یک نمایش بد ؛ متهم : مترجم


نقدی بر نمایش ” اگر ” به کارگردانی وحید رهبانی

تئاتر فستیوال

وقتی دیدن نمایش “صور فلکی” ( Constellations ) یا به تعبیر وحید رهبانی ” اگر ” را در یکی از بهترین سالن های پایتخت انتخاب می کنید انتظار هر غافلگیری را دارید به جز نابودی متن اصلی و روایت غلط کارگردان از متن “صور فلکی” اثر نیک پین . این نمایش با اجرای ضعیف خود حتی لایه اولیه متن اصلی را نیز از بین برده است و متن نیک پین را به نمایشنامه ای بی مفهوم بدل ساخته است .

وقتی در لحظات ابتدایی نمایش با طراحی صحنه ای بی معنا و دیالوگ گویی های ضعیف بازیگران روبه رو می شوید ترجیح می دهید ، فراموش کنید که متن اصلی چه بوده و پای حرف وحید رهبانی بنشینید و دریافت او را از متن اصلی بشنوید ولی افسوس که آن شرایط نیز هیچ کمکی به شما نمی کند و قصه نمایش جز گمراهی تماشاگر هیچ چیز ندارد ، همانند شعر “مولانا” به بیان ما یا متاسفانه به بیان غلط دوستان روشنفکر من جمله کارگردان ، شعر “رومی” که در بروشور نمایش نوشته شده ناقص است در حالی که بیت انتخاب شده با بیت قبلی یا بعدی اش موقوف المعانی است .

نیک پین در “صور فلکی” به اثبات فیزیک کوانتوم می پردازد و در کنار این سوژه جنجالی زندگی یک زوج جوان را روایت می کند ، قصه ای که بسیار جذاب و قابل لمس است . ولی متاسفانه کارگردان “اگر” نه تنها از پس ابژه کار بر نمی آید بلکه در روایت سوژه فرعی داستان هم ضعیف عمل می کند و نتیجه کارگردانی آن متن فوق العاده می شود ؛ بیان دیالوگ هایی نامفهوم و بی معنا بازیگران بدون هیچ اکت و فرم اجرایی مناسب !

پرداخت نادرست متن بیش از آن که تجربه ی جدیدی به مخاطب بیافزاید سبب دل زدگی او می شود زیرا در ابتدا ما بازیگران نمایش را می بینیم که رو در روی یکدیگر ایستاده اند بدون آنکه کارگردان میزانسن مناسبی برای آن ها طراحی کرده باشد بی وقفه دیالوگ می گویند ، دیالوگ هایی که شدیدا به بیان قوی بازیگر و درک او و کارگردان از متن محتاج است و اندکی ضعف در بیان ، مفهوم را بهم می ریزد . به همین خاطر نتیجه آن دیالوگ گویی ها نمی تواند مفهوم تکرار را به مخاطب القا کند چرا که دوباره و یا چندباره گفتن دیالوگ مفهوم تکرار نیست مگر اندیشه ای پشت آن باشد ، همچنین این دیالوگ گویی ها به مفهوم زمان هم اشاره ندارد و اصل و جوهره ی متن را نیز از بین برده است . در حالی که باید کارگردانی که متن “صور فلکی” را برای اجرا انتخاب می کند ، میزانسن های نمایشش را با توجه به حوزه فیزیک کوانتوم و ستاره شناسی طراحی کند تا برای مخاطب جذاب باشد و بتواند فضاسازی کند .

در طراحی صحنه نیز ما با یک کفپوش چوبی شیبدار روبرو هستیم که دلیلی برای انتخاب آن نمی توان بیان کرد ، در زیر این کفپوش نورهای رنگی وجود دارد که تنها مخاطبانی که در ردیف اول و نهایتا دوم نشسته اند می توانند آن را ببینند ، نورهایی که مدام تغییر رنگ می دهد و به جای آن که مفهومی انتزاعی از ستارگان و یا صور فلکی را به مخاطب القا کند بیشتر آن طراحی مخاطب را به یاد نورهای جشن عروسی می اندازد نه چیز دیگر  ، انتظار مفهوم انتزاعی از نورهای به کار گرفته شده در نمایش نیز توقع زیادی است ، طراحی صحنه ی “اگر” نه به فیزیک کوانتوم ارتباطی دارد و نه طراحی آن علت و معلولی را دنبال می کند .

بازیگران در نیمه ابتدایی نمایش در فاصله ای دور از تماشاگر بر روی این کفپوش ایستاده اند و رو در روی دیگر دیالوگ می گویند و مخاطب نه اکتی از آن ها می بیند ، نه تغییری در تکرار دیالوگ ها ، لحن و بیان آن ها ایجاد می شود این ضعف میزانسن تا پایان نمایش ادامه دارد . تنها در بعضی مواقع کارگردان محترم تصمیم می گیرد خود را بر روی صحنه مقابل چشم تماشاگر کارگردانی کند ولی آنقدر توجه اش به میزانسن و نحوه قرار گیری بر صحنه جلب می شود که نحوه بیان را فراموش می کند .

سوژه فرعی که در متن “صور فلکی” وجود دارد ، روایت قصه ای عاشقانه است ما در ابتدای این قصه شاهد لحظه آشنایی این دو زوج هستیم ولی “اگر” نه توانسته در حوزه ستاره شناسی و فیزیک کونتوام کاری مطلوب را به مخاطبش ارائه دهد و نه حتی در خلق فضاسازی سوژه  فرعی داستان موفق است ، به طوری که مخاطب نه از شاد بودن پرسوناژ ها لذت می برد و نه در اوج مصیبت از ناراحتی شان آزرده می شود . این مشکل به ضعف در شخصیت پردازی پرسوناژ ها مربوط می شود . زیرا ما تا انتهای نمایش نه وحید رهبانی را پرورش دهنده زنبور عسل می بینیم و نه می توانیم باور کنیم سارا بهرامی متخصص کیهان شناسی در دانشگاه کمبریج است .

مهم تر از هر چیز لازم است این سوال را کارگردان نمایش “اگر” به مخاطبانش پاسخ دهد که چرا با وجود این همه نمایشنامه های قوی که بزرگانی عمرشان را صرف ترجمه آن کرده اند ، باید او نمایشنامه ای را انتخاب کند که خود آن را ترجمه کرده و به دلیل عدم توانایی اش در ترجمه چارچوب اصلی قصه را بر هم ریزد و حتی نام آن را که ابژه نمایش به آن متصل است تغییر دهد ؟ آیا این رفتاری غیرحرفه ای نیست ؟

در این شرایط دیگر باید از پرداخت نادرست قصه ، شخصیت پردازی ضعیف و میزانسن هایی ضعیف تر ، گذشت ، چرا که هر مخاطبی که به دیدن این نمایش بنشیند می بیند که این علل دست به دست هم داده تا هیچ باوری از قصه در ذهن او شکل نگیرد به همین دلیل ریتم نمایش او را خسته و تکرار دیالوگ های بازیگران و عدم توانایی آن ها در بیان او را کلافه می کند . زیرا نمایشی موفق است که مخاطب بتواند خود را جای پرسوناژ های نمایش بگذارد و تجربیات آن ها را لمس کند این در حالی است که نمایشنامه اصلی “Constellations” از این منظر بهترین انتخاب برای خلق چنین اتفاقی است و پتانسیل این را دارد که به چنین نمایشی تبدیل شود چرا که پرسوناژ های “صور فلکی” در حین اجرا مدام عمل و عکس العمل های مختلف را بررسی می کنند و نتیجه را برای مخاطب به نمایش می گذارند ولی متاسفانه تا پایان نمایش “اگر” هرگز این اتفاق  در این اجرا نمی افتد .

و این سوال در حین اجرا برای مخاطبی که به دیدن این نمایش آمده بوجود می آید که چرا کارگردان ، چنین نمایشنامه ای را برای اجرا انتخاب کرده است بی آن که از پس ترجمه آن برآید چه برسد به کارگردانی و نهایتا بازیگری در آن  و یا حتی حرف تازه ای برای گفتن در این ارتباط داشته باشد .

آرزو شفق – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۶ نظر ثبت شده است .

  1. سارا گفت:

    چه نقد مغرضانه و غیر منصفانه ای.رهبانی هم کارگردان خلاق و خوبیه هم بازیگر و مترجم خوبی و از معدود تئاتریایی که واقعن دانش تئاتری داره.به نظرم منتقد محترم یکم مطالعاتشونو در زمینه ی تئاتر گسترش بدن بد نیست.به اندازه ی کافی آدم بی سواد تو این حوزه مشغول فعالیت هستن

  2. رهاورد فراز گفت:

    من واقها احساس می کنم منتقد محترم سررشته زیادی از تئاتر ندارن.و متن به این خوبی رو اصلا متوجه نشدن
    همچنین تفاوت بین ترجمه خوب و بد رو نمی دونن.من این متن رو به زبان اصلی خوندم و اتفاقا خیلی درست و خوب ترجمه شده بود.

    اجرا هم به شدت دلنشین بود

  3. سوران گفت:

    یعنی کلا نمایش و نفهمیده هاااااا بنده خدا !!
    یا شاید هم
    کلا نمایش و نفهمییییدماااااا …. بیچاره من !!

  4. عمه کتی گفت:

    این همون نیمای خانه ی ماست ؟! ماشالله چه بزرگ شده ??
    این فوتبالیست بود که تیااااتر هم کار میکنه ؟! بلده بچه م ؟!

  5. حمید جواری گفت:

    چی بود اصلن این ؟؟؟!!!!

  6. لیلا گفت:

    با وجود بازی خوب بازیگرا واقعا نمایش خسته کننده ای بود و من پشیمون شدم از دیدنش . واقعا کارگردان از پس این کار برنیومده بود .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *