یادداشتی بر نمایش ” فهرست ” به کارگردانی رضا ثروتی
عبدالحسین نوشین در مقدمه ای که بر ترجمه نمایشنامه ” پرنده آبی ” اثر موریس مترلینگ نوشته است ، به نقل از شوپنهاور می آورد که : ” اثر هنری تاثیری ندارد مگر به واسطه فانتزی . فانتزی باید دائما قدرت تاثیر را تهییج نماید . اگر در اثر هنری همه چیز را نشان بدهیم ، بیان و تفسیر کنیم ، شرح و بسط دهیم ، فانتزی را از شکفتگی و نشو و نما باز خواهیم داشت . “
و ” فهرستِ ” رضا ثروتی از این حیث یک اثر هنری واقعی است ، تاثیرگذار است و یک فانتزی تمام و کمال . ترکیبی است از هنر بازیگران در فن بیان و بدن ، موسیقی ، نور و قصه . بیشترین تصویر سازی و فضا سازی ِ منطبق بر فرم فانتزی و سمبولیک و کمترین استفاده از دیالوگ و ساده گویی های لوث . در واقع در نمایش ” فهرست ” تماشاچی با تئاتر در عینی ترین حالت ممکن یک هنر ، مواجه می شود ، با تئاتر به عنوان هنری زنده ، فانتزی ، مهیج و مردمی .
نمایشنامه برداشتی آزاد است یا بهتر بگویم کاملا آزاد از ” فهرست ” ( اثر تادئوس روژه ویچ و ترجمه دکتر محمدرضا خاکی ) ، برداشت و طرحی که برخاسته از دغدغه رضا ثروتی بوده ، چنانکه در بروشور نمایش اشاره کرده ، سوژه ای است که با آن زیست کرده و حال بر صحنه نمایش شاید به گونه ای خود درمانی دست زده است .
سوژه مرگ است در قالبی جذاب ، با ابژه ی موسیقی ، با فرمی فانتزی و نهایتا این ترکیب علمی و درستِ سوژه و ابژه و انتخاب فرم درست و منطبق بر منطق تئاتر ، نتیجه می دهد نمایشی که ۱۵۰ دقیقه به طول می انجامد اما تماشاچی را با خود همراه می کند و البته سرگرم .
قصه نمایش در سال هایی بعد از جنگ جهانی دوم می گذرد ، در موقعیت شکل گیری مکاتب هنری نظیر دادائیسم و به تبع آن سورئالیسم ، قصه یک هنرمند که جنگ او را به ورطه نابودی و فرار و خیال رسانده است .
پرسوناژها در این زمان و موقعیت به خوبی معرفی می شوند ، هر یک در حد یک تیپ فانتزی و کارآمد هستند و تماشاچی را گام به گام با قصه همراه می کند ، نمایشنامه یک گره بزرگ و اساسی دارد که همانا سرگشتگی قهرمان داستان است که این گره همراه خرده پی رنگ های داستان به سمت باز شدن پیش می رود و نهایتا گشوده می شود .
کارگردان با استفاده از نور ، موسیقی ، افکت های تصویری و پرسوناژهای فانتزی که همگی عروسکی راه می روند و عروسکی سخن می گویند ، فضای ذهنی یک هنرمند موسیقی در دوران پس از جنگ جهانی دوم را برای مخاطب به تصویر می کشد . در واقع کارگردان ِ ” فهرست ” ، هوشمندانه به همه ی ابزار در اختیار یک کارگردان تئاتر ، پرسوناژ می دهد ، یعنی نور ، موسیقی ، افکت های تصویری ، تخت خواب ( دکور نمایش ) و … همه دارای پرسوناژهای عینی هستند و تماشاچی حضور آن ها را می بیند و سیر منطقی تحول و یا تاثیرشان بر روند قصه را درک می کند . چرا که به موقع ، به اندازه و منطبق بر سوژه از آن ها استفاده می شود .
میزانسن ها نیز ساده اند اما اصولی و فعال ، در خدمت نمایش و قصه اند و دارای پرسوناژ . استفاده درست ، به موقع و منطقی از یکایک نقاط صحنه ، بی آنکه خللی در روند قصه ایجاد گردد و بی آنکه بازیگران و تماشاچی گیج گردند و بی آنکه به منطق اجرا لطمه ای بخورد .
بازیگران نیز حقیقتا در حفظ این میزانسن ها عملکردی بی نظیر دارند و راکوردهای خود را رعایت کرده و در القاء معانی مورد نظر کارگردان سنگ تمام می گذارند .
در واقع ثروتی در مسیر تولید یک اثر هنری فانتزی به دام ساختارشکنی های بی مورد و غیر علمی نیفتاده است و اساسا ویژگی شاخص ” فهرست ” رعایت اصول تئاتر بوده است .
آکسسوار صحنه نیز بسیار کارآمد هستند و بازیگران از عهده کار با آن ها به خوبی برآمده اند و هیچ اشتباهی در عملکرد آنان و یا اساسا وجود آن آکسسوار در صحنه وجود ندارد . گاهی پیش می آمد که جا ماندن چیزی بر روی صحنه این فکر را ایجاد می کرد که اشتباهی رخ داده و بازیگران آکسسواری را فراموش کرده اند ، اما در صحنه بعد چنان زیرکانه و هوشمندانه آن آکسسوار مورد استفاده قرار می گرفت که تماشاچی را شوکه می کرد . و این یعنی تسلط کامل کارگردان و بازیگران بر صحنه ، که این روزها کمتر دیده می شود .
در واقع رضا ثروتی ، بازیگرانی را با خود همراه دارد که هیچ یک چهره ی شناخته شده یا ستاره تئاتر و سینما نیستند ، اما حقیقتا ستاره های صحنه نمایش ” فهرست ” بودند . بازیگرانی که از دل و جان مایه گذاشتند ، آموخته های خود را بر صحنه ، عملی کردند و بی شک اگر نبودند ” فهرست ِ ” ثروتی به نتیجه نمی رسید ؛ تسلط بر بدن و بیان و اجرایی بی هیچ تپق و کاملا مسلط .
حتی بازیگر خردسال گروه نیز گویی سوژه را زیست کرده و کاملا مسلط به اجرای نقش خود می پردازد و سایرین نیز با اکت های کنترل شده ، میمیک صورت به اندازه و به جا و کنترل بیان و دیالوگ ها و تقریبا بی هیچ تپق بر صحنه حاضر شدند . بازیگرانی که یکایک حرکتشان ، به ویژه زمانی که با موسیقی همراه است ؛ درست است و اصولی . مثلا زمانی که همراه با موسیقی ، مانند حرکت ماهی ها به صورت گروهی راه می روند واقعا گویی گروهی از ماهی ها را می بینیم و این یعنی تسلط بازیگران و بی شک کارگردان بر بازیگری و موسیقی .
” فهرست ” ثروتی گونه ای اثر فانتزی – موزیکال است ، که استفاده درست از المان های این گونه نمایش نتیجه ای خوب به همراه داشته است ، به خصوص موسیقی که چنانکه اشاره شد دارای پرسوناژ است و قصه را به جلو می برد و منطبق است بر منطق نمایش ، بی هیچ لحظه ای که اضافه باشد . در واقع تسلط کارگردان بر موسیقی و جوانب مختلف آن و بی شک مشورت و یاری گرفتن از اهل فن ، نتیجه را چنین دلچسب کرده است .
نمایش” فهرست ” یک اثر جذاب و دیدنی است و با تعریف شوپنهاور از اثر هنری واقعی ، این نمایش یک اثر هنری واقعی ست . یک فانتزی تمام عیار . که حتی بیان حقایق نیز توسط جادو ( magic ) اتفاق می افتد . یک فانتزی کاملا منطقی ، چرا که قصه ، قصه کسی است که برای فرار از واقعیت و وضعیت اسفناک بعد از جنگ به فانتزی پناه می برد به قول خودش : ” … پس سورئالیسم ، متافیزیک ، شاعرانگی رویاها به چه درد می خورد ؟ … ” و این گونه از واقعیت فرار می کند . ” فهرست ” یک فانتزی اصولی است چرا که سوژه بر فرم منطبق است چرا که سوژه سرگشتگی یک هنرمند در دوره دادائیسم است و مواجهه ی او با مرگ ، فرار یک هنرمند آشفته حال است در دوره ی پس از جنگ و چنگ زدن بر رویا و فانتزی و نهایتا سورئالیسم برای نجات و …
” فهرست ” ، یک تئاتر واقعی است و در تئاتر امروز ِ روز ما یک اثر پیشتاز است و تماشاچی با دیدن آن لذت تماشای یک ” تئاتر ” را مزه مزه می کند ؛ تئاتری که می تواند اشک منتقد را هم در آورد چرا که در این اوضاع تئاتر ایران ، در این بیماری تئاتر ما ودر این … ( بماند ! ) ” فهرست ” روزنه امیدی است به شِــفا .
المیرا نداف – نویسنده مهمان
رضا ثروتی همیشه کارهای متفاوتی اجرا میکنه و این هم یکیشه … فهرست عالیههههه
واااای شروع نمایش خیلیی خوبه … ولی میتونست اینقدر طولانی نباشه . سالن از حداقل های استاندارد هم برخوردار نیست و صندلی های خیلی بدی داره …
من قصه ی نمایش رو خیلی متوجه نشدم . ولی فرم بسیار قوی و خوبی که داشت ، همینطور بازی و هماهنگی خیلی خوب بازیگرا ، باعث میشد خسته نشم . این کارو خیلی دوست داشتم .
Che khabare akhe ,3 saat . Khaste shodambaba makhsusan ba un sandalihaye mozakhrafe hafez .
Vaqean naqde khubi bud . Ye seri az jahaye namaywsh vasam ebham dasht vali ba khundane in naqd vasam hal shodan .
ممنون خانم نداف . خیلی خوب نمایش رو باز کردید . موافقم با شمیم
صندلی های حافظ خیلیییی بده . یعنی افتضاحه …
من تقریبا آخرای نمایش از درد کمر و پا نتونستم کار رو ببینم
از اینکه موشکافانه آثار را نقد می کنید سپاسگزارم. نقد شما هم برای مخاطبین که کار را دیده اند خوب است و هم برای سازندگان اثر.
پایدار باشید.
گره های زیادی از قصه ی نمایش برایم باز شد. ممنون از یادداشت تان .
Like