نقدی بر نمایش ” از زیرزمین تا پشت بام” به کارگردانی افسانه ماهیان
افسانه ماهیان را با تئاترهای مستندش دوست دارم .
او تئاتر را می شناسند .
همراهی اش و گروه شدنش با مهین صدری حساب شده ، اصولی و صد البته هنرمندانه است .
مهین صدری در مقام نویسنده ی “هم هوایی” و ” از زیر زمین تا پشت بام” به خوبی اثبات کرده است که تئاتر مستند را می شناسد ، موقعیت شناس است ، جمع آوری مستندات را بلد است ، جسارت دارد و در تبدیل یک امر مستند و در واقع صلب به یک امر دراماتیک و نرم و هنرمندانه ، مسیر را به خوبی پیدا کرده است و از پس این امر به خوبی برآمده است .
و در ادامه ی تلاش به ثمر رسیده ی مهین صدری در ” هم هوایی ” و این بار در ” از زیرزمین تا پشت بام ” ، افسانه ماهیان به عنوان کارگردان با شناختی که از تئاتر دارد ، با شناختی که از ابعاد و آثار یک تئاتر مستند دارد ، با نگاه درستش به مخاطب و جامعه شناسی آن و بی شک با تحلیل آثار و اثرات یک تئاتر مستند بر جامعه ی هدف ، در تبدیل نمایشنامه های مهین صدری به یک اثر صحنه ای جهان شمول ( علی رغم سوژه های غیر جهانی ) بسیار موفق عمل کرده است : هم در “هم هوایی” و هم این روزها در ” از زیر زمین تا پشت بام ” .
در توضیح تئاتر مستند همین بس که هسته ی تشکیل دهنده آن یک سند واقعی ، یک روایت مستند است . مستنداتی که باید دراماتیک شوند و در قیاس با انواع غیرمستند تئاتر ، برخی آن را نگاهی کوپرنیکی به تئاتر توصیف کرده اند ، گونه ای از تئاتر که در اروپا شاید حدود ۲۰۰ سال قبل آغاز شد* و امروز روز در تئاتر ما بسیار مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری به ویژه جوانان را به سوی خود جذب کرده است ؛ که خب بی شک اولین حرکات و اولین گام ها ، آزمون و خطاهایی هستند اغلب غیر قابل دیدن ، به جز استثنائاتی که توسط حرفه ای های تئاتر و از پس تجربه ی سالیان رخ می دهد : ” از زیر زمین تا پشت بام ” از همین استثنائات دیدنی و فراموش نشدنی است .
رخداد واقعی و هسته اولیه این نمایش قتل پر هیاهو و عجیب سه جوان ایرانی در آمریکا توسط یکی از دوستانشان و بعد خودکشی قاتل احتمالی ، جوانانی که در ایران موسیقی راک را زیرزمینی دنبال می کردند و برای فعالیت علنی و شرکت در فستیوال ها و … به آمریکا مهاجرت کردند :
” یلو داگز” ( حتما نامشان را شنیده اید و اخبار مرگشان را شنیده اید و اگر نمی دانید هم این لینک **می تواند به شما کمک کند ! )
این ماجرا در تبدیل به نمایشنامه مسیر دشواری را طی نکرده است ، جمع آوری مستندات و دراماتیک کردن آنها و صد البته تعیین چگونگی روایت و زمان بندی آنها ، چرا که خود واقعه به قدر کافی دراماتیک است .
اما اجرای چنین واقعه ای روی صحنه : بهره بردن از چه طراحی صحنه ای ؟ چه طراحی میزانسنی ؟ کدام بازیگران ؟ چه حجم از موسیقی ؟ چه حجم از نور ؟ و صد البته چگونه گفتن ماجرا ؟ همه ی اینها بسیار بسیار دشوار است . چرا که تئاتر مستند اگر دچار انواع ممیزی ، چه خودسانسوری و چه انواع دیگر آن شود ، یکسره نابود می گردد ، پس باید هوشمندانه عمل کرد ؛ آن هم در روایت چنین ماجرایی که هم چندان قدیمی نیست و هم حساسیت های خاص خود را به همراه دارد .
ماهیان در این مسیر بسیار هوشمند و بسیار هنرمندانه عمل کرده است .
انتخاب بازیگران عالی است : بگذارید برای اولین بار اعتراف کنم که صابر ابر را در هیچ نقشی ( در تئاتر ) دوست نداشته ام ، مگر این پرسوناژ ، آن هم به علت توانایی بالای کارگردان در کنترل او و بی شک حذف اکت ها یا بهتر بگویم – اوراکت ها – ی صابر ابر .
الهام کردا ، انتخابی عالی است ، یک خواهر داغ دیده ی واقعی که یک تنه هم پرسوناژ ” رفیع ” را شخصیت پردازی می کند ، هم خودش را و هم خانواده اش را و در این امر بخش زیادی از موفقیت نمایش مرهون بازی خوب بازیگر است .
دیگر اینکه انتخاب یک بازیگر غیر ایرانی که فارسی را خوب و به اندازه بلد است برای یک پرسوناژ غیر ایرانی عالی است . او نه تنها برای مخاطب جذاب است ، بلکه درست و به جا انتخاب شده است ، انتخابی فارغ از تأثیری که می تواند روی مخاطب ایرانی داشته باشد .
و شاید ضعیف ترین و تیپیکال ترین بازی از آن هوتن شکیبا باشد که تنها شوخی های گاه و بیگاه اش ، او و پرسوناژ مربوط به او را سرپا نگه می داشت .
در صحنه از هیچ دکوری خبری نیست ، تنها آکسسوار صحنه ، هدفون های قرمز رنگی است که در اختیار بازیگران قرار گرفته است ، همین . یک صحنه خالی که با نور معنادار می شود ، پرسوناژ می یابد و در بیان قصه به یاری گروه بازیگران می آید .
دیگر عنصری که پرسوناژ دارد ، ” صوت ” است ، ” صدا ” است ، نه صرفاً موسیقی ، بلکه یکایک اصواتی که در طول نمایش به گوش مخاطب می رسد ، به ” صدا ” پرسوناژ می بخشد و در فضاسازی نمایش ، در حفظ میزانسن ، در فعال بودن میزانسن و نهایتا در بیان روایت اصلی نمایش بسیار کارآمد است .
استفاده از هاشف های پنهان شده در لباس بازیگران برخلاف نمونه های غیر اصولی رایج در تئاتر ما ، این بار بسیار کارآمد است و بسیار درست استفاده شده است و میزانسن ؛ طراحی اکت ها ، فاصله بازیگران از تماشاچی ها و یا از یکدیگر ، استفاده از هاشف را لوث نمی کند ، آن را برای تماشاچی غیرحرفه ای لو نمی دهد و بر اساس ابژه نمایش بسیار کارآمد است: تئاتر مستند .
و نهایتا اینکه گرچه ماهیان در ” از زیر زمین تا پشت بام ” به بیان درد می پردازد ، فاجعه را از عمق و با زره بین به تماشاچی ارائه می دهد و درد جاری در آن واقعه را چون یک سیلی به صورت تماشاچی می کوبد ، اما اصلا و اساسا قصد سیاه نمایی و گسترش نا امیدی ندارد ، ماهیان به ویژه در ” از زیر زمین تا پشت بام ” از نور شروع می کند ، از بالا شروع می کند ، تماشاچی را به عمق درد و تاریکی پرتاب می کند و بعد با اضافه کردن رگه های نور ، خطوط شفافی که به مرور روشن و روشن تر می شوند ، امید را القاء می کند ، که این امید ، با لایه هایی از رویاگونگی در پایان بندی نمایش به اوج خود می رسد .
“از زیرزمین تا پشت بام” یک تئاتر مستند حقیقی است که نه تنها مستندات را در قالب تئاتر بیان می کند و بسیاری را از اتفاقی واقعی آگاه می سازد ، سرگرم می کند ، تماشایش لذت بخش است ، همه فهم است ؛ بلکه راه هم نشان می دهد ، راه حل هم ارائه می کند .
و مگر ما از تئاتر چیزی بیشتر این می خواهیم ؟
_________________________________________________
* بسیاری معتقدند تئاتر مستند را گئورگ بوشنر ( Georg Buchner ) خلق کرد و او را کوپرنیک یا گالیله تئاتر می دانند که تئاتر را هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک کرد : با آثاری چون ” مرگ دانتون ” ، ” ویتسک ” و… . اما این گونه از تئاتر مستند که در تئاتر ایران روایج یافته و از تعریف های کلاسیک تئاتر مستند فاصله گرفته است ، به نظر من بیشتر وام دار اندیشه ها و سبک و سیاق برشت ( که خود متأثر از تئوری های اروین پیسکاتور بود ) در تئاتر اجتماعی است .
** این لینک ( بولتن نیوز / کد خبر: ۱۷۷۲۶۰ به تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۹۲ – ۲۱:۲۲ ) تنها برای اطلاع از خبر حادثه قتل این گروه موسیقی است و جهت گیری های احتمالی موجود در این خبر ، مورد تأیید یا تکذیب تئاتر فستیوال نیست .
المیرا نداف – نویسنده مهمان