نقدی بر ” اتاق ورونیکا ” به کارگردانی رضا ثروتی
مارتین هایدگر در درسگفتاری با عنوان ” تفکر و شاعری ” (۱) گفته است : ” عنایت به تفکر و نسبت آن با شاعری چونان یکی از راه های رهنمونی به سوی تفکر اساسی است و صرفا آن کسانی قادرند به سوی این مقام تفکر اساسی رهنمون باشند که اساسی بیندیشند و با چنین هیأت اندیشیدنی ، ابتدا برایمان بگویند و گفته باشند که اکنون چیست : و اینان متفکران و شاعرانند…پاس دارندگان اساسی کلمه در زبان… “
و ” اتاق ورونیکا ” به کارگردانی رضا ثروتی پاسدار کلمه است و مانند تفکر ، مبتنی است بر کلمه ، ولی کلام را چنان بیان می کند که شاعرانه است و هنرمندانه و ناب . ثروتی از متن ” ایرا لوین ” یک شاعرانه خلق کرده است که کلمه اش از آن ِ لوین است و شاعرانگی اش از آن ِ ثروتی .
مانند پیندرا و سوفوکل که هر یک شاعران متفکر بودند و هم فکر و کلمه را خلق می کردند و هم شاعرانگی اش را و در فلاسفه نیز نیچه و هولدرلین این گونه بودند ، متفکران شاعر .
این بارزترین خصوصیت طراحی و کارگردانی ثروتی بر ” اتاق ورونیکا ” ی لوین است ، یک اجرای مبتنی بر کلام ِ ( تفکر ِ ) نویسنده اما فراتر از آن ، شاعرانه و در واقع تئاترانه !
ثروتی در این اجرا ، کلام را کارگردانی می کند ، کلمه را . با کمترین بهره بردن از المان های تئاتری و این بی شک هنرمندانه است که با کمترین ابزار ، با تئاتر ِ مبتنی بر کلام ، بتواند تماشاچی را حدود ۲ ساعت بر صندلی سالن نمایش میخکوب نماید . آن هم در بازار داغ و البته الکی داغ انواع فرمالیسیم و پرفورمنس و چه و چه ، در این روزهای تئاتر ما .
گرچه ثروتی خود از موفقان عرصه تئاتر فرمالیستی و انواع نمایش های فانتزی و مبتنی بر فرم است ، اما به نظر من این تجربه برای او و برای تئاتر ما ، ماندگارتر و مفیدتر خواهد بود .
****
صحنه نمایش یک دیوار ساده ی نیم دایره ای شکل است از یک اتاق ، که کف آن با چوب پوشیده شده و شیب دار است .
این نیم دایره ای بودن دیوار ، یک تجربه بصری ناب برای تماشاچی ایجاد می کند : دامنه ی دید را محدود می کند و نگاه تماشاچی از لبه های این دیوار فراتر نمی رود ، گویی از سوراخ کلید دری ، داخل اتاق را نگاه می کند و یا صحنه نمایش را خیال پردازی کرده است و در ذهنش می بیند .
یک تکنیک ساده ، ولی جذاب ، کارآمد و خلاقانه .
کف شیب دار اتاق نیز در القاء حالت فوق و نیز ترس و اضطراب موجود در متن و مورد نظر کارگردان ، بسیار کارآمد است و همین که تماشاچی حین راه رفتن بازیگران روی سطح شیب دار با خود بگوید که : ” وای ! -فلانی- زمین نخورد ! ” ؛ درونش دلهره ای ایجاد می شود که جرقه ای است برای دلهره های بزرگتر و اساسی تر ، که مدنظر صاحب اثر هستند .
نور ، ساده ی ساده است . نور یک اتاق خواب که اگر چراغ ها خاموش باشند ، تاریک است و اگر چراغ ها روشن ، پر نور ، همین ! یعنی علی رغم آنچه که خیلی از کارگردانان در ذهن دارند که برای القاء ترس و وحشت باید از نور استفاده های غیر معمول و عجیب و غریب شود ؛ ثروتی ، نور را فقط و فقط در اندازه “نور ِ اتاق بودن ” استفاده می کند ، نه ابزار ترساندن و ایجاد وحشت در مخاطب ، اگر هم ترسی به علت خاموش بودن چراغ ها ایجاد می شود ، کارکرد واقعی نور یا عدم نور است .
موسیقی نیز مانند نور است ، ساده و حتی گاها ملال آور ( ملالی درست ، به جا و به اندازه ) . نه یک موسیقی رعب آور برای فضا سازی های اغلب غیر واقعی و الکی ترسناک و به واقع مضحک ؛ که برخی کارگردانان بار زیادی از کارگردانی را بر دوش آن گونه موسیقی می نهند تا کار خود را راحت کنند . البته کاربرد به جا و عالی ثروتی از افکت های صدا و پررنگ کردن برخی صداها ، مثل صدای لولای در ، ضربه ها و امثالهم در القاء ترس و فضاسازی بسیار بسیار عالی بود .
در ” اتاق ورونیکا ” موسیقی فقط وقتی شنیده می شود که گرامافونی کار می کند ، همین ! واقعی ِ واقعی . و اساسا کاربردی اگزجره و خارج از چهارچوب دیالوگ ها و کلام ِ نمایش ، برای ایجاد حس ترس در مخاطب ندارد و بیشتر در مسیر شخصیت پردازی است ، تا نهایتا همین پرسوناژهای کامل و دقیق معرفی شده ، ما را بترسانند ، یک تعمد شجاعانه و هنرمندانه .
در واقع ثروتی با حذف نورها و موسیقی های عجیب و غریب و فضاسازی های غیر واقعی ، شاید کار خود را سخت کرده باشد ، اما بی شک یکی از شاخصه های بارز این اثر ، همین ویژگی است ، حرف نزدن بی اندازه و خسته کننده و گوش و چشم آزار توسط نور و موسیقی و پرحرفی نکردن توسط این دو المان . احتمالا رضا ثروتی با خود گفته است که یا من می توانم بدون فضاسازی های غیر واقعی و متافیزیکی و… حس وحشت را در تماشاچی ایجاد کنم که خب موفق شده ام و نتیـــــجه خوب از کـــــــار درمی آید و یا نه ، که در اجرای عموم شکست خواهم خورد ! یک چالش بزرگ!
یعنی اینکه نهایتا ثروتی با بهره بردن از آنچه که در کلام و کلمات ، وحشت آور است و آن میزانی که بازیگر می تواند در القاء وحشت از خود توانایی بروز دهد ، ” اتاق ورونیکا ” را کارگردانی کرده است و یک اثر موفق و بی پیرایه در ژانر وحشت خلق نموده است .
کلمات و دیالوگ ها ، نحوه بیان آنها و موسیقی خاصی که در صدای هر بازیگر وجود دارد و ریتم بیان دیالوگ ها ، بی آنکه محسوس باشند و قضیه را برای تماشاچی لوث کند ، ماجرای ” اتاق ورونیکا ” را از ابتدا تا پایان چنان استادانه بیان می کنند که تماشاچی را از نقطه صفر ِ وحشت ، به اوج آن و نهایتا به سیاهی نهایی می رساند .
در واقع کارگردانی ثروتی و ریتم نمایش ، بر ریتم و خط روایی داستان سوار است و با آن همراه ، یک سواری بی عیب و نقص و دیدنی . نمایش با نمایشنامه ، در فرم و سوژه ، همراه شده است و با آن شروع می شود و ادامه می یابد و تمام می شود .
بهره برد از میزانسن هایی عالی و بی نقص و از همه مهم تر غیر محسوس ، که با چیدمان سه سویه ی سالن نیز هماهنگی کامل داشت و همراه بود با حرکات اُریب بازیگران و استفاده از تمام فضای سن ، همه به شکلی بود که گویی تماشاچی دارد کتاب داستانی را می خواند و خودش در ذهنش تصویر سازی کرده است و یا این که ، چنان که ذکر شد ، دارد از سوراخ کلید دری داخل اتاق را نگاه می کند و از همه مهم تر این که تماشاچی در حین دیدن این نمایش اساسا فراموش می کند که در حال دیدن یک نمایش است . البته بازیگران و توانایی بالای آنها و نهایتا اجراهای تقریبا بی نقص آنها نیز در این روند تاثیر به سزایی داشته است .
و دیگر اینکه ، علی رغم بهره کارگردان از ساده ترین ابزارها ، نورها و موسیقی ها و… تماشاچی به همان جایی هدایت می شود که کارگردان می خــــــواهد ، همــــــــان ” اندازه ” ای می ترسد که کارگردان می خواهد و همان ” وقت ” ی می ترسد که کارگردان می خواهد و بسیاری ازاین دست اتفاقات که نشان می دهند گویا ثروتی موفق شده است که تماشاچی را نیز کارگردانی کند .
فقط کاش در صحنه پایانی ، آنجا که نور یک باره می رود و صحنه کاملا سیاه می شود ، موسیقی هم یک باره قطع می شد و تماشاچی یک باره از دل نمایش به بیرون پرتاب مـــــی گردید و با تلنگــــــری به یاد می آورد که یک نمایش دیده است .
” اتاق ورونیکا ” یک نمایش موفق است در ژانر وحشت ، که تماشاچی را سرگرم می کند و تجربه ای است نو برای او ، نمایشی که در کنار همه اینها ، سوژه اش کارکرد امروزی دارد و برای عده ای که همیشه ، بعد از تماشای هر اثر هنری می پرسند که : ” خب که چی ؟! ” ، ضرورت و کارکرد خود را با فرمش اثبات می کند . ” اتاق ورونیکا ” درباره انسان و روان اوست و مبتنی است بر کلمه .
و این ها همه بار دیگر ثابت می کند که ایرا لوین و رضا ثروتی در کنار هم ، یک تفکر شاعرانه آفریده اند ؛ یکی صاحب تفکر و کلمه است و دیگری با تعهد به کلمه ، شاعرانگی را به آن افزوده است : یک شاعرانه ی ترسناک ! عجیب است و بسیار دیدنی !
_________________________________________
۱-تفکر و شاعری / مارتین هایدگر ؛ ترجمۀ منوچهر اسدی : ص۱۹
المیرا نداف – نویسنده میهمان
ممنون از توضیحات خوبتون
متاسفانه کار رو ندیدم
اما دیدم چند بار از موسیقی نوشتید و نوشتید :
ملالی درست ، به جا و به اندازه ، کاربرد به جای موسیقی و عالی بودن صدا ها و افکت ها در بیان احساسات نوشتید و در این نوشته تاکید کردید به عجیب غریب بودن موسیقی و همه جای متن از خوب بودن موسیقی نوشتید
با شناختی که از کامیار بهبهانی دارم چیزی غیر از این انتظار ندارم
ای کاش شانس دیدن کار نسیبم میشد
سلام .
مرسی خانم نداف . نفدتان خیلی خوب و آموزنده بود و جنبه های دیگر نمایش را فهمیدم .
همیشه نوشته هاتون رو دنبال می کنم و بعد از دیدن هر کاری واقعا دوست دارم ببینم نظر شما چیه .
ممنون و خسته نباشید .
رضا ثروتی مثل همیشه عالی و حرفه ای … خسته نباشید