نقدی بر نمایش «هیپولیت» به کارگردانی فرزاد امینی
اوریپید یکی از بزرگ ترین تراژدی نویسان یونان باستان است که آثارش بارها بر صحنه های تئاتر ایران و جهان اجرا شده اند . از مجموع نود نمایشنامه ای که او نوشته فقط هجده اثر به جا مانده و بقیه متأسفانه مفقود یا نابود شده است . اوریپید نمایشنامه نویسی منتقد و چشم بینای زمانه خود بود و در آثارش مناسبات اجتماعی و باورها و پنداشت های قالبی مردم و جامعه هم عصر خود را به چالش می کشید . او یکی از نخستین کسانی بود که در اعتقادات رایج نسبت به خدایان تردید کرد و همین امر موجب بروز مخالفت هایی گردید .
نگاه خاص اوریپید نسبت به زنان در ادبیات نمایشی یونان باستان اگر بی نظیر نبود ، کم نظیر بود . اوج این نگاه متفاوت را در نمایشنامه « مده آ » می توان یافت که در آن مادری فرزندان خود را قربانی می کند . رد پای مکتب فمینیسم در آثار اوریپید مشهود است . او در نمایشنامه « هیپولیت » روایتگر قصه دردبار زنی است به نام فدر که عاشق ناپسری خود ، هیپولیت ، می شود . فدر که زنی پاکدامن است تاب تحمل این عشق را نیاورده و خود را می کشد .
فرزاد امینی نمایش « هیپولیت » را با یک پرولوگ ( پیش درآمد ) کاملا تأثیرگذار که به صورت دسته جمعی اجرا می شود ، آغاز می کند ؛ پرولوگی که طی آن همه کاراکترها به تماشاگر معرفی شده و بخش مهمی از جهان بینی اوریپید بیان می گردد . اوریپید نمایشنامه را به گونه ای نوشته که هیچگاه مشخص نمی شود که شخصیت اصلی آن کیست ؟ هیپولیت ؟ فدر ؟ تزه ؟ دایه ؟ آفرودیت ؟ فرزاد امینی نیز در اجرا دقیقا پای بند این نکته بوده است . نقش ها تقریبا هم وزن هستند . در نیمه نخست نمایش به نظر می رسد فدر شخصیت کلیدی ماجراست اما در نیمه دوم ، صحنه از آن هیپولیت است . هویت کاراکترها در اجرای امینی صرفا وابسته به دیالوگ های اوریپید نیست بلکه بخش مهمی از این هویت منبعث از لباس ، اکت ، چهره پردازی و ظاهرآرایی است . کارگردان فضای اسطوره ای نمایش را بدون دکور و آکسسوار ( وسایل صحنه ) و با اتکاء بر پوشش ها ( از کلاه ، تاج و کلاه گیس گرفته تا کفش و تور ) ، گریم ، دیالوگ و حرکات ریتمیک و بازی های به شدت اگزجره ( اغراق آلود ) خلق می کند که البته کار بسیار دشواری است . رنگ بندی پوشش ها کاملا فکر شده و در خدمت معنا ، مفهوم ، نشانه شناسی و نمادپردازی هایی است که مد نظر کارگردان بوده است . رنگبندی پوشش ها با چهار رنگ غالب سیاه ، سفید ، قهوه ای و خاکستری و چهره های نقره فام و بعضا ماسکه هنرپیشه ها ، به خوبی با اتمسفر تراژیک نمایش عجین است . این رنگ های سرد و بی روح ، غم حاکم بر تقدیر گریزناپذیر فدر و هیپولیت را برجسته می کنند . استفاده از ماسک برای هنرپیشه ها ، نمایش را بسیار تماشایی تر و جذاب تر می کرد . در اینگونه نمایش ها که اساس میتولوژیک ( اسطوره شناسانه ) دارند ، می توان با استفاده از ماسک ماهیت متافیزیکی اسطوره ها را تشدید و مرز هویتی بین اسطوره و انسان را در صحنه پررنگ کرد . به نظر می رسد آیدا فرشادی ، گریمور نمایش ، دقیقا به این نکته توجه داشته و غیبت ماسک را حداقل با شبیه کردن چهره الناز اسماعیل زادگان ، ایفاگر نقش آفرودیت ، به ماسک جبران نموده است . نقش کلیدی نور در نمایش نادیده گرفته شده است . همان طور که می شد با ماسک به اسطوره های نمایش ابهت بخشید با استفاده از نورهای تک رنگ ، موضعی و تعقیب کننده نیز می شد به این هدف دست یافت . طراحی لباس کاراکترهای مرد نمایش به قوت طراحی جامه های کاراکترهای زن نیست از همه بدتر لباس ( پیراهن و شلوار ) کاملا معمولی هیپولیت است که اصلا به نقش نمی خورد . لباس تزه نیز نشان از پادشاهی ندارد ! امینی در مقام کورئوگرافر ( طراح حرکات موزون ) نسبتا موفق است در این راستا می توان از رفت و آمدهای رقص گونه و حرکات عروسکی اسماعیل زادگان یاد کرد که بسیار حرفه ای و با صرف انرژی زیاد اجرا شده و نمایش را از یکنواختی رهانده اند .
بازیگران عمدتا انرژی زیادی را صرف ایفای نقش های پرتحرک محوله نموده اند . تمرکز آن ها در صحنه شایان توجه است . دیالوگ ها به خوبی ادا شده اند . حس گیری ها و تداوم حس مناسب است . تغییر مسیر بازیگران حین حرکات گروهی کاملا هدفمند طراحی و اجرا شده و وافی به مقصود است . بیان بازیگران زن نمایش قوی و حرفه ای است . ساناز پوردشتی کاملا متناسب با نقش صداسازی می کند .
بزرگ ترین ایراد وارده بر بیشتر کارهای اقتباسی فرزاد امینی ، پیچیده کردن مضمون و رها کردن تماشاگرانی است که از متن نمایشنامه هیچ اطلاعی ندارند . این ایراد بر « هیپولیت » نیز وارد است . امینی متن اوریپید را دراماتورژی کرده اما حاصل این دراماتورژی به جای درک بهتر موضوع از جانب مخاطب ، افزودن بر ابهامات ماجراست ! تماشاگرانی که متن را نخوانده اند ، نمی توانند خط سیر داستانی را تشخیص بدهند و بخش هایی از ماجرا را گم می کنند . خودکشی فدر به عنوان یکی از مهم ترین رخدادهای این تراژدی از طریق گفتار بازیگران قابل دریافت است اما در اجرا اینچنین نبوده و فاقد جلوه نمایشی است . تزه در حاشیه صحنه باقی می ماند و ورود کمرنگی به ماجرا دارد . رابطه فدر و هیپولیت در پرده می ماند . این ها نواقص قابل اغماضی نیستند و به کلیت اجرا لطمه زده اند .
« هیپولیت » حاصل یک کار گروهی هدایت شده و نسبتا منسجم است . موفقیت نمایش نتیجه هم راستایی و ترکیب تقریبا کامل عوامل نوشتاری ، شنیداری و دیداری است . نمایشنامه های اورپید در مقایسه با آثار سوفوکل و آشیل کمتر در ایران به صحنه راه یافته اند به همین علت اجرای نمایش های این نمایشنامه نویس شهیر فرصت مغتنمی است برای دانشجویان رشته تئاتر .
دکتر شهرام خرازی ها – دپارتمان نقد تئاترفستیوال
یادداشت روان و کامل و خوبی بود.
خیلی نقد کمی از آقای خرازیها منتسر میشه.
مسئولین رسیدگی کنند 😀