یادداشتی بر نمایش ” ترا….؟ “
طراحی پوستر بد ، مشمئز کننده ، با ابعاد و اندازه های غیر استاندارد و غیر اصولی به طوری که مخاطب را برای خواندنش در حین نمایش دچار مشکل می کند ، معرف نمایشی ست که در سطح یک کار تجربی و دم دستی به روی صحنه رفته است.
” ترا … ” که مخفف ترامادول است ، باعث کشته شدن یکی از پرسوناژها می شود و درست از همین جا نمایش آغاز می شود ولی دقیقا زمانی که این سوژه قرار است مخاطب را درگیر کند و در طول نمایش پاسخ چرایی کشته شدن این فرد را بدهد ، نمایش دچار یک از هم گسیختگی می شود که تا پایان نیز اصلاح نمی گردد .
نمایشی که از همان ابتدا با دکوری نا مأنوس ، برای مخاطب یادآور نمایش های کم خرج دانشجویی و سرهم بندی شده برای پاس کردن دروس دانشگاهی است .
بازی بازیگران خوب است اما نبود یک نمایشنامه منسجم و چفت و بست دار ، مانع ارتباط برقرار کردن مخاطب با پرسوناژها شده و همه ی پرسوناژها را در حد تیپ و حتی ما قبل آن نگه می دارد و تنها به بیان دو سه جمله در باره ی آن ها بسنده می کند . از پرسوناژ معلم که نمی فهمیم چرا به این روز افتاده و مشکلش با خودش و همسرش چیست و چگونه با آن جوان به ظاهر همه کاره در شمال آشنا شده است تا پرسوناژ دختر که ابتدا با قبول کردن دعوت معلم ، نقش دختر بدکاره یا دغل باز را در ذهن تداعی می کند اما در ادامه می بینیم که این گونه نیست .
نمایشنامه چنان اطلاعات کم و پرداخت نشده و پراکنده ای از پرسوناژها در اختیار مخاطب قرار می دهد که همه چیز نیمه کاره رها می شود و معلق می ماند . گویا که حدس تماشاگر باید تکمیل کننده شخصیت پرسوناژها باشد و ادامه قصه را حدس بزند و نمایش را تمام کند . در واقع خصوصیت ها و درگیری هایی که تک تک پرسوناژها در زندگی شخصی شان دارند درست مطرح نمی شوند . حال آنکه هنر نمایش ، هنری است که باید صریح باشد و در اولین قدم ، تکلیف مخاطب را با پرسوناژها مشخص نماید . هنر نمایش نباید و نمی تواند بر اما و اگر و شاید پیش برود بلکه قطعیت داشتن ، به خصوص در مورد پرسوناژها ، شرطی بدیهی است . ولی در ” ترا ” ، مخاطب مجبور است بر اساس شاید و اما و اگر ، پرسوناژها و اتفاقات نمایش را پیش ببرد .
” ترا ” ، نمایشی است که از همان ابتدا ، به ظاهر قصه می گوید ، ولی همچون نام اش که کامل نیست و نصفه و بی معناست ، چنان یک دفعه و بی سرانجام تمام می شود که در پایان فقط یک جمله در ذهن مخاطب می رسد : خوب که چه !!!؟
مرجان سادات هاشمی – تئاتر فستیوال
واقعا خوشحالم از اینکه کار را ندیدم. زیرا در همان ابتدا که بروشور یا پوستر کار را دیدم به نظرم کار جذابی نبود. و حالا خیالم راحت است که انتخابم درست بود. هم نقد های منفی زیادی شنیده ام و کامنت کارکردان کار را خواندم که اصلا در شان یک کارگردان نبود.
به نظر من اگر نمایش قوی باشه ، تاثیرش رو همون آن روی مخاطبش می ذاره دیگه نیاز به دوبار دیدن اثر و جداگانه فیلم تئاتر رو دیدن و تفکر کردن راجع به اثر نداره . ما اگه میگیم قطعیت پس باید به همون نسبت بپذیریم که یک اثر می تونه خوب باشه می تونه هم بد باشه ! پس دیگه احتیاجی به ته نشین شدن مفاهیم نمایش نیست .
آقای صنعتگر مثل اینکه تا حالا هر چی نقد شدین تو مایه های قربونت برم ، فدات بشم بوده!
با خانم هاشمی موافقم که دکور واقعا بد بود و حتی بدتر از کار دانشجویی.
دکور کار مخصوصا در آن سالن کوچک خیلی مهمه و می تونه باعث جذابیت بیشتر بشه که تو این نمایش اصلا دکور قابل قبول نبود
ای آقای صعتگر همون کارگردان ترا… ست؟؟؟؟!!! ظاهرا به این اآقای کارگردان خیلی برخورده که کارش نقد شده. اونم نقدی که به مذاقش خوش نیومده. دوست عزیز اگر جنبه ی نقد نداری کار نساز.
خودت هم مانیفست نده که کی حق داره چی بگه یا از کی آموزش ببینه. به قول خودت مانیفست صادر نکن برادر من که فاجعه اندر فاجعه شود!!!!!
با سلام خسته نباشید خدمت خانم هاشمی و سپاس که وقت گذاشته یا به اجبار کار را دیداند. من فکر میکنم این نقد که قطعا نقد نیست چرا که به همان اندازه که در دنیای نمایش به قطعیت نیاز هست در دنیای نقد هم به همین منوال خواهد بود این متن اصول وساختار یک نقد را ندارد و بلکه بشتر یک احساس شتابزده مانند تماشاگرانی که از سالن بیرون می آیند هست و هیچ تمرکز و تلاشی هم برای آن نشده . من به شدت موافق نقد هستم و خواهم بود اگر نفد در جهت تئاتر ، کارگردان و…باشد پیشنهادم این هست که به خانم هاشمی فیلم کار را بدهم تا ببینند و بفهمند که ما به سوال چرایی کشته شدن حسین پاسخ دادیم خیلی خخنده دارو مضحک به نظر میاد که بخوام توضیح بدم …و لطفا از حرفهای جناب فراستی استفاده نکنید و سعی کنید خودتان باشید تا جملات جناب فراستی استفاده کنید… مانیفست هم صادر نکنید که دیگر فاجعه اندر فاجعه میشود. خوب باشید ، الهی
ضعىف بود آقا ضعىف. مخصوصا طراحى پوستر خىلى حال به هم زن بود . طراحى بروشور هم ىه جورى بود که باعث مى شد آدم از خوندن اسم عوامل پشىمون بشه . با اون ابعاد مسخره و غىر اصولىش!
بازى ها بد نبود . مشکل اصلى نماىشنامه است که سر و ته نداره !