محسن حسینی : پروژه ” دیوان غربی-شرقی ” در جشنواره تئاتر فجر اجرا می شود


محسن حسینی کارگردان و بازیگر تئاتر که این روزها با بازی در نقش اورگون در نمایش ” تارتوف ” بر روی صحنه می رود ، مدت هاست که می خواهد پروژه ” دیوان غربی-شرقی ”  را که به گفته ی خودش یک پروژه ی بین المللی است به روی صحنه ببرد اما به دلیل عدم حمایت های لازم این اتفاق به تاخیر افتاده است . خبرنگار تئاتر فستیوال طی گفت و گویی با او از سرانجام این پروژه و اینکه چه زمانی به روی صحنه خواهد رفت جویا شد که می توانید آن را در ادامه بخوانید .

تئاتر فستیوال

پروژه ی ” دیوان غربی ـ شرقی ” در چه مرحله ای قرار دارد ؟ چه زمانی به روی صحنه می رود ؟

” دیوان غربی ـ شرقی ” یک اثر  ۲۰۰ ساله است . گوته دقیقا  ۲۰۱ سال پیش یعنی سال ۱۸۱۴  شروع به نوشتن این اثر کرد . زمانی که کتاب چاپ شد ، گوته ۶۵ سال داشت . از این اثر سه ترجمه به فارسی داریم . یک ترجمه مربوط به آقای دکتر شجاع الدین شفا است که در دوران پهلوی دوم ترجمه کردند اما ناقص بود ، یک ترجمه هم از آقای کوروش صفوی است ، ترجمه ی سوم کاملتر است و در مجموعه ای به نام ” دیوان غربی ـ شرقی ” از آقای حدادی مترجم رسمی ، از زبان آلمانی به فارسی منتشر شده که یکی از بهترین ترجمه ها در  ۱۰ سال اخیر است و من آن را انتخاب کردم . این اثر  ۱۲ تابلو دارد . گوته از شخصیت حافظ شگفت زده بود و با زبان فارسی آشنایی داشت ، قرآن را می شناخت چون قرآن را برایش ترجمه کرده بودند . من از ۵ سوره در این نمایش استفاده خواهم کرد ، سوره ی کهف ،  سوره ی بقره و ۳ سوره ی دیگر که در لا به لای متن با آن مواجه می شویم . کتاب ” هزار و یک شب ” کتاب بالینی گوته بود . من فکر می کنم اولین کسی که از لفظ ادبیات جهانی استفاده می کند ، یوهان ولفگانگ فون گوته بود . در واقع گوته نگهدار این سیستم فکری می شود که دیگر کافی است ، چقدر می خواهیم از ادبیات آلمان صحبت کنیم ، باید از ادبیات جهانی صحبت کنیم . من فکر می کنم انگیزه او برای نگارش این اثر آشنایی با متون منظوم ایران است چون سعدی ، فردوسی ، نظامی  و ” هزار و یک شب ” را می شناخته ، با قرآن آشنا بوده ، با روحیات مسلمانان آشنا بوده است . وقتی آثار حافظ را می خواند مفتون حافظ می شود . در واقع می خواسته ارادتش را به ادبیات منظوم ایران نشان دهد و همیشه هم غبطه می خورده چطور در سرزمینی که از یک ادبیات منظوم هزار ساله برخوردار است ، نمایشنامه نویسی باب نبوده است ؟ این سوال را گوته ۲۰۰ سال پیش درباره ادبیات نمایشی ایران مطرح می کند که اینجا هنوز به عنوان یک سوال مطرح نشده است . می دانیم ما ادبیات نمایشی آنچنان قوی ای نداریم و تاریخچه اش خیلی کم است . بهر حال دراماتورگی از آن کشورها آمده است . این یک پروژه ی مشترک میان ایران و آلمان است . آخرین نشستی که کارگزاران ما با مرکز محترم هنرهای نمایشی ، جناب شفیعی ، شریعتی و دکتر راینر بوتس از بخش فرهنگی سفارت آلمان داشتند ، قرار شد ما یک محاسبات خیلی دقیق از آلمان ارائه بدهیم ، چون این کار مشترک ایران و آلمان در واقع میان تهران ، فرانکفورت برلین و وایمار است . وایمار شهر خواهرخوانده شیراز است . گوته رئیس تئاتر شهر وایمار بوده و سالها در آنجا کار می کرد ، تولد او در فرانکفورت بوده که این دو شهر برای پروژه خیلی مهم است . ما از طریق مولتی مدیا حافظیه ، وایمار و فرانکفورت را حتما در تصویر داریم . در واقع پروژه در کنار هم گذاشتن گوته و حافظ است . در واقع گویی مناظره ادبی شاعرانگی صورت می گیرد که من این را با ادبیات یونان باستان و پریان الهام ترکیب کردم . البته به متن اصلی وفادار می مانم ، اینگونه نیست که بازخوانی انجام دهم . ساختار متن ۱۲ تابلوست که دست من را به عنوان طراح و کارگردان خیلی باز گذاشته و خیلی راحت تر هستم . چون این کار در عین شاعرانگی و عاشقانگی ، ارادت و حسی است که گوته نسبت به حافظ و ادبیات ایران دارد . روابط ایران و آلمان را همیشه روابطی حسنه و صحیح می دانم . اولین وزیر امور خارجه ای که بعد از انقلاب به ایران آمد ، وزیر امور خارجه ی آلمان غربی بود . برای اجرای این اثر ، بخش فرهنگی سفارت آلمان هم استقبال کرد که این اتفاق بیفتد چون در یکی ، دو سال گذشته در آلمان ، حافظ  دوباره شناسایی و حافظ خوانی بیشتر شد . همچنین با ادبیات ما سرو کار دارند و کتاب های محمود دولت آبادی ترجمه شده و ” مردم سالخورده ” در حال ترجمه است . همیشه آلمان در بخش شرق شناسی با ادبیات ما به ویژه شعر مدرن و با شاعرانی چون فروغ فرخزاد ، احمد شاملو ، اخوان ثالث و نیما آشنا بودند . اگر این اتفاق بیفتد ، فکر می کنم که اتفاق شایان توجه و شایسته ای برای هر دو سرزمین است . ما در جهانی زندگی می کنیم که مدام ما را تروریست یا ” محور شرارت ” یا گرداننده  تروریست در منطقه خاورمیانه می دانند و ما را همیشه به این شکل در جهان نشان داده اند . غرب همیشه نگاه سخیفی نسبت به خاوردور به ویژه به ما داشته است . من حس می کنم با این رویدادهای فرهنگی ما می توانیم نشان دهیم چنین چیزی نیست . ایران هنر دارد ، ایران تئاتر دارد ، کار من کار جدیدی نیست . در دولت هفتم سنگ بنای میدانی در شهر وایمار به نام میدان بتهوون بنا نهاده شد که دو صندلی سنگی جلوی هم گذاشته اند که سنبل حافظ و گوته است و سال ۱۳۸۲ توسط رییس جمهور وقت پرده برداری شد ، که نشان می دهد این چیز جدیدی نیست . تاکید ما و مرکز هنرهای نمایشی این است که حتما در جشنواره باشیم . در این کار از بازیگرها و طراح صحنه  و نور آلمانی استفاده کردیم . مرکز هنرهای نمایشی معتقد بود می توان این اثر را در کشورهای فارسی زبانی چون تاجیکستان و افغانستان اجرا کرد . هدف ما این است که علاوه بر آن این پروژه را در آلمان ، اتریش و سوئیس هم اجرا کنیم ، در واقع این یک پروژه بین المللی است . اصولا با سیاست های جدید دولت امروز ما باید به روابط فرهنگی اهمیت دهیم ، ولی این امر گران است . من در نشست هایی هم که داشتیم همیشه گفته ام  . در آلمان سیاست بر این است که بخشی از هزینه را بر عهده بگیرند ، حداقل بخش آلمانی را که می خواهیم دعوت کنیم . تعارف نداریم ، تئاتر ما ” بی چیز ” است به این خاطر که برای مسئولین تئاتر اصلا مهم نیست . در سیاست فرهنگی ما تئاتر تعریف نشده است  . تئاتر خصوصی سامان مند نیست ، هر کی به هر کی شده است .  در دو ، سه پروژه اتفاق افتاده که بنده را دعوت می کنند و به این نیت حقوق من را نداده اند که ضرر کرده ایم . این می شود تئاتر یک مملکت . معلوم است که سامان مند نیست .

 

با توجه به اوضاع و شرایطی که در تئاتر دولتی وجود دارد ، نظرتان در مورد تئاتر خصوصی چیست ؟

تئاتر خصوصی اصلا برای ما نیست . شکلی از تئاتر خصوصی مال یهودیان آمریکاست . چون پولدار هستند ، تولید می کنند و شکل تئاتر خصوصی از آنجا آمده است ، بعدها در سی سال پیش به کشورهای اروپایی رسید . ولی اصولا برای نیویورک بود و سرمایه گذاران آنها یهودی هستند مانند فلیپ موریس . ما یک سری دزد و دغل داریم یعنی امروزه کارگردان هایمان از بازاری ها بدتر شده اند . برای مثال پول من را خوردند . از موقعیت شما سو استفاده می کنند و بعد می گویند شرمنده ایم . این جمله را از وقتی که به ایران آمده ام ، یاد گرفتم که همه شرمنده اند و نمی دانم چرا . این نشان می دهد که تئاتر ما سامان مند نیست چون سیستم نظارتی ، مدیریتی و برنامه ریزی نداریم . یلخی و دیمی است مثل کشاورزی ما یعنی اگر باران بیاید ، خوب است ، سیب داریم ، سیب زمینی داریم . ولی اگر باران نیاید خشکسالی است . به هر حال تئاتر ما به این شکل است . من با تئاتر خصوصی خیلی میانه خوبی ندارم  چون به شدت مشکوک است . امروزه خیلی مرسوم شده که پول بازیگرها را می خورند . شاید هم نخورند ، ولی ضرر می کنند . کارها بد است ، فروش نمی رود و بعد می گویند شرمنده ایم و به جای این که ۱۰ میلیون به بنده بدهند دو و نیم میلیون می دهند یعنی سه برابر پول شما خورده می شود و یک سوم پولتان را می گیرید . این قضیه خیلی باب شده است . مرکز هنرهای نمایشی و خانه تئاتر خودشان را کنار کشیده اند . من در دو سال گذشته از سه کارگردان به خانه تئاتر شکایت کرده ام ولی وقعی نهاده نشده و نمی توانند کاری کنند . خانم مریم کاظمی می گفت سیستم تئاتر ما کدخدایی است به این خاطر که تئاتر ما قانون مند نیست ، سامان مند نیست ، هرکس هر کار دلش بخواهد می کند . اوضاع سالن ها را هم می بینید ، برنامه ریزی نداریم . مدیریت و یا سیستم اجرایی صحیح وجود ندارد که فردی یا مجموعه ای ، نتواند پول شما را بخورد . یعنی موظف شوند که حقوق شما پرداخت شود ، اگر پرداخت نشود جایی وجود داشته باشد که از شما حمایت کنند ، ولی ما چنین چیزی را نداریم . خانه تئاتر مستاصل است و کاری نمی تواند کند . بیمه تکمیلی ما هنوز بلاتکلیف است ، خانه تئاتر اصلا ارگان اجرایی نیست ، در سیستم تئاتری ما محاسبه نشده است . آقایان پول می گیرند ، کارمند دارند ، مرکز هنرهای نمایشی هم به همین شکل است . من نمی دانم عملکرد مرکز هنرهای نمایشی چیست ، فقط یک سیستم نظارتی است . من نمی دانم مرکز هنرهای نمایشی در قبال من چه مسئولیت و وظیفه ای دارد . برای بازبینی می آیند ، ولی برای بازبینی که ممیزی و سانسور اداره ارشاد هم هست . هنرهای نمایشی حتما باید مدافع حقوق من به عنوان هنرمند باشد . هنرمندانی که بیمار هستند و یک آمپول آنها یک میلیون است و باید هزینه ی زیادی به این بیمارستان های جنایتکار بدهند . این سیستم ناسالم است. در این سیستم ناسالم اگر کسی بخواهد خوب زندگی کند و کار هنری هم انجام دهد ، بسیار مشکل است . چرا که به هر حال ما وظایف اجتماعی هم داریم . حتی اگر جلوی کار مرا هم بگیرند ، من می توانم فکر کنم و بنویسم ، تئاتر را که نمی توانند از من بگیرد . به هر حال با یک فرایند اجتماعی سروکار داریم و تئاتر یکی از شاکله های فرهنگی ماست . مسئولین در رده های بالا چه بخواهند چه نخواهند ، از تئاتر خوششان نمی آید . اگر از تئاتر خوششان می آمد ، می آمدند تئاتر می دیدند و حمایت می کردند . چرا ، چون تئاتر زنده است . الان دارند برنامه های زنده تلویزیون را حذف می کنند . وقتی کاری بازبینی می شود و مجوز می گیرد ، بعید به نظر می رسد که یک گروه اجرایی چیزی بگوید که به کسی بر بخورد . زمانه ای که در آن فساد مالی ، تباهی ، رانت خورای ، نوکیسه گان دولتی ، دروغ ، ریا وجود دارد ، شیرازه ی اخلاقیات در یک جامعه ی مدنی فرو می پاشد . این مشکلاتی است که وجود دارد . اگر در بخش هنری بخواهید در نظر بگیرید ، ما هنوز تئاتر داریم ، پس هنوز داریم نفس می کشیم .

شما این روزها در نمایش تارتوف به ایفای نقش می پردازید . غیر از دو کار  ، کمدی تارتوف ” و ” دیوان غربی- شرقی  ، کار دیگری هم در دست دارید ؟

من فکر می کنم اگر امسال از پس این دو کار برآیم ، شاهکار زندگی ام است چون با دو اثر هیولا سر و کار دارم . مثل خیلی از دوستان بلد نیستم چند کار را با هم انجام دهم . اگر اوضاع خوب پیش رود و بودجه ” دیوان غربی- شرقی ” هم در مرکز هنرهای نمایشی و هم در سفارت آلمان تایید و تصویب شود ، تمرینات نمایش از اول آبان شروع می شود ، آذر و دی تمرینات ادامه دارد ، ۱۰۰ روز تمرین خواهیم داشت . از مهر ماه پیش تولید شروع می شود و بعد اجرا در جشنواره تئاتر فجر و در ادامه ی آن اجرای عمومی کار و سپس اجرا در خارج از کشور ، یعنی فعلا تا آخر عید ، برنامه ی من بسته شده است . البته همیشه کار نگارش و پژوهش در کنار این کارها هست . در رابطه با انسان شناسی و پیوند آن با هنر پرفرمنس کار می کنم . ترم گذشته در دانشکده سینما و تئاتر تدریس داشتم . امیدوارم ترم زمستان هم خدمت آقای زرگر باشیم چون بنده را برای بخش بازیگری دعوت کردند . یکی ، دو جای دیگر از موسسات خصوصی صحبت شده که من هنوز پاسخی ندادم چون دوست ندارم بچه های مردم را به خاطر پول سرکار بگذارم . دانشجو ها و کسانی که با من روبه رو بوده اند ، می دانند که همیشه دست و پایم برای کارم می لرزد . دید کاسب کارانه ندارم . نه اینکه بگویم از پول بدم می آید ، ولی به هر حال شغل ما این است که یا پولت را می خورند یا کم می دهند . تئاتر ایران همیشه به من مدیون است چون بسیار کار کردم . آبان ماه سال گذشته ، مقاله ای در رابطه با آقای غریب پور در یک مجله رسمی در سرزمین خودمان نوشتم ، ۱۴۸ هزار تومان به من دادند . شش صفحه مقاله ی علمی  در رابطه با آقای غریب پور ! در جهان می خندند . چرا در سیستمی زندگی می کنیم که شعار می دهند ولی به علم اهمیت نمی دهند . اصلا به پژوهش و علم اهمیت نمی دهند . ما خیلی دوست داریم که مثل کشور آلمان ، فرانسه ، انگلستان و ایتالیا که به بخش پژوهش اهمیت می دهند ، باشیم ولی در دولت نهم و دهم من دو – سه ترم تدریس کردم ، دیگر به من کار ندادند . چون درست صحبت می کنم . چون سیستم متدولوژی خارج از کشور را می خواهم پیاده کنم . آن ها این را نمی خواهند . الان هم که همه استاد شده اند . در جامعه افسرده ای زندگی می کنیم . همیشه هم شعار علم و هنر می دهیم که دروغ محض است .

۵ نظر ثبت شده است .

  1. مصطفی گفت:

    تناقض سخنان ایشان در مورد دولت بدجوری تو ذوق می زند

  2. صدری گفت:

    واقعا باید از این کارها که اصطلاحا کارهای فاخر نام گذاری می شوند ، حمایت کرد …
    یعنی در واقع چنین کارهایی که برد جهانی دارند باید حمایت شوند …
    موفق باشید .

  3. روح انگیز قدس گفت:

    خیلی نمایش تارتوف خوبه . نقش آقای حسینی در این نمایش واقعا زیبا و چشم نوازه .

  4. محمد گفت:

    بازی ایشان را در مستند چین فراموش نمی کنم . خیلی خوب بود …

  5. سروری گفت:

    ماشاالله آقا محسن فعـــال شدند ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *