تارتوف با کمی نمک و فلفل اضافه !


یادداشتی بر نمایش “تارتوف” به کارگردانی رویا نونهالی

نقدی بر تارتوف

مولیر و طنز های تلخ مبتنی بر سبک کلاسیک اش هر خوانــــنده ی آثار او را مجــــذوب می کند و تشنه ی بر صحنه دیدن آن پرسوناژ ها و آن داستان و آن تلخی طنزآلود .

و همین ویژگی ها است که کارگردانی نمایشنامه های مولیر را دشوار می کند و هر کس به سادگی از پس زنده نگاه داشتن طنز و تلخی کلاسیک مولیر برنمی آید یعنی یا به ورطه تلخی زننده و خسته کننده ای می افتد که بی شک ابژه مورد نظر نویسنده نبوده و یا در حرکت به جانب طنز  ، دچار لودگی و انواع شوخی های سیاسی و جنسی و … می افتد . حرکت بر روی خط ژان بانیست پوکلن و نویسندگانی از این دست دشوار است اما برای کارگردانی که این آثار  را برای اجرا انتخاب می کند بایسته و شایسته است که روی همین خط حرکت کنند و خلاقیت های احتمالی خود را نگه دارند برای نمایشنامه هایی که خود می نویسند .

در این میان رویا نونهالی با شجاعت به سراغ ” تارتوف ” مولیر می رود و با شجاعت به متن و سبک مولیر پایبند می ماند و خود چون آشپزی است که از روی دستور پخت ، غذا می پزد و فقط کمی ادویه و نمک را تغییر می دهد ، تا نتیجه منطبق بر ذائقه مخاطب امروزی تئاتر ایران گردد .

پایبندی نونهالی به اصل نمایشنامه عملکردی است شجاعانه و البته هوشمندانه . شجاعانه به این علت که گریز از چهارچوب هایی که مولیر در نمایشنامه هایش چیده است ، حتی با عنوان خلاقیت و نوآوری ، عملی است خلاف شجاعت ناشی از گریز کارگردان از پیچیدگی های آثار مولیر و هوشمندانه به این علت که یک نمایشنامه ی خوب و محکم و اصولی گامی است محکم و اساسی به سوی اجرای یک نمایش خوب و دیدنی و احتمالا بی نقص .

شروع نمایش با موسیقی و معرفی پرسوناژها و بازیگران توسط خود بازیگران انجام می گیرد ، آغاز یک نمایش با بازی هایی به سبک نئو برشتی ، که تا پایان حفظ می شود و میزانسن ها و موسیقی و شخصیت پردازی ها همه بر اساس سبک نئو برشتی پیش می رود .

دکور یک خانه است که در و دیوار ندارد و فقط چهارچوب دارد . چهارچوب دیوار ، چهارچوب در ، قاب خالی پنجره ها ، خانه ای عریان که از بیرون دیده می شود . درها و پنجره ها به درستی تعریف شده اند و هر یک مشخصه یک نقطه از خانه اند و بازیگران نیز در حفظ این میزانسن ها موفق اند و بی خطا .

خانه اورگون لرزان است و عریان ! و دکور و طراحی صحنه به خوبی القاگر این معنا است .

بازیگران بعد از این که در ابتدای نمایش خود و پرسوناژ خود را معرفی می کنند به بیرون از صحنه و کنار نوازندگان می روند و خود تماشاچی نمایش می شوند و در مواقع طنز می خندند و … یک اجرای کاملا نئو برشتی .

بازی ها دلچسب است و مبتنی است بر شخصیت پردازی تیپیکال ولی اصولی .

محسن حسینی یکی از بهترین های این نمایش است و دیدن او در نقش اورگون دلچسب ، سرگرم کننده و نشان دهنده ی انتخاب درست کارگردان است . تنها نقدی که به او وارد اســــــت مربـــوط می شود به تپق هایی که گه گاه در بیان دیالوگ هایش دارد و کاش او به جای تلاش برای تلفظ اسامی و اصطلاحات با لهجه ی فرانسوی ، بر روی بیان خود تمرکز می کرد تا تپق نزند ، که در این سطح اشتباهی ست غیر قابل چشم پوشی .

سایرین نیز بازی های ماندگاری داشتند مثلا شیرین اسماعیلی در نقش ماریان یکی از بهترین ها بود و نیز هومن کیایی در نقش والر ، که اندازه نگه می داشتند ، مبتنی بر سبک مورد نظــــر کارگـــــردان بازی می کردند و از خط خارج نمی شدند و علی رغم تیپیکال بودن ، باورپذیر بودند .

تنها بازیگری که شاید انتخاب اش اشتباه بود ، روزبه مهر بود . که در میان یک گروه حرفه ای تئاتر ، برای اجرای نمایشنامه ای چون”تارتوف” آن هم در نقش “تارتوف” هیچ چیز برای عرضه نداشت جز گریم و لباس و اندام ! جز اینها ، ما تارتوف را ندیدیم و این به”تارتوف” رویا نونهالی آسیب بزرگی زد .

موسیقی زنده نمایش همراه با سرود هایی که به زبان فارسی ( سروده ی رامین حیدری فاروقی ) توسط پرسوناژها در طی نمایش ، خوانده می شد رنگی نو بود بر”تارتوف” مولیر ، که همان اندک نمک و ادویه ای بود که نونهالی به نمایشنامه افزود تا در حفظ طنز نمایشنامه در کنار تلخی جاری در داستان ، عملکردی موفق داشته باشد . موسیقی و سروده ها کاملا منطبق بر فضای نمایشنامه بودند و نشان از درک نمایشنامه توسط شاعر و آهنگساز دارند .

و دیگر اینکه ، تماشاگران از سه جهت صحنه را میبینند و میزانسن ها به خوبی برای چنین سالنی در نظر گرفته شده اند و همه از هر جهتی می توانند نمایش را ببینند و قصه را درک کنند ، بماند که حتی در مواقعی پرسوناژ ها دیالوگ های خود را چند بار و هر بار به یک سمت بیان می کردند ، البته به شکلی معنادار و در چارچوب نمایش . استفاده از میکروفن هایی که در سقف تعبیه شده اند به رسا بودن صدای بازیگران کمک می کردند ، که با توجه به میزانسن و قرار گرفتن تماشاچی در سه سمت سالن استفاده ای درست و منطقی بود . اما چرایی استفاده از میکروفن دهانی برای رویا نونهالی ( در نقش دورین ) برای ما سوالی ست بزرگ که یافتن پاسخ درست آن دشوار است .

“تارتوف” رویا نونهالی به کمک موزیکال بودن ، گریم و طراحی لباس فانتزی و بازی کردن بازیگران مبتنی بر سبک نئو برشتی ، توانسته است تا حد قابل قبول”تارتوف” مولیر را بر صحنه آورد . نمایشی که هم می خنداند و هم تلخ است ، هم روشن است و هم سیاه ، خوبی و بدی در کنار هم به کمک رنگ ، نور ، موسیقی و در خانه ای بی دیوار و لرزان ، نمود عینی طنز تلخ کلاسیک مولیر است البته همراه با معایب و ضعف های موجودش .

 المیرا نداف – نویسنده مهمان

۷ نظر ثبت شده است .

  1. تارتوف گفت:

    عاشق لهجه ی محسن حسینی ام وقتی با اون صداش میگه : تارتووووف !

  2. هدیه گفت:

    دم رویا نونهالی گرم…
    عجب تئاتری بود !
    خوشمان آمد

  3. بی نشان گفت:

    آقا نمکـــدون بیارین ….

  4. yasmin گفت:

    ma ham nafahmidim in microfone khanome nonahali chi bood !
    kheili zanande bood !
    merci az teart festival

  5. رضا س گفت:

    نگاه موشکافانه ای دارید .
    دقیق و سخت گیرانه اما لازم .
    دیدن تارتوف را از دست نمی دهم .
    ممنون

  6. همای گفت:

    albate
    be nazaram bazie aghaye hoseini vaghean aali bood o naghde montaghed sakhtgrane ast kami
    sepas

  7. همای گفت:

    aali
    aali
    vaghean be hame khaste nabashid migam
    ye kare didani
    ye yaddasht e khoodani

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *