم. با تنها بخشی از آن که با شما موافقم مربوط می شود به دیالوگ ها و بازی بد رامین ناصر نصیر. امیدوارم در نوشتن نقد اندکی جانب انصاف منبعد رعایت گردد و غرض ورزانه دست به قلم برده نشود. مردم آنقدرها هم که فکر می کنید نسبت به تئاتر نادان و نا آشنا نیستند.
shoma zedde khodetoonid ?
چرا ؟ چرا یک بار هم یکی داره حرف حساب می زنه شما بت پرست شدین دوستان ؟
همه قبول داریم که کارهایی که قبلا رحمانیان می ساخت رو اصلا نمیشه با این جدیدا قیاس کرد دیگه ؟ دقیقا عین مهرجویی
خب حیف خب !!!
دلیلش چیه ؟ پیری شونه ؟
هر وقت کاری پربیننده می شود عده ای فقط سعی درتخریب آن دارد باید حد متعادل را رعایت کرد شاید این نمایش ضعفهایی داشت ولی نکات مثبت هم داشت وگرنه جرا باید این همه تماشاگر داشته باشددرمورد بازیگران این نمایش بی انصافی می کنید همگی عالی بودند باتشکر از گروه بازیگران نمایش مجلس ضربت زدن و سایر عوامل تولید این نمایش به امید موفقیت بیشتر
سرکار خانم المیرا نداف به قول دیالوگی از نمایش :
آن ها که لاف جنگ مى زنند با دشمنان خیالى در دیارات خیال؛ و هرگز نجنگیدند با دشمن راستین که در نهاد خویش مى پرورند براى جنگ با حقیقت!
کاملا موافقم نمایش فوق العاده بوده و ازبازی بازیگران تشکرمی کنم مخصوصا مهتاب نصیرپور و امیرجعفری
واقعا حیف از اون همه بازیگر که توی این کار عمرشون رو گذاشتن
اه
چی بود خداییش ؟؟؟؟
آحه چرا ؟
چه اصراریه ؟
متون بیضایی را کسی جز خودش نمی تواند بفهمد و شایسته است که آن را محمد رحمانیان به روی صحنه ببرد.
chera daqiqan ?
yani jenab rahnamaniane aziz mifahman ?!?!
سلام و خسته نباشید
همیشه ما یاد گرفتیم از هم تعریف کنیم و تمجید بشنویم خیلی خوشحالم که شما با هنرمندان بزرگ و کوچیک کاری ندارید و فقط اثر اونها رو نقد میکنید .
دمتون گرم
باز هم
خسته نباشید
baba nabood kari rahmanian ro ke 😮
بهتره یه طرفه قضاوت نکنید . نمی شه همه مخاطبانی که هر شب برای دیدن این کار می روند را نادیده گرفت و به همه توهین کرد.
با این کار فقط سطح نقد و منتقدتون رو میآرید پایین.
چون معمولا توهین کردن راحت ترین کاره… متاسفم.
۱۰۰درصد با گندم موافقم .به قول عزیزی ما خودمان به خودمان رحم نمی کنیم اگر یک کاربی کیفیت درجه پایین خارجی یا ماهواره ای باشد با اشتیاق خیلی زیاد ازآن کارتعریف می کنیم و اگر هنرمند ایرانی کارپر بیننده ای ساخت و موفق شد درجا شروع به تخریب می کنیم که کارسخیف و بیهوده و ضعیفی بوده .به هرحال این کار کارپربیننده ای بوده و مطمئنا اگرکاری بدی بود اینقدر استقبال نمی شد پس کار فقط به خاطر بازیگر پربیننده نمی شود و نباید به مخاطبان و عموامل این اثر توهین کردچون بعضی افراد از این کارخوششان نیامد دلیل نمی شود که سایرین هم خوششان نیامده باشد لطفا به عوامل این کار و مخاطبانش توهین نکنید با امید موفقیت بیشتر عوامل و بازیگران این کار وکلیه هنرمندان ایران در عرصه های مختلف و موفقیت روزافزون هنرمندان ایران در عرصه های جهانی
امیر جعفری چرا؟؟؟؟؟
مهتاب خانم نصیرپور چرا؟؟؟؟
سینا رازانی…. رامین نصیر…. چرا؟؟؟؟؟
چرا نداره عزیزم…
متن رو بخونید میفهمی… پول ، سواستفاده از اسم ، مردم هم که نمی فهمند….
امیرجعفری بهترین و عالیترین گزینه برای ایفای نقش ابن مجلم در این نمایش بوده است ایشان تواناییش بیشتر از این است امیدوارم بیش ازبیش درعرصه تئاتر این سرزمین بدرخشد و از این به بعد به جایگاه عالیش در تمامی عرصه های هنر برسد.مهتاب نصیرپور هم که همینطور به قول سهراب سپهری چشمها را باید شست و جوری دیگرباید دید به امیدموفقیت بیشتر این دوبزرگوار
بهتر است بگویید شلنگ تخته رحمانیان تا نام مبارک تئاتر را روی آن بگذارید…
این نمایش پس رفتی برای رحمانیان بود. ترانه های محلی آخرین نمایشی بود که می شد با اغماض اسم تئاتر را روی آن بگذاریم
حیف…
کاملا موافقم با نظرتون. خیلی وقته ما از رحمانیان تئاتر نمی بینیم!!
چقدر نگاه شما به این نمایش به دور از انصاف و مغرضانه به نظر می رسد. این نمایش اگرچه بی شک ضعف هایی دارد اما نمایشی دراماتیک و غنی ست. خانم نداف بعید است اگر منتقد باشید ندانید که شیوه نقالی و خطابه گویی در متن های بیضایی شیوه ای خاص اوست که به ظاهر متن را از درام دور می کند چون در زمان حال رخ نمی دهد و گزارشی ست از رخدادی در گذشته.که امضای برخی کارهای بیضایی ست. از سویی برهنگی در زبان و فریاد برآوردن آنچه همیشه مجبور به حذفش در درونمان بوده ایم، خود خصلتی به این متن داده که افشاگر و عیان است نه محافظه کار و در لفافه پس شعار نیست. هنوز هم گمان می کنم غرضی در نوشتنان هست و به قول متن نمایشنامه عدالت مرده است براستی که اگر بود قدری نگاه عادلانه شما ترازویش را نگاه می کرد و از این نمایش بی غرض و مرض تر می نوشت.