پشت به کارگاه های آموزشی یا ” شما به آموختن نیاز ندارید !؟ “


یادداشتی بر آنچه در بخش های آموزشی هفدهمین جشنواره

نمایش های آیینی و سنتی گذشت

تئاتر فستیوال

بخش های جنبی جشنواره ها به ویژه در جشنواره های تئاتری ، اغلب از جانب مسئولین ، شرکت کنندگان و مخاطبین مورد بی مهـــری واقع می شوند . در این میان بیشترین بی مهری متوجه بخش های آموزشی است . سمینارها ، کارگاه ها و ورک شــــاپ ها ( workshop )  با کمترین استقبال و توجه از جانب همه مواجه هستند ، از مدیریت و برنامه ریزی گرفته تا استقــبال مردمی .

آسیب شناسی چنین موضوعی ، وظیفه همه اهالی تئاتر است . این که چرا اگر اجرایی از گروهی دسته چندم از کشوری اروپایی در جشنواره اجرا شود ، همه برای دیدن آن سر و دست می شکنند و بلیتش نایاب می شود و هیچ کس هم جرأت نمی کند کوچکترین نقدی بر آن اجرا وارد نماید . اما وقتی اهالی همان تئاتر ، استادان و صاحب سبکان همان تئاتر ، در حاشیه جشنواره ، کارگاهی برگزار می کند ؛ کسی زحمت حضور در آن را به خود نمی دهد ؛ و چراهایی از این دست .

و پاسخ دادن به هم این چراها و رفع علل آن ، وظیفه ما اهالی رسانه ، صاحب نظران حوزه تئاتر ، مدیران و دبیران جشنواره ها و البته هنرمندان این حوزه است و مستلزم صرف زمان و بودجه و البته پژوهش در این زمینه است .

یکی از همین کارگاه های آموزشی توسط پروفسور گئورگ نوسبامر از اتریش ، در حاشیه هفدهمین جشنواره نمایش های آیینی و سنتی برگزار شد . کارگاهی که نه اهالی تئاتر در آن حضور داشتند و نه اصحاب رسانه و نه حتی مدیران و مسئولین جشنواره که خود ، سایرین را به شرکت در این کارگاه ، تشویق می کردند .

اما موضوع این کارگاه چه بود و در آن چه گذشت که منجر به نوشته شدن این مطلب شد ؟ این کارگاه چگونه کارگاهی بود که داغ نادیده گرفته شدن بخش های آموزشی جشنواره های هنری توسط همگان را بار دیگر تازه کرد ؟

این کارگاه فرصتی مغتنم بود تا ما ، تئاتری های ایران ، به ویژه جوانان علاقه مــــند به این حوزه خاص از تئـــــاتر ، فاصله مــــیان آنچـــــه ” پرفورمنس هست ” تا آنچه ” پرفورمنس نیست ” را درک کنیم و غیر مستقیم و با ابژه این کارگاه آموزشی ، بیاموزیم که به اطراف خود ساده اما دقیق بنگریم و از دل هر اتفاق کوچک ، فرم و سوژه ای ناب استخراج کنیم .

این کارگاه با نگاه ویژه ای که به طبیعت داشت و با سادگی منحصر به فردی که توانسته بود تئاتر را با طبیعت پیوند دهد ؛ فرصتی مغتنم بود برای شناخت پرفورمنس . استفاده از متریال ساده و طبیعی بر صحنه تئاتر  و خلق موقعیتی ساده اما طبیعی به کمک هنر موسیقی و هنر تئاتر ؛ خلق یک رخداد طبیعی بر صحنه تئاتر ، خلق بهمن .

در واقع آنچه گئورگ نوسبامر در این کارگاه به پرفورمرها و حضار اندکی که بودند ، آموخت ؛ نگاه و گوش شنوار و تیزبین داشتن بود . شنیدن صدای طبیعت و دیدن آنچه این صداها را خلق می کند و تئوریزه کردن آن و نهایتا بازسازی آن بر صحنه تئاتر به کمک دستان انسان ، همین .

کافی بود بعد از خلق شدن قطعه ” بهمن در تهران ” توسط پرفورمرها ، مخاطب چشمان خود را ببندد تا خود را در کوهستان های آلپ و یا جایی شبیه به آن ، در زمان وقوع بهمن ، تصور کند . یک اجرای ساده و کارآمد .

و همه این سادگی در ایده ، خلق و آموزش بود که باعث شد من جای خالی بسیاری از اهالی تئاتر را در این کارگاه احساس کنم و اینجا ، با نوشتن این یادداشت گله کنم که حیف و صد حیف که از چنین فرصتی کمترین استفاده ممکن صورت گرفت و توجه به این کارگاه ( و کارگاه هایی از این دست ) در کمترین حد بود و پروفسور گئورگ نوسبامر و گروه پرفورمر های ایرانی ( آنسامبل رادیکال تهران ) که او را همراهی می کردند ، که حقیقتا به قول استاد سمندریان کارگران صحنه بودند ، در طول مدت این کارگاه ، لبخندی حاکی از دلسردی بر لب داشتند . دلسردی و شاید دلگیری از این که به تعداد انگشتان یک دست هم مخاطب نداشتند .

و من که بعد از مدت ها یک پرفورمنس حقیقی را تجربه کرده ام ، با خود می گویم که تئاتری های ما و جوانان اهل تئاتر که به شدت به پرفورمنس یا به قول خودشان پرفورمنس آرت ( performance art ) علاقه مندند ؛ لابد معنای پرفورمنس را خوب می دانند و لابد اجراهایشان اصولی و درست است و به آموزش در این زمینه نیاز ندارند و فقط برای یک تجربه خوب از تئاتر است که برای دیدن اجرایی ضعیف از لهستان و اتریش و … در جشنواره ، از هم پیشی می گیرند … و گر نه آنها که به آموختن نیازی نداریم !!!

پی نوشت :

و من بسیار خوشحالم که من یکی از ۵ نفری بودم که در این کارگاه شرکت کردم و از آن بهره بردم .

المیرا نداف – نویسنده مهمان

۵ نظر ثبت شده است .

  1. سایان گفت:

    کاش این یادداشت بسیار دغدغه مند به دست بزرگان و مسولان جشنواره برسد تا فکری به حال نه تنها این جشنواره بلکه هر گونه ی دیگری از آن بکنند. یا تر کارگاه ها را تخته کنند و یا فکری به حال دانشجو برای آن.
    حیف و صد حیف که این فرصت از دست رفت.

  2. زمانی گفت:

    جوان های ما به هر چیزی با اسم خارجی علاقمندند. چه بفهمند و چه نفهمند.

  3. هه هه گفت:

    کاش یاسر خاصب رو میفرستادیم واسه این کارگاه! حیف شد.
    هه هه 🙂

  4. فاطمه گفت:

    یادداشت خیلی خوبی بود. واقعا همه ی جوونای ما فکر می کنن علامه ی دهر هستن و صد البته جو گیر! چون اگه همین کارگاه ها تو فلان موسسه برگزار بشه خداتومن پول میدن که ثبت نام کنن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *