نقد تله تئاتر «به سوی دمشق» * به کارگردانی حمید سمندریان

زیر سنگینی نگاه های کنجکاو


به سوی دمشق

«به سوی دمشق» عحیب و غریب ترین اثر آگوست استریندبرگ، نمایشنامه نویس شهیر سوئدی است. او بخش های اول و دوم این نمایشنامه را در سال هزار و هشتصد و نود و هشت و بخش سوم آن را حد فاصل سال های هزار و نهصد تا هزار و نهصد و چهار نوشت یعنی زمانی که با بیماری دست و پنجه نرم می کرد و به کشف تازه ای از مذهب رسیده بود. « به سوی دمشق » که به « در راه دمشق » هم ترجمه شده، سال ها است بحث های مختلفی را برانگیخته و تفسیرهای متنوعی از آن ارائه شده است. صاحب نظران بر این اعتقادند که «به سوی دمشق» دربردارنده رخدادهای مهم زندگی پر فراز و نشیب استریندبرگ در قالب موقعیت های نمایشی گوناگون است. اجرای این نمایشنامه به علت اسرارآمیز بودن آدم ها و ماجراهای آن، کار چندان ساده ای نیست. کمتر کارگردانی حاضر شده تن به ریسک داده و سختی های به روی صحنه بردن این نمایش را تقبل کند ؛ شاید به همین خاطر است که در سراسر جهان «به سوی دمشق» اجراهای محدودی داشته است.

مرحوم حمید سمندریان «به سوی دمشق» را اوایل دهه هشتاد در قالب تله تئاتر برای تلویزیون کارگردانی کرد. او از کارگردانی متون ایرانی اعم از نمایشنامه، رمان، داستان کوتاه و… آشکارا پرهیز می کرد و به نمایشنامه های خارجی گرایش داشت. سمندریان متون خارجی را با وسواس زیاد انتخاب می کرد و عمدتا در پی اجرای نمایشنامه های مطول، مطرح و بحث برانگیز بود. انتخاب «به سوی دمشق» از جانب سمندریان اصلا تعجب برانگیز نبود. این نمایشنامه با فضای غریب و آدم های اسرارآمیزش، حکم مفر مناسبی را برای بلندپروازی های هنری بی حد و حصرش داشت. «به سوی دمشق» از این پتانسیل برخوردار است تا از زوایای گوناگون به ایده مرکزی، داستان و کاراکترهایش نگریسته شود. سمندریان ضمن وفاداری به متن استریندبرگ، قصه و کاراکترها را از صافی ذهن و خلاقیت خود نیز گذرانده بود. او این تله تئاتر را با یک دوربین در بیست فضای متفاوت ساخت و از بازیگران زیادی برای ایفای نقش دعوت به عمل آورد. نقش های اصلی نمایش ( مرد ناشناس و حوا ) ، به ترتیب به پرویز پورحسینی و هما روستا سپرده شد.

استفاده سمندریان از قابلیت های دوربین تلویزیونی سبب شد تا تله تئاتر«به سوی دمشق» از ساختار تصویری متفاوتی نسبت به تله تئاترهایی که آن زمان تولید می شد، برخوردار باشد. قاب بندی ها بسیار دقیق و کاملا در خدمت موضوع هستند. حرکات دورانی دوربین به خوبی حس تحت نظر بودن مرد ناشناس و سنگینی نگاه دیگران را به تماشاگر منتقل می کند. نماهای کلوزآپ و مدیوم شات کاملا به جا استفاده شده اند. این نماها عمدتا به پورحسینی و هما روستا اختصاص داده شده اند و در تشدید و برجسته کردن احساسات جاری در صورت هر دو بازیگر بسیار مثمر ثمر بوده اند. نوع قاب بندی سمندریان در نماهای کلوزآپ بسیار خاص است؛ او چند عدد از این نماها را به اقتضای متن استریندبرگ و آن چه در لحظه اتفاق می افتد به صورت کج گرفته است تا بر موقعیت معلق و بلاتکلیف ناشناس و حوا تأکید کند.

بازی گیرا و به یادماندنی هنرپیشه ها از وسواس و هدایت صحیح آن ها از جانب کارگردان نشان دارد. ثریا قاسمی، فتحعلی اویسی، هوشنگ قوانلو و میرطاهر مظلومی در باوراندن نقش های خود به بیننده موفق اند. سمندریان در هدایت بازیگران بدون دیالوگ نمایش که در حاشیه و پشت سر مرد ناشناس هر از گاه دیده می شوند، موفق نبوده است. این هنرپیشه ها از فیزیک، پوشش و گریم مناسبی برخوردار نبوده و بازی صامت و ژست های مجسمه وارشان بی کارکرد و بی ثمر می ماند.

بازیگران به جز آن ها که دیالوگ ندارند و در حاشیه صحنه می ایستند ، از پوشش و چهره پردازی مناسبی برخوردارند. چهره پردازی کشیش ها و ساکنین کلیسا  فوق العاده است ، بخصوص گریم خوبی که روی صورت فتحعلی اویسی پیاده شده است.

حجم موسیقی نمایش بیش از حد لازم است. شنیده شدن مکرر موسیقی ، آزار دهنده و به ضرر اجرا است. موسیقی آن قدر بر صحنه ها سوار است که در جایی که باید به عنوان یک عنصر تأثیرگذار عمل کند، کارکرد خود را از دست می دهد.

نیمی از موفقیت تله تئاتر «به سوی دمشق» بی هیچ تردید مدیون طراحی صحنه و لباس خسرو خورشیدی است. حال و هوای اکسپرسیونیستی نمایشنامه کاملا در فضاهای رازآمیز و بسیار جذاب تله تئاتر مشهود است. نمایش بی زمان است و از مکان مشخصی در کشور یا شهری خاص در آن نام برده نمی شود. خورشیدی به خوبی این نکته را درک کرده و در طراحی صحنه و لباس سعی کرده تا این بی زمانی و بی مکانی را لحاظ کند.درک عمیق خورشیدی از نمایشنامه استریندبرگ در طراحی مینیمال و پست مدرن صحنه ها از جمله هتلی که در افتتاحیه نمایش مرد ناشناس و حوا به آن وارد می شوند و کلیسایی که در انتهای نمایش به مأمنی برای ناشناس تبدیل می گردد، تجلی یافته است. لابیرنتی که خورشیدی با قطعات فلزی در استودیو ایجاد کرده به درستی با خلجان های شخصیت پیچیده و چند لایه مرد ناشناس و جریان سیال ذهن مستتر در نمایش مطابقت دارد.

«به سوی دمشق» حاصل یک کار تیمی نسبتا خوب بود. شاید اگر سمندریان در کستینگ ( بازیگرگزینی ) برای نقش های بدون دیالوگ دقت بیشتری می کرد و ساخت موسیقی مستقل برای نمایش را در دستور کار خود قرار می داد، حاصل کارش بهتر از آب در می آمد.

بیش از یک دهه از ساخت تله تئاتر «به سوی دمشق» می گذرد اما این نمایش تلویزیونی با وجود ایرادات جزئی همچنان در هر بار دیدن، نکات تازه ای برای کشف دارد.

                                       

*تله تئاتر “به سوی دمشق” در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۹۶ از شبکه چهار سیما پخش شد .

 دکتر شهرام خرازی ها – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۵ نظر ثبت شده است .

  1. بوتیمار گفت:

    نویسنده گرامی استاد سمندریان کارگردان هنری نمایش بودند. اما کارگردانی بی نظیر اثر را استاد ساسان امیرپور انجام دادند که به نظرم شما در نوشته خود کم لطفی نمودید.

  2. امیر تئاتری گفت:

    با خانم نادیا بسیار موافقم . این رابطه که قطعه که بماند ، یه برنامه تقد تئاتر هم پخش میشد جمع کردن

  3. سجاد گفت:

    خداییش امثال استاد سمندریان چقدر زحمت کشیدن واسه تئاتر این مملکت . نور به قبرشون بباره

  4. نانا گفت:

    شما به تئاتر تو تلویزیون هم رحم نمی کنین نقد مینویسین !! خیلی باحالین ?

  5. نادیا گفت:

    متاسفانه رابطه تئاتر و تلویزیون کلا قطعه و دیگه خیلیییییی وقته که تله تئاتر های تازه و به روز ساخته نمی شه . بازم میگم متاسفانه !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *