چیستا یثربی نمایشنامهنویس و کارگردان باسابقه تئاتر این روزها نمایش “شب” را در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه برده است . وی در سالهای فعالیتاش از کارنامه قابلتوجهی در عرصه تئاتر برخوردار است . تاکنون بیش از پنجاه نمایشنامه و فیلمنامه به نگارش درآورده و کارگردانی دهها اثر نمایشی را نیز بر عهده داشته است ، یثربی همچنین در کارنامه هنری و حرفه ای خود نیز ترجمه و تالیف چندین اثر مختلف در زمینههای ادبی و روانشناسی و کسب دهها مقام و جایزه و لوح از جشنواره های مختلف فرهنگی و هنری را دارد . به بهانه ی اجرای نمایش “شب” خبرنگار تئاتر فستیوال با این هنرمند در رابطه با اجرا و بازیگری وی به گفتگو نشسته است که ماحصل آن را در ادامه می توانید میخوانید:
چیستا یثربی در ابتدا دلیل انتخاب نمایشنامه “شب” را برای اجرا چنین توضیح داد : ” شب برای من همیشه پر از راز و خبرهای ضد و نقیض است . اصولا شب ها من بی خواب هستم ، مدت هاست دچار این بیماری شده ام . در واقع ترس از شب از سر فیلمبرداری کار آقای حاتمی کیا در من پدیدار شد ، چون ممکن بود لازم شود که دخترم ، نیایش را در شب تنها بگذارم در حالی که من حتی او را هرگز مهد هم نگذاشته بودم چه برسد اینکه در شب تنها بماند .
همچنین خاطرات تلخی در شب برای من اتفاق افتاده است ، همچون شکستن شیشه خانه ما و ورود غیر مجاز به خانه که خبرش در رسانه ها کار شد و یا خبرهایی چون سکته ی پدرم ، سرطان مادرم و فوت مادربزرگم که در شب خبرش را به من دادند . شب برای من آبستن خبر است . به همین دلیل من شب ها آرامش برای خواب ندارم ، تا صبح بیدارم و می توانم برای مردم بنویسم و قصه هایم را همچون “پستچی” ، “شیدا و صوفی” ، “او یک زن ” ، “معلم پیانو” و الان هم “خواب گل سرخ” رایگان در صفحات مجازی ام قرار می دهم .”
وی افزود : “شبها برای من منبع ترس است و در عین حال منبع انتظار برای خبرهای خوبی است که فردا می رسد . شب اصولا خاطراتم زنده می شود. چون در خانه ای که در آن به دنیا آمده ام ، زندگی می کنم و از جای جای آن خانه حتی از سقف ریخته اش نیز خاطره دارم . همسایه ها از اینکه شب ها چراغ خانه ام روشن است ، شکایت دارند . گویا مردم ما مقداری روی این موضوع حساس هستند ، اما بعضی از شغل ها نیازمند این است که شب بیدار باشیم ، مثلا فیلمبردار لازم است شب ، در محیط بیرون فیلمبرداری کند ، من هم در خانه می نویسم . جو ضد هرگونه اقلیتی در جامعه ما وجود دارد و نویسنده در اقلیت است . شکایت همسایه ها باعث شد تصمیم بگیرم نمایش “شب” را کار کنم ، پیش از آن بخش پروین اعتصامی را نوشته بودم ، لورکا را بعدا اضافه کردم و بخش کوتاهی هم در رابطه با زنده یاد غلامحسین ساعدی نوشته بودم که همیشه می گفت : ” شب برای من یادآور خاطرات و کابوس های زندان زمان شاه است . شب ها دیگر نمی توانم بنویسم چرا که اتاقم دو در دو است و احساس می کنم به جای اتاق ، پتو دور خودم پیچیده ام .” این قسمت را هم می خواستم اجرا کنم ولی چون به بخش دختر نمایشنامه ربط پیدا نمی کند ، حدف کردم . پروین به لیلی مرتبط است . پروین بی عشق می میرد ، لورکا دقیقا جمله ای دارد که : ” اگر عشق نباشد آیا آن دنیا دوباره همدیگر را پیدا می کنیم ؟ ” چون من به شدت به این اعتقاد دارم و به شدت می ترسم که کسانی را که دوست دارم ، اگر آنها من را دوست نداشته باشند آن دنیا دیگر پیدایشان نکنم . چون لورکا می گوید فقط یک عشق دو نفره باعث می شود آن دنیا همدیگر را پیدا کنند . مثلا مادرم اگر به دلیلی از من دلخور باشد همین باعث می شود که نتوانم او را در آن دنیا پیدا کنم .”
وی در رابطه با نگارش این نمایشنامه افزود : “شب” در پنج شب نوشته شد . البته بخش ابتدایی را سال گذشته نوشته بودم . تصمیم داشتیم امسال برای جشنواره فجر اجرا برویم که گفتند بخش چشم انداز برداشته شده است .
یثربی در پاسخ به منتقدینی که گفته بودند ” شب ” از زندگی شخصی چیستا یثربی وام گرفته شده است گفت : شب به هیچ وجه زندگی من نیست . از منتقدینی که نوشته اند شب قسمت دوم “فقط به خاطر من” و یا قصه زندگی خودم است ، بسیار دلخور هستم . دختر من نه روانشناسی می خواند و نه سرطان دارد . شب ترس ها و رویاهای مشترک ماست . زندگی من هم از این ترس ها جدا نیست . من هم شب ها خاطرات و وحشت هایم را مرور می کنم . مثلا در بخشی از نمایش دیالوگی بیان می شود که “تا صبح در خانه می پلکی و صدای کیسه می آید” این از زندگی من برگرفته شده است ، من فوبیای گم کردن دارم ، شب ها به این فکر می کنم که چه چیزهایی را گم کرده ام . اما حتی پینتر هم جملاتی را از جملاتی که همسرش به او می گفت را در متن هایش استفاده کرده است و یا آرتور میلر در “ساحره سوزان” عینا مک کارتیسم را پیاده کرد . “فقط به خاطر من” خیلی شبیه زندگی من بود ولی “شب” راجع به تمام انسان هاست ، چه مرد و چه زن . “شب” شامل حال من هم می شود ، اما شب من با شب شما و با شب دیگری تفاوت دارد . “شب” محل برخورد انسان با گذشته اش است و اینکه در آینده چه خواهد کرد. “شب” از لحاظ ترس ها و رویاهای مشترک به من مربوط می شود . من تعجب می کنم از منتقدی که در نقدش گفته بود : ” شب قسمت دوم “فقط به خاطر من” است و از این جهت بی ارزش است چون برای من مهره ی مرده است و چیستا یثربی حرف جدیدی برای گفتن ندارد . ” من از ترس های مشترک بشری نوشته ام . من لورکا را مقایسه کردم با افرادی که فقط به خاطر یک سمت از بین رفتند . لورکا مسئول فرهنگ و هنر کشورش بود و تا کودتا شد ، اعدامش کردند . یک شاعر را که به این راحتی نمی کشند . من این ها را در دلم نگه داشته بودم . من همه ی این متن را نوشتم تا برسم به این جمله که مادر بگوید : ” اصلا برایم مهم نیست که فرزندم ازدواج کند یا نکند ، بچه داشته باشد یا نداشته باشد ، فقط عاشق شود و بمیرد . ” نمی دانم این حس درآمده بود یا نه . با توجه به اینکه خانم سلیمانی بچه واقعی من نبود ، چرا که اگر دخترم ، نیایش بود ، من به زار گریه می کردم . مادر می داند که این مرگ اتفاق می افتد ، هرچند می گفت هیچ کس نمی داند فردا چه می شود . پایان نمایش را باز گذاشتیم ، چون مهم این است که او عشق را تجربه کند .
یثربی با اشاره به قسمت های حذف شده نمایش “شب” توضیح داد : “شب” بیشتر قرار بود یک درام روانکاوانه باشد ولی در آن صورت زمان اجرای نمایش حدود دو ساعت می شد . باید در نمایش به ریشه های ترس مادر از بی عشقی نیز اشاره می کردیم . اما به همان قسمت کافی شاپ اکتفا کردیم . قطعا مادر ازدواج موفقی نداشته که از آن هیچ چیز نمی گوید . قسمت های دیگری را نیز حذف کردیم . واکنش مردم را حدس نمی زدیم . فکر می کردیم ممکن است گیج شوند که چرا ما اول مادر و دختر را می بینیم و بعد قصه به پروین اعتصامی و لورکا می رسد . اما دیدیم مردم ارتباط بسیار خوبی با نمایش برقرار کردند . “شب” به این اشاره دارد که بی عشقی این دردها و حتی سرطان را پدید می آورد ، بی عشقی ایمونولوژی بدن را پایین می آورد . و عشق با ترس ها مقابله می کند . حتی لازم نیست به جنس مونث و یا مذکر باشد . دوست داشتن یک هدف نیز عشق است ، بعضی در راه هدفشان می میرند ، بعضی در راه دفاع از وطن و یا مدافعین حرمی که در سوریه از سرما می لرزند . و یا آنانی که در غزه از سرما می لرزیدند ، اما فکر این که فردا مسلمانان به دست اسرائیلی ها بیافتند و منطقه در دست اسرائیل باشد آنها را سرپا و مقاوم نگاه می داشت . شب من با این سر می شود که آینده ی دخترم ، نیایش چه می شود ، بالاخره در زندگی اش به یک ثباتی که من و مادرم نتوانستیم برسیم ، می رسد یا نه . اگر در یک جمله بخواهم خلاصه کنم ، فقط بخشی از شعرم یادم می آید :
” شب من بودم ،
شب تو بودی و ترس ها و خاطرات مشترک
و آنچه می ترسیدی به یاد بیاوری
عشق ما بود
که شب را روز کرد.”
در فشار قبر بعد از مرگ ، هیچ چیز جز عشق کسی که دوستش داری ، آدم را نجات نمی دهد . اینکه فکر کند یکی هنوز به یادش است . من در این چند سال خیلی ها من جمله دکتر قیصر امین پور را از دست دادم .
این نمایشنامه نویس در رابطه با طراحی دکور و صحنه نمایش “شب” بیان کرد : ” دکور نمایش قرار بود یکدست سفید باشد ، اما به دلیل ارتحال آیت الله رفسنجانی اجرای ما با تاخیر و مشکل رو به رو شد . اما در نهایت در اجرای بازبین ها ، آقای هوشنگ هیهاوند به من گفتند : “من کارهای زیادی از تو دیدم ، ولی این بیشتر از همه به دلم نشست.”
یثربی با بیان این که لیلی سلیمانی ادعای بازیگری ندارد گفت : ” لیلی سلیمانی رشته اش سینما است و ادعای بازیگری ندارد . وقتی تصمیم گرفتم که بخش مادر و دختر را اجرا کنم ، نقش محمد حاتمی حذف کردم ، چرا که یک ماه نیاز به تمرین بود و ما تا بازبینی فقط هشت روز فرصت داشتیم به همین خاطر لیلی سلیمانی را جایگزین کردم .”
کارگردان نمایش “فقط به خاطر من” در پاسخ به این سوال که چه شد تصمیم گرفتید در نمایش “شب” بازی کنید ، توضیح داد : “در نمایش “چنگیزخان ” که قرار بود آنا نعمتی و محمد حاتمی در آن بازی کنند ، یک بخش کوچکی از آن هم راجع به پروین اعتصامی بود . یک روز آنا نعمتی نیامد ، قرار شد خودم به جای او بازی کنم . بعد محمد حاتمی به من گفت خیلی خوب بازی می کنم و پیشنهاد داد که خودم در این نمایش بازی کنم ، ولی قبول نکردم .
وقتی در کلاس های بازیگری استاد فهمیه راستکار شرکت می کردم ، به من می گفت : ” بازیگر بسیار خوبی هستی و بسیار سخت از نقش بیرون می آیی .” او می گفت وقتی چیستا اتود بزند ، باید یک سطل آب یخ در کنار من بگذارید تا من رویش بریزم . در شب اول نمایش نیز این اتفاق افتاد . آنقدر گریه کردم که کل گریم من ، پاک شد و سالن خیس شده بود . اما گریه ی زیاد مردم را بی تاثیر می کند . من همیشه با بازیگری مخالف بودم ، رشته ام نیز تئاتر نبود ، روانشناسی می خواندم و می گفتم برای چه باید بازی کنم . خانم ژاله علو و دکتر مژده آخرین اساتید بازیگری من بودند ، آن ها نیز به من می گفتند که تو برای بازیگری ساخته شده ای ، فقط یک ایراد بزرگ داری ، چنان در نقش فرو می روی که بیرون آمدن از نقش برایت دشوار است .
من این نقش را به چند بازیگر زن دادم ، اما تئاتری بازی می کردند ، من می خواستم در این کار چهره ای باشد که همه بپذیرند که این پرسوناژها مادر و دختر هستند ، چهره ای که به عنوان بازیگر پذیرفته شده است را نمی خواستم . دخترم می گفت چون تئاتر نخوانده ام ، صدای من در جاهایی مونوتن می شود و اذیت کننده است ، گفتم مهم نیست ، حسی که دارم واقعی است . در نهایت به این نتیجه رسیدم که یک بار یک کار غیر ممکن را انجام دهم . خواستم اولین و آخرین نمایش را خودم بازی کنم ، شاید دیگر بازی نکنم ، قطعا می نویسم و کارگردانی می کنم . با نمایش “شب” ترس از بازیگری من از بین رفت . خواستم بگذارم یک زن چهل و هفت ساله به روی صحنه بیاید . چون بازیگران زیادی هم سن من با اعتماد به نفس بازی می کنند ، چرا من بازی نکنم ؟ تا ببینم آیا می توانم یا نه . شب اول از اجرا استقبال فراوانی شد و مخاطبان بسیار تشویق می کردند و نمی گذاشتند که من از روی صحنه بروم . این باعث شد اعتماد به نفس من بالا برود . نمی گویم الان بازیگر می شوم چون قطعا در این سن دیگر نمی توانم نقش خاصی بگیرم . اگر نقشی مناسبم باشد بازی می کنم .”
وی با اشاره به استقبال فراوان مخاطبان از این نمایش گفت : ” اگر من در این سن بد بازی می کردم می گفتند پس نویسنده و کارگردان خوبی هم نیست . دوستی قبل از اجرا به من گفته بود : ” اگر در ایفای بازی این نمایش موفق نباشی ، دیگر هیچ وقت به تو سالن خوب نمی دهند ! اما در این شب ها با توجه به این که ما بنر و تبلیغاتی نداریم ولی سالن پر بود ، حتی برخی می خواستند روی زمین بنشینند ، ولی تئاتر شهر قبول نکرد . چرا که در صورتی که اتفاقی مانند آتش سوزی رخ دهد ، فقط صندلی های مجموعه بیمه هستند . بنابراین به دلیل استقبال ، نمایش را در دو سانس به روی صحنه بردیم .
یثربی افزود : ” من باورم نمی شد که اینچنین از کار استقبال شود و در طول این سال ها هرگز اجرایی با چنین استقبالی نداشتم ، حتی در کارهای دیگر من که بازیگران معروف بازی می کردند ، نصف سالن پر می شد . ولی ما برای این نمایش از شب اول با سالن پر اجرا رفتیم و همه تعجب کرده بود که بسیار غیر عادی بلیت ها خریداری می شود . ما نه بنر ، نه پوستر و نه حتی بروشور داشتیم . ارتحال آقای رفسنجانی باعث شد چاپخانه ها بسته باشند ، چون تعداد اجراها کم بود دیگر به چاپ نرسیدیم. واکنش ها مثبت بود و حتی می خواستیم خارج از ظرفیت بلیت بفروشیم ، ولی مسئول سالن گفت چون خارج از ظرفیت شامل حال بیمه نیست ، بلیت نفروشیم . دوستان زیادی از بازیگران خودشان گفتند که می آیند و کارم را می بینند و یا در صفحه های خودشان تبلیغ نمایش ما را گذاشتند . من تماشاگر خودم را داشتم و اولین بار است که چنین تماشاگر گسترده ای دارم با توجه به این که این نمایش در زمانی در حال اجراست که ایام امتحانات دانشجویان است ، در عین حال تئاتری ها هم برای جشنواره فجر تمرین می کنند . دوستان بسیاری همچون آقای همتی و آقای دلاوری گفتند که اگر بتوانند ، تمرینات و اجرا اجازه دهد ، به دیدن کار می آیند . همین لطف آن ها را نشان می دهد .
وی با بیان اینکه از بازی در این نمایش رضایت دارد ، گفت : “من خیلی راضی هستم که در این نمایش بازی کردم چون اعتماد به نفس من خیلی بالا رفت و آن غمگین شدن ها و بدبینی ها که در ذهنم بود ، از بین رفت و بیانم بهتر شد . چون پیش از این ، بیان من تند و کمی از دید مردم پرخاشگرانه بود ، من تند صحبت می کنم و این حس عصبانیت را القا می کند در صورتی که فقط ریتم من تند بود و عصبانی نبودم . ولی از وقتی به تئاتر آمدم کلمات را شمرده تلفظ می کنم . حس من به مردم مثبت است و فکر می کردم که من را فقط به دلیل قصه های رایگان که در صفحات مجازی ام قرار می دهم دوست دارند .ولی وقتی کسی از رشت به دیدن این کار می آید و پول بلیت می دهد تا کار مرا ببیند ، این برای من معنا و مفهوم بسیاری دارد . الان می بینم که بین ما عشق است و این قابل احترام است و شاید دیگر بازی نکنم ولی انسان بهتر و خوشبین تری خواهم شد .”
بازیگر و کارگردان نمایش “شب” در پایان از تمام کسانی که از او می خواستند که این نمایش به روی صحنه نرود ، تشکر کرد و گفت :” اگر سماجت آنها نبود این اتفاق نمی افتاد . به دلیل اینکه من از خانواده ای علمی هستم ، پدرم دکترای اقتصاد و فوق لیسانس علوم تربیتی دارد و بازیگری و تئاتر در خانواده ی ما نبود . همچنین شاگردان من نیز بسیار مخالف بودند و می گفتند که سطح استادی شما کم می شود ، اینکه به روی صحنه بروید . از طراح حرکت رقص که من را در این نمایش همراهی کرد نیز تشکر می کنم . من از او خواهش کردم که به من چند حرکت اسپانیش آموزش دهد و سه روز تنها به بازبینی مانده بود . این طراح حرکت به من گفت : “از دید من شما هر آنچه که باید یاد می گرفتید را در ۲۸ تئاتری که تا به حال اجرا کردید ، انجام داده اید ، دیگر چه چیز جدیدی می توانید بیاورید . بهتر است در این کار بازی نکنید و خودتان را ملعبه خنده دیگران قرار ندهید .”
من از او پرسیدم : “مگر من با بازیگران دیگر چه تفاوتی دارم ؟ گفت : خنده دار نیست که من تازه به شما در این سن و سال آموزش رقص دهم ؟
و به خاطر حرف او بود که من تصمیم گرفتم در این کار بازی کنم . این نمایش اولین تئاتری است که کسی تا به حال در حین اجرا از جایش بلند نشده و از سالن نمایش خارج نشده است . افتخار من در “شب” این است که مردم مات صحنه هستند ، نه مات بازی من ، مات قصه بازی و … در صورتی که ما بدون هیچ دکوری به روی صحنه رفتیم .”