فلوتی که تنها ۳۰ دقیقه سحر کرد


یادداشتى بر نمایش “فلوت زن سحرآمیز” به کارگردانى نورى ساوا

به بهانه اجرایش در شانزدهمین جشنواره بین المللى نمایش عروسکى تهران -مبارک

تئاتر فستیوال

“فلوت زن سحرآمیز” با تکنیک سایه ى حرفه ای ، زیبا و دلنشینی که دارد و با موسیقی دلچسبى که با اثر همراه است و به قول معروف روی آن نشسته است ، مخاطب را در همان دقایق اول با خود همراه می کند . به ویژه که بازیگر-عروسک گردان این اثر با بهره از شیوه فاصله گذاری و ارتباط با مخاطب طنز دلچسبی را ضمیمه این اثر می کند .

مهمترین ویژگی “فلوت زن سحرآمیز” قصه گویی آن است . قصه ای که به همه آنچه در بالا اشاره شد ؛ به همه آن تکنیک ها و موسیقی و هنر بازیگری و عروسک گردانی و حفظ راکوردها و چه و چه معنا می دهد و به جذابیت آن ها می افزاید . قصه ای که پیرامون تغییرات جامعه بشری ، تخریب طبیعت و شهر سازی و غیره می چرخد و برداشتی است دلچسب از آن داستان قدیمی شهری که با موش ها تخریب می شود و نهایتا فلوت زنى موشها را با خود به بیرون از شهر هدایت می کند .

تا اینجای کار که ۳۰ دقیقه از اجرا گذشته است ، همه چیز خوب است و سر جا و مخاطب لذت می برد ، سرگرم می شود و تکنیک و تسلط بازیگر-عروسک گردان به همراه قصه گویی تقریبا جای شکایتی باقی نمی گذارد .

اما رأس ۳۰ دقیقه نمایش تمام می شود و مخاطبین بعد از تشویق بر می خیزند که سالن را ترک کنند و چند نفری هم تقریبا سالن را ترک کرده اند که ناگهان بازیگر به روی صحنه برمی گردد که : “من برای ۵۰ دقیقه نمایش از جشنواره پول گرفته ام ، پس اگر دوست دارید بنشینید و بقیه اجرا را نیز ببینید . “

بقیه اجرا تنها و تنها اتود های ۵ دقیقه ای هستند برای معرفی عروسک هایی که طراحی کرده است ؛ نه قصه اى ! نه هدفی ! و نه تکنیک قابل توجهی ! و نه خط رابطى میان این به ظاهر اپیزودها ! تنها و تنها معرفی چند عروسک به ظاهر خلاقانه از طریق اتودهایی دم دستی و سهل انگارانه .

و باز هم مثل بسیاری از جشنواره ها اجراهای بین الملل ( به جزء استثنائات اندک ) آه از نهاد ما برآمد و دلمان سوخت برای وقت و پول و عزت و شأن هنر و جشنواره های مان که به همین سادگی با چند اتود ساده بین المللی می شوند ، آن هم با اجراهایی چنین رده پایین ، بی هیچ برنامه و بی هیچ طرح و ایده مشخصی ، بى نام و نشان و بی بروشور و…
کاش “فلوت زن سحر آمیز” در همان ۳۰ دقیقه اول تمام می شد و دل ما را کمتر می سوزاند . کاش!

المیرا نداف – نویسنده میهمان

۹ نظر ثبت شده است .

  1. جرجانی گفت:

    لامصب عجب تکنیکهای باحالی هم داشتن . حرف نداشت

  2. تفرشی گفت:

    آه از نهاد ما هم بر آمد و دل ما هم سوخت اما چه سود ؟!

  3. سارا گفت:

    هم اجرا کردن هم یاد دادن دیگه . بده کارگاه مجانی هم دیدین ؟؟؟ الکی ایراد میگیرینااااا :)))) ????

  4. عرب گفت:

    نوری ساوا با غیرت

  5. محمدرضا گفت:

    :)))))) گناهی ندارند . میخواستن حلال خورده باشند ??

  6. ناشناس گفت:

    نسوزه خواهر من . دلت واسه پول مملکت نسوزه … مگه اون سه هزار میلیارد برگشت ؟ مگه تکلیف فیش های نجومی روشن شد که حالا دلت واسه چند دقیقه نمایش سوخته ! این بیچاره ها که حلال خورن واقعا . صادقانه اومدن گفتن . وای به حال خودمون

  7. نانا گفت:

    خب پس گروه مقصر نیست . اومده کارش رو کرده . برنامه ریزهای جشنواره …..دن

  8. هانیه گفت:

    واااا این دیگه چه مدلشه ؟؟!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *