میکائیل شهرستانی : ” مصطفی ، تافته ای جدا بافته بود . “


مصطفی عبداللهی صبح امروز ، ۳۱ اردیبهشت ماه ۹۴ در بیمارستان پارسیان تهران دار فانی را وداع گفت به این بهانه میکائیل شهرستانی ، کارگردان و بازیگــر تئاتــر در پیامی کوتاه برای تئاتر فستیوال درگذشت دوست دیرینه ی خود را تسلیت گفت . متن کامل پیام به شرح زیر است : 

میکائیل شهرستانی - عبداللهی

هرچند مصطفی از طرف خانواده اش ، دوستانش و دوستان خانوادگی اش که سال ها در کنارش بودند همدلی می دید و حمایت می شد  ، ولی تنها بود . آدمی بعد از  ۴۵ سال کار که حتی سهمش یک ماه سالن در تئاتر شهر نبود و نهایتا هم که به او سالن می دهند با شرط و شروط و با گرو کشی . البته من کلا شخص خاصی مدنظرم نیست بلکه منظورم سیستم غلطی است که بر فرهنگ و هنر ما حاکم است .

عبداللهی هم چون استاد خودم حمید سمندریان که در بستر بیماری بود و آرزو داشت که گالیله را به روی صحنه می برد ، به نوعی به آرزویش نرسید ، زمانی که سالن به او داده شد در بیهوشی به سر می برد . البته امیدوارم فهمیده باشد چرا که ما با او صحبت می کردیم و درخواست هایش را می شنیدیم . ولی زمانی که کار به روی صحنه رفت ، درصد هوشیاری اش به زیر سه رسید و زمانی که کار به  روی صحنه رفت از دست رفت ، در شب پنجم اجرا .

امیدوارم سرنوشت ما این گونه رقم نخورد . آدم هایی که عمرشان را برای جامعه ی هنری گذاشتند و همه ما به آنها مدیونیم . آدمی که ۵۰ سال ، ۴۰ سال ، ۳۰ سال از خوشی هایش و تفریحاتش  ، از شرایط طبیعی و حقوق طبیعی ای که حق اش هست ، خودش را محروم می کند ؛ از بازیگر و کارگردان گرفته  تا نقاش ، طراح و نویسنده ، هیچ کدام حقشان نیست که چنین سرنوشتی داشته باشند .

من نمی گویم که مصطفی تافته جدا بافته بود ، که بود ؛ اما به نظر من با این شرایطی که بر سیاست های فرهنگی ، حاکم است این سرنوشت ، سرنوشت محتوم همه ماست که برای ما هم رقم می خورد . و کسی هم اعتنا ندارد . سرنوشتی که اگر شانس بیاوریم اسممان در قطعه هنرمندان ثبت شود ، آن هم با اکراه .

برای همین می گویم چه زود ، چه دیر برایم پیش بیاید ، ترجیح می دهم که در جای دیگری باشم که اگر دوست یا دوست دارانی داشتم آنجا به دیدارم بیایند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *