حسین سحرخیز که فعالیت خود در عرصه ی بازیگری را از تئاتر آغاز کرده است و چند سالی او را به عنوان بازیگر در روی صحنه ندیده بودیم ، این روزها با نمایش “بیگانه” به کارگردانی دکتر مسعود دلخواه بازی درخور توجه ای را از خود ارائه داده است . او که پرسوناژهای “بازپرس” و “دادستان” در اثر کامو را تواماً در نمایش “بیگانه” بازی می کند ، در طی گفت و گو با خبرنگار تئاتر فستیوال از بازیگری ، نگاه خلاق دکتر دلخواه به بازیگر و نقدهایی که به نماد فکری کامو در “بیگانه” یعنی پرسوناژ “مورسو” دارد ، گفت .
شما چند ساله بودید که برای اولین بار رمان “بیگانه” را خواندید ؟
حدود ۱۰ سال قبل بود که این رمان را برای اولین بار خواندم .
اگر قرار بود خودتان نقشی برای بازی در نمایش “بیگانه” انتخاب کنید ، باز هم رل “دادستان” را انتخاب می کردید ؟ اساسا دکتر دلخواه همه ی نقش ها را انتخاب کردند یا بازیگران هم در انتخاب نقش شان سهمی داشتند ؟
در ایران روال به این صورت است که کارگردان با توجه به نقشی که در نمایشش دارد ، بازیگران را بر اساس ژانر آن ها انتخاب می کند و به آنها پیشنهاد کار می دهد . در این نمایش هم چنین اتفاقی افتاد . ایشان بعد از فرستادن نمایشنامه ، به صورت مشخص گفتند که این شخصیت را برای من در نظر دارند . در حقیقت دو شخصیت است ، یکی ” دادستان ” و دیگری ” بازپرس” . بعد ها در طول کار آقای دکتر به این نتیجه رسیدند که هر دوی این ها می تواند یک نفر باشد . وقتی من متن را خواندم دیدم جای کار دارد و می شود روی آن کار کرد . با توجه به اینکه سالها به عنوان بازیگر روی صحنه تئاتر نرفته بودم ، دوست داشتم با یک کار خوب دوباره شروع کنم . وقتی ایشان این نمایش را به من پیشنهاد کردند ترغیب شدم که در این کار حضور داشته باشم و خوشحال هستم که این اتفاق افتاد .
ویژگی اصلی نمایش” بیگانه ” را که باعث موفقیت آن شده است در چه می دانید ؟
فاکتورهای متعددی در موفقیت این نمایش دخیل است . پیش از این دوبار این رمان در کشورهای دیگر اجرا شود ، ولی با موفقیت رو به رو نشد . حتی دراماتورژی آن هم چاپ نشده است . اولین فاکتوری که می شود برای موفقیت این اثر ذکر کرد ، دراماتورژی خوبی است که بر روی کار صورت گرفته است . یعنی یک رمان خیلی خوب به شکل تئاتر برگردانده شده است . فاکتور دوم ساختار شکنی است که آقای دکتر دلخواه در نوع اجرا داشتند . شکلی که برای اجرای نمایش انتخاب کردند و در آن فضای ذهنی ” مورسو ” را در نظر گرفتند ، شکلی است که اجرای آن ، همانطور که تماشاگران عزیز هم اذعان دارند ، جذابیت خاصی را ایجاد کرده است .
فاکتور بعدی بازی های خوب بازیگران است که یکی از فاکتور های جدی در امر نمایش محسوب می شود . من فکر می کنم اگر این فاکتور را جدی نگیریم ، ممکن است که سایر فاکتورها را تحت الشعاع قرار دهد . اگر بازی ها خوب نباشند هر چند میزانسن ها خوب طراحی شده باشد ، می تواند باعث عدم موفقیت در کار شود . آن اتفاقی که باید بیافتد بازی بازیگر است که خوشبختانه ما در این کار می بینیم که حتی بازیگرهای جوان و کم تجربه هم در حد قابل قبولی بازی های خوبی ارائه می دهند و تماشاگران راضی از سالن بیرون می روند .
همانطور که اشاره کردید این گروه متشکل از بازیگران جوان و بازیگران حرفه ای و پر سابقه است . تجربه حضور در این گروه را چطور می بینید ؟
هر کاری به نوبه خود تجربه ای است و هر نقشی که به بازیگر پیشنهاد می شود ، خودش یک تجربه جدید است . به نظر من برای بازیگر یک زایش و اتفاق است و تلاش می کند یک انسان جدیدی را از درون خودش متبلور کند ، زایش کند و به نمایش بگذارد . این مسئله در تبادل با شخصیت های دیگری که روی صحنه با آنها ارتباط دارد ، می تواند تجربیاتی را در پی داشته باشد که به نوبه خود در آن کار تازگی دارد .
من معتقد هستم در فرایند یک کار ، مهم این است که کلیت یک کار خوب باشد نه تنها یک فرد و یا یک بازیگر . من متاسف می شوم اگر در یک کار بگویند فقط حسین سحرخیر خوب است یا آقای فلانی یا خانم فلانی . این باعث تاسف است . اگر درباره ی کلیت یک اثر بگویند کار خوبی است ، خوب بودن آن حاصل تبادل تجربیات و فاکتورهای متعددی است که در بازیگران و کارگردان اتفاق افتاده و ماحصل ، آن چیزی است که روی صحنه شاهد آن هستیم .
زمانی که پیشنهاد بازی در “بیگانه ” به شما داده شد چقدر به موفقیت این کار امید داشتید با توجه به اینکه برخی از افراد ، این اثر را برای دکتر دلخواه به گونه ای خودکشی هنری می دانستند و این موضوع را پیش بینی کرده بودند !؟
من فکر می کنم دست گرفتن هر کار هنری می تواند یک خودکشی باشد اگر کارگردان یا بازیگر با آگاهی و علم کامل نسبت به ژانر آن نمایش ، شروع به کار نکند ، در غیر این صورت می تواند برای او و عوامل نمایش یک ریسک باشد . این کار هم از این قاعده مستثنی نبود .
بعضی از کارها درصد ریسک بالاتری دارند و بالعکس . این کار جزو کارهایی است که درصد ریسک آن بالاست . برای اولین بار است که در ایران این نمایشنامه از کامو اجرا می شود و این اتفاق کمی نگران کننده بود که تماشاگر چگونه با این شیوه کار و این طرز تفکر برخورد می کند ؟ چگونه آقای دلخواه می خواهد با این اثر کامو که سبک و سیاق اکسپرسیونیسم را در پی دارد برخورد کند . در حقیقت من بدون هیچ پیش فرضی وارد این کار شدم ، با امید اینکه کار خوبی از آب در آید .
به نظر شما پرسوناژ ” بازپرس ” چقدر بیگانه است ؟ آیا شما او را یک ” مورسو” ی دیگر می دانید ؟
می خواهم بحث جدی تری را در رابطه با رمان و نمایش ” بیگانه ” مطرح کنم . فلسفه و آبشخور ذهنی کامو را شخصا تا حدی دوست دارم و می پذیرم ولی به خود کامو در قسمت هایی از این رمان و به نماد فکری آقای کامو که در مورسو متبلور شده ، در بعضی از بخش ها که می توانم به صورت مشخص ذکر کنم ، انتقاد دارم .
در بعضی از قسمت های نمایشنامه ، شخصیت ها قربانی و در جایی دیگر قربانی کننده هستند . این طور احساس می شود که مورسو در بعضی از جاها قربانی مسائلی می شود که کامو به آن “عادت ها” می گوید ؛ انسان امروزی درگیر عادت هایش است و نمی تواند خارج از این ساختار فکری چیز دیگری را بپذیرد . آدم ها را محکوم به مرگ می کند . از سوی دیگر من در برخی از موارد به خود مورسو به عنوان یک شخصیت نقد دارم . در واقع به کامو نقد دارم . در جایی که ” ریموند ” از ” مورسو ” درباره معشوقه اش سوال می کند و می گوید : ” تو فکر می کنی که خیانتی در کار بوده ؟ ” مورسو به صراحت پاسخ می دهد : ” آره خیانتی در کار بوده ” . من نمی توانم این را از کسی مثل مورسو به عنوان نماد صداقت ، پاکی و درستی در نمایشنامه کامو بپذیرم که اینقدر زود قضاوت کند . یعنی مورسو همان کاری را می کند که کامو از مردم و جامعه ای که درباره ی مورسو زود قضاوت می کنند و قضاوت غلط می کنند ایراد می گیرد . این اتفاق در مورسو می افتد و مورسو درباره آدمی که هیچ اطلاعی از آن فرد ندارد ، به سادگی قضاوت می کند و می گوید : ” بله خیانت بوده ” .
یا در جای دیگری که با ماری کاردونا صحبت ازدواج می شود ، این انسان در یک رابطه عاطفی اینقدر سرد ، بی تفاوت و بی روح صحبت می کند که من نمی توانم آن را درست هضم کنم . او چگونه می تواند در ارتباط با مسائل عاطفی یک زن این گونه صحبت کند ؟! این نقد هایی است که من دارم که در تمرینات با آقای دکتر دلخواه در این موارد بحث داشتیم . من اعتقاد ندارم هر چه کامو می گوید ما باید بپذیریم . من بعضی از حرفهایش را قبول دارم و در جاهایی هم به آن نقد دارم . همین طور در رابطه با شخصیت ” بازپرس ” و یا “دادستان ” ، این دو شخصیت در رمان و نمایش به گونه ای طراحی شده اند که به جز عادت ها ، سنت ها و فرهنگی که غالب است ، چیز دیگری را نمی توانند بپذیرند و براساس آن ها قضاوت می کنند . در صورتی که به گونه ی دیگری هم می توان به فکر و زندگی انسان امروزی نگاه شود .
به عنوان سوال آخر خاطره ای یا تجربه ای ماندگار و ویژه که در طول تمرینات یا اجرای ” بیگانه ” داشتید برایمان بگوئید ؟
سرتاسر زمان تمرین این نمایش خاطره است و لحظه به لحظه آن زایش است . شخصیتی از درون بازیگر بیرون می آید و بازیگر سعی می کند اول خودش آن را باور کند و بعد آن را طوری بازی می کند که تماشاگرش او را باور کند . این کاری بسیار زیبا و سخت است و برعکس ، در ایران بازیگری بسیار کار ساده ای تصور می شود ، در صورتی که بازیگری یکی از مشکل ترین کارهایی است که می توانیم متصور شویم . کاری بسیار سخت و در عین حال بسیار علمی است و باید مسلح به آن علم بود و در کنار آن علم دارای آنی بود و براساس آن آن و علم بشود شخصیتی را خلق و باورپذیر کرد .
سرتاسر اجرای این نمایش خاطره است . من شکل های مختلف این شخصیت را بازی کرده ام تا به این چیزی که الان بر صحنه دیده می شود ، رسیده ام . خوشبختانه آقای دکتر دلخواه هم نگاه ابزاری به بازیگر ندارند . نگاه ایشان نگاهی خلاق است و معتقد هستند که بازیگر باید خلاق باشد . در طول کار من کمتر دیده ام که آقای دلخواه دخالتی در بازیگری داشته باشند . ایشان به درستی بازیگر را هدایت می کردند و چیزی را به او تحمیل نمی کردند . تلاششان این بود از دل تمرینات ، خود بازیگر به چیزهایی برسد که هم خودش باور کند و هم ایشان به عنوان کارگردان آن را باور کند و هم تماشاگر به آن باور برسد . این یک فاکتور بسیار مهمی است که ما امروز شاهد آن هستیم که حتی جوان هایی که تجربه کمتری دارند در این نمایش سخت ، که بازی آن هم واقعا سخت است توانسته اند جوابگو باشند و تماشاگر را راضی نگه دارند . تماشاگر حتی از بازی بازیگرهای جوان هم راضی است . البته من هنوز از بازی خودم راضی نیستم و فکر می کنم که هیچ هنرمندی نباید هیچوقت از کار خودش راضی باشد . به نظر من اگر راضی باشد ، اشتباه محض است . من هنوز راضی نیستم و فکر می کنم می توانست خیلی بهتر از این ها شود ولی بسیار تجربه خوبی بود و بسیار به تجربیاتم اضافه شد .