یادداشتی بر نمایش ” من خیال تو نیستم ” به نویسندگی و کارگردانی حمید شریف زاده
سوژه دفاع مقدس ، سوژه ای است که گرچه در تئاتر و جشنواره های مرتبط با دفاع مقدس همواره مورد توجه اهل هنر بوده و هست ، اما اغلب آثار تولید شده در این زمینه در جذب مخاطب چندان موفق نبوده اند ، مگر برخی نمایش ها که از عهده ی سوژه ی دفاع مقدس برآمده اند و نمایشنامه و فرم کارگردانی درست و اصولی و صدالبته جذاب داشته اند .
” من خیال تو نیستم ” نمایشی است ساده و دیدنی ، که حرفش را ساده می گوید و البته با زبان تئاتر و چون ساده و قصه گو است در تبدیل شدن نمایشنامه به یک اثر صحنه ای به کارگردان جوان یاری کرده است .
یک قصه ترکیب شده از شوخی ها مردان دوران دفاع مقدس و طنزی شیرین ( گرچه تکراری و دیده شده در آثار مشابه ) و لحظات تاثیر گذار و احساسی که می تواند مخاطب را هم بخنداند و هم متاثر کند و نهایتا او را منقلب شده و البته راضی روانه کند .
کارگردانی ” من خیال تو نیستم ” در طراحی صحنه و نور از کلیشه های نمایش های دفاع مقدس فاصله قابل توجهی گرفته است ، دکوری خلاقانه و کاربردی که هم تداعی صحنه های جبهه را می کند و هم فضاهای خارجی شهری و حتی داخلی ها ، مثالا سکویی که هم خاکریز است ، هم سکوی خانه و هم مزار شهید . نورپردازی نیز در خلق صحنه های احساسی بسیار موفق است و نیز القإء حالت منور زدن در جبهه ، شمع ها نیز به موقع و توسط پرسوناژ های درست روشن می شوند .
بازیگران که در نگاه اول تیپیکال به نظر می رسند اما این تیپیکال بودن نه آزار دهنده است و نه بر اثر ضربه ای می زند و در ایجاد فاصله مناسب میان سوژه و مخاطب موفق عمل می کند .
در میان بازیگران ، کودک خردسالی که در نمایش بازی می کند بازی چشم گیر و مطمئنی دارد و بر خلاف بسیاری آثار که حضور کودکان باعث افت ریتم و گم شدن خط روایی قصه می شود ، این دختر بچه ( کیمیا مولایی ) نه تنها آسیبی به نمایش نزده است بلکه حضوری گرم ، دلچسب و درست و البته کنترل شده توسط کارگردان دارد .
” من خیال تو نیستم ” نمایشی است که همه باید خالی از پیش داوری های رایج به دیدارش بنشینند و البته نقدش کنند تا تئاتر دفاع مقدس ما گامی به جلو بردارد : با حضور و استقبال مخاطب و صد البته با نقد و نقد پذیزی .
سعید خالقی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال