مطلب زیر از سری نوشته های شما مخاطبین عزیز است و انتشار آن الزاما مبنی بر تایید تئاتر فستیوال نمی باشد . همچنین خوانندگان می توانند هر گونه یادداشتی در تائید یا تکذیب این مطلب را به تئاتر فستیوال ارسال نمایند تا در بخش “یادداشت های شما” انتشار داده شود.
یادداشتی بر نمایش ” زبان اصلی ” به نویسندگی و کارگردانی رسول کاهانی
بیتا شریف زاده – نمایش ” زبان اصلی ” اثری ناموفق است که در بیان سوژه کاملا بی ربط با نام نمایش ضعیف عمل کرده و نتوانسته در فرم و محتوا پیام خود را به مخاطب القا کند .
این نمایش روایتگر زندگی زن و شوهر جوانی است که به دلیل مشکلاتی که در زندگی مشترکشان دارند در صحنه دادگاه حاضر شده اند تا از یکدیگر جدا شوند و مخاطب نمایش به عنوان قاضی این دادگاه باید پای صحبت های این دو جوان بنشیند و به خواست کارگردان در رابطه با زندگی آن ها قضاوت کند .
سوژه اصلی نمایش مشکلات زوج های جوان این روزها را بیان می کند زندگی هایی که از یک بی مسئولیتی سرشار است و با دروغ و خیانت گره خورده اند که لاجرم محکوم به نابودی هستند .
ولی متاسفانه این اثر در دراماتورژی موفق نبوده و سوژه تلخ این نمایش به جای آن که مخاطب را به فکر وادارد و او را از اتفاقات پیرامونش آگاه سازد ، تبدیل به نمایشی شده است که وقتی مخاطب ، با نقدی که به زندگی همه ما وارد است مواجه می شود و نمود آن را جلوی چشم خود در نمایش می بیند ، به آن می خندد و می گوید ” وااای واقعا همین است . “
نمایش ” زبان اصلی ” را شاید بتوان کپی برداری شده از زندگی امروز ما معرفی کرد زندگی هایی که تنها تقلیدی از فرهنگ غربی ست بدون هیچ المانی از زندگی ایرانی . زندگی هایی که در آن به سرگرمی های متفاوتی چون پلی استیشن و فضاهای مجازی بیشتر اهمیت داده می شود و روابط اجتماعی افراد تنها به فضاهای مجازی ختم شده است ، اتفاقاتی که ما را از معنای ناب زنده گی دور کرده و زندگی بیشتر خانواده های ایرانی را تحت تاثیر خود قرار داده است .
نمایش ” زبان اصلی ” اثری دیالوگ محور است ولی هیچ المانی از ادوات نمایش نمی تواند به کمک مخاطب بیاید تا بتواند محتوای اثر را درک کند .
گرچه موسیقی در بعضی صحنه ها به گوش می رسد ولی هیچ کمکی به انتقال پیام نمی کند ، تنها در طول نمایش یک سری دیالوگ رد و بدل می شود که در پی آن شخصیت های نمایش دست و پا شکسته معرفی می شود و سپس اتفاقاتی که در زندگی مشترک پرسوناژهای نمایش افتاده است را یکی پس از دیگری می شنویم ، اتفاقاتی که نه مخاطب را درگیر خود می کند و نه حتی می تواند او را سرگرم کند .
در هیچ صحنه ای از نمایش نیز حضور قاضی احساس نمی شود تنها ۹۰ دقیقه مخاطب به عنوان قاضی باید شاهد دعوا و پرخاشگری این زن و شوهر باشد ، گویا کارگردان مخاطب را متهم کرده است که سکوت کند ، بنشیند و از مشکلات آن ها سر درآورد . همین و بس .
البته شاید وظیفه یک کارگردان تنها به نمایش در آوردن اتفاقاتی باشد که پیرامون ما رخ می دهد تا بلکه ما از دیدن نمونه ای زندگی هایمان به خودمان بیاییم ولی این نمایش با توجه به اتفاقاتی که پی در پی در آن رخ می دهد ، فقط یک سوال بزرگ را برای مخاطب باقی می گذارد که آیا واقعا این دو نفر می خواهند از هم جدا شوند یا خیر !؟!
یکی دیگر از علل موفق نبودن نمایش ” زبان اصلی ” ضعفی است که در بازی بازیگران دیده می شود چرا که ما در هیچ صحنه ای از نمایش اکت متفاوتی از بازیگران نمی بینیم حتی تعلیقی که در نمایشنامه وجود دارد به دلیل اکت ثابت بازیگران ، سطحی باقی می ماند و مخاطب را به هیچ وجه تحت تاثیر قرار نمی دهد و نمایش برای او با یک نمایش رادیویی هیچ تفاوتی ندارد چرا که این نمایش با کمترین آکسسوار اجرا می شود و اگر دیالوگ بازیگران نباشد فضای دادگاه به هیچ وجه برای مخاطب معرفی نمی شود ، هچنین خلاقیتی در نورپردازی نمایش هم دیده نمی شود حتی در زمانی که مخاطب به عنوان قاضی باید حکم دهد تغییری در نورپردازی نمی بینیم .
نمایش ” زبان اصلی ” را در پایان می توان نمایشی ضعیف معرفی کرد که مخاطب را تنها برای شنیدن مشکلات زندگی یک زوج دعوت می کند ، نمایشی که شاید با استفاده از کلمات رکیک و لحن طنزی که دارد توانسته مخاطب به خود جذب کند و باعث خنده او شود .