از بدو پیدایش هنرهای نمایشی ، فلسفه به عنوان سوژه ای جذاب و چه بسا اصلی ترین سوژه ؛ مورد توجه و علاقه ی درام نویسان و اهالی تئاتر بوده و هست . در واقع تئاتر در یکی از اصلی ترین شاخه هایش ابزاری بوده است برای بیان و تبیین اندیشه های فلسفی . و امروزه با گره خوردن مجدد فیزیک با فلسفه ( مجدد از آن جهت که فیزیک نوین یا همان فیزیک کوانتوم ، پیوندی مجدد و متفاوت با فلسفه برقرار کرده است . ) جذابیت تبدیل این سوژه ها به انواع هنر نمایش ، جذابیتی قابل توجه و البته درک شدنی است .
نمونه ای جذاب و موفق از پیوند میان فلسفه و فیزیک کوانتوم با تئاتر را می شود در نمایشنامه ” صور فلکی ” ( constllation ) اثر نیک پین دید که اتفاقا در سالن موج نو به کارگردانی اشکان جنابی اجرایی موفق و درخور توجه داشته است .
اما اجرای پرفورمنس گونه ی ” تقریبا بیست و دو هفتم ” فاقد تمامی المان های لازم برای یک اجرای فرمالیستی است ، اجرایی که بتواند با کلام و فرم بدن و بیان ؛ مفاهیم ثقیل فلسفی – فیزیکی را ساده کند ، جذاب کند و نهایتا مخاطب را در فضای مورد نظر قرار دهد تا مثلا در فلان حس با فلان ذره در فلان سیاه چاله و یا … حس مشترکی را تجربه کند .
و اشکال اساسی این اجرای پرفورمنس گونه عدم روایت گری است ، بی سر و ته بودن است . مخاطب از هر سطح و رده ی علمی در مواجهه با این اثر گیج است . اجرای ” تقریبا بیست و دو هفتم ” بیشتر یادآور شو ( show ) های تلویزیونی علمی – تخیلی است که تلاش می کنند مباحث علمی را برای رده سنی کودکان ساده کنند و بدتر اینکه این اجرا ، مثل نمونه های وطنی اینگونه شو های تلویزیونی است ؛ ضغیف ، لوث ، سوژه زده و بی کارکرد !
ردیف کردن یک سری کلمات مرتبط به فلسفه و فیزیک و در ادامه تلاش پرفورمرها برای عینی کردن کلمات توسط زبان بدن ، چون از عدم روایت گری یک موقعیت ( و یا در شکل حرفه ای تر آن قصه گویی ) رنج می برد ، تنها خسته کننده می شود و گیج کننده ! هر چه هم تماشاچی را به یا فلان قضیه فیزیک ذره ای بیندازد و هر چه هم تداعی گر مفاهیم هایدگری در مبحث هستی و زمان باشد و هرچه هم مبتنی بر شعرگونگی هولدرلین باشد ، چون فاقد موقعیت نمایشی است تنها خسته کننده و گیج کننده است .
حداقل می شد کلمات انتخابی را در قالب جملات کامل به کار برد ، حداقل می شد کلمات و در ادامه آن ها اکت ها ، تماشاچی را به مفهومی مشخص ارجاع دهند تا مخاطب در فضای پرفورمنس قرار بگیرد و با پرفورمرها همراه شود و حداقل اینکه هدف اجرا را درک کند ، ذره انگاری و غرق شدن در مفاهیم فلسفی – فیزیکی ماوراء اثر پیش کش !
” تقریبا بیست و دو هفتم ” گنگ است و این گنگ بودن با هیچ دلیل و منطقی توجیه شدنی نیست . نویسندگان ، کارگردانان و اجراگران این اثر باید مفاهیم فلسفی – فیزیکی مورد نظر را ابتدا درک کنند ، بعد زیست نمایند و نهایتا سوژه ای چنین ثقیل را با ابژه ای ساده ، عینی کنند تا مخاطب را در موقعیت مورد نظرشان قرار دهند . باید سوژه و ابژه را چون دکمه های قابلمه ای با هم جفت کرد و الا نتیجه چیزی جز آشفتگی نخواهد بود و این با ذات هنر در تناقض است .
به این گروه جوان خواندن نمایشنامه ” صور فلکی ” ( constllation ) و دیدن فیلم اجراهای داخلی و خارجی آن را توصیه می کنم !
***
پی نوشت : به عنوان مثال فیلم ” Lucy ” به کارگردانی لوک بسون از جمله آثار هنری است که به شکلی هنرمندانه و همه فهم توانسته است مفاهیم فلسفی و فیزیک را با هنر پیوند دهد ، قصه بگوید و مخاطب را درست به همان جایی هدایت کند که مد نظرش می باشد و نظر همه را نیز به خود جلب کند . تماشای این فیلم سینمایی نیز برای درک چگونگی خلق آثار هنری در این زمینه ها توصیه می شود .
المیرا نداف – نویسنده مهمان
به نظر من کارگردانا و گروه های جوون میرن سراغ اینجور موضوعات که مثلا بگن ما خیلی حالیمونه ! میفهمیم !
در صورتی که برعکسه ….
چرا توهین میکنین ؟! به هر حال هرکسی به اندازه ی خودش از یک متن و یک کار برداشتی داره و برای اجرا زحمت زیادی کشیده میشه !
شاید شما درست کار رو نفهمیدین …
بهتره بکبار دیگه کار رو ببینید بعد قضاوت کنید .
متاسفم برات.
موافقم باهاتون . خوب نبود .
تئاتر فستیوال درست نیست که با این همه فشار و محدودیتی که قطعا میدونید برای تئاتری ها هست بیاین کارها رو بزنین و همه ی تلاش ها رو نادیده بگیرین ! و بی حرمتی کنین ! زشته واقعا …
هر چقدر هم بد باشه بالاخره زحمت کشیدن ! متاسفم برات
Pas in hame poool o vaqtI ke ma mizarim chi mishe?
چرا این این جوری بوووود ؟! بنده خدا بین فیزیک و فلسفه گییر کرده بود ! یکی نجاتش بده واقعا !
خیلی نمایش خسته کننده و مزخرفی بود ! البته با احترام به همه ی عوامل که خیلی هم تلاش کرده بودن ولی حیف …
بپرسین چرا با همین چیزایی که تو این تقد بود موافقم . گیج کننده بود .
واقعا که لوسی فیلم فوق العاده ای بود . هزار بار هم ببینم خسته نمیشم (البته نه هر هزار بار رو پشت هم ?)
حیف واقعا که ما نمی تونیم در ایران چنین آثار نمایشی سرگرم کننده و عالی داشته باشیم
نمی دونم چرا ما نمی تونیم کارهایی که توش یک مقدار از کلیشه های مرسوم فاصله میگیریم رو درست بسازیم !؟ نمی تونیم فضاهای هبجان انگیز رو روی صحنه یا توی فیلم هامون نشون بدیم !