یادداشتی بر نمایش «هملت دیو» به کارگردانی بابک رفاهی به بهانه اجرا در هجدهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی
« هملت دیو » تلاشی است برای واکاوی اندیشه های ویلیام شکسپیر و تحلیل شخصیت هملت .
این نمایش خبر از نویسنده مستعدی می دهد که می تواند در آینده نقش پررنگی در ارتقای نمایشنامه نویسی ایران داشته باشد . متن ثقیل و البته فاخری که برای « هملت دیو » نوشته شده تا حدودی تداعی گر نمایشنامه « هملت ماشین » هاینز مولر است ، هر چند که بر خلاف آن نمایشنامه تحلیلی که رفاهی از کاراکتر هملت ارائه داده ، تحلیلی است جامعه شناختی ( و البته با کمی اغماض روانشناختی ) نه سیاسی .
« هملت دیو » نمایشی است کاملا متکی بر متن . متن بر همه ارکان نمایش ، تسلط بی چون و چرا دارد . اجرا به شدت به ادبیات وابسته است این وابستگی سبب شده تا حاصل کار از جوهره تئاتر فاصله بگیرد . حفظ کردن و شمرده بیان کردن این همه دیالوگ ها و منولوگ های طویل و ثقیل (حتی تعمدا مبهم ) بسیار دشوار است شاید به همین خاطر است که نقش آفرینان تپق می زنند و در بیشتر لحظات به منظور ادای درست کلمات و جملات بخش عمده حواس خود را بر آن چه باید بگویند ، متمرکز می کنند و از اجرا و صحنه جا می مانند .
حس قدرت یا انفعال در بیان هیچ یک از بازیگران تجلی نیافته است . آن ها در انتقال گفتاری/شنیداری این احساسات به مخاطب موفق نیستند . لازم است کارگردان در بیان تمام بازیگران بالاخص بیان ایفاگر نقش هملت تجدید نظر کند . تنها کسی که خوب روی صحنه ظاهر شده ایفاگر نقش شکسپیر است . او بدن بسیار آماده و مناسبی دارد و نگاه هایش بسیار هدفمندانه است . به نظر می رسد که رفاهی هم مثل بازیگرانش بیش از حد خود را درگیر متن کرده و از کارگردانی و پرداختن به برخی جزئیات صحنه باز مانده است در این زمینه می توان اشاره کرد به نورپردازی نه چندان قابل دفاع نمایش که جای کار بسیار دارد .
فضای خاص و وهم انگیز « هملت دیو » طبعا با یک نورپردازی معمولی در نمی آید . هملت ، افلیا و مادر هملت نیاز به نور تکرنگ موضعی خاص خود دارند . ایست های هملت و مکث هایش در برخی بخش ها غلط هستند و نمی توانند بر بیننده تأثیر لازم را بگذارند . بازطراحی شیوه حرکت ، ورود و خروج و ایست های بازیگران می تواند به ارتقای نمایش بیانجامد . ورود کاراکترها ( بالاخص شکسپیر ) به صحنه یا خروج شان از آن در برخی بخش ها تابع منطق دراماتیک نیست ؛ گاه حضور برخی کاراکترها زائد است و بود و نبودشان در صحنه منشاء اثر نیست . استفاده از لباس بیماران بستری در بیمارستان برای شکسپیر و خواهرها شاید به قصد القای فضای یک تیمارستان و تأکید بر جنون نهفته در این کاراکترها بوده است اما در طراحی این لباس ها ظرافت خاصی به خرج نداده اند . به جزئیات در طراحی لباس توجه نشده است و فقط به کلیات بسنده شده است . شکسپیر به عنوان یکی از کلیدی ترین کاراکترهای نمایش صاحب خنثی ترین پوشش است ! هملت هم .
علاوه بر پوشش ، گریم بازیگران نیز هدفمندانه به نظر نمی رسد . تنها چهره ای که نیاز به گریم اغراق آلود ندارد ، چهره شکسپیر است اما بقیه کاراکترها به ویژه هملت به این نوع گریم نیاز دارند . نور ، گریم ، لباس ، موسیقی و آکسسوار هیچ کدام در معرفی کاراکترها و شخصیت پردازی نقش ندارند ، این فقط دیالوگ ها و منولوگ ها هستند که تا حدودی آدم های نمایش را به مخاطب می شناسانند . « هملت دیو » روی کاغذ قابل دفاع است اما روی صحنه خیر/.
دکتر شهرام خرازی ها – نویسنده میهمان