من هم به سینما رفته ام و فیلم دیده ام ، و هم به تماشاخانه رفته ام و تئاتر دیده ام ؛ فیلم ها و تئاتر های خوب ، بد و حتی خیلی خوب و خیلی بد .
” آینه های رو برو ” به کارگردانی محمد رحمانیان اما ، شاهکاری (!) است که همزمان هم ” ادا ” ی فیلم را در می آورد و هم ” ادا ” ی تئاتر را ! مضحکه ای که نامش را گذاشته اند ” فیلم تئاتر ” که نه فیلم است و نه تئاتر ، فقط یک اثر به اصطلاح هنری (!) است برای خالی کردن جیب طبقه ای خاص از جامعه . قشری از جامعه که رحمانیان در هر سالن تئاتری ، تئاتر اجرا کند به تماشایش می روند و احتمالا همین یکی از دلایل اصلی رحمانیان است برای اشغال سالن بزرگ تالار وحدت ، چرا که آن طبقه خاص از جامعه اگر رحمانیان این ” فیلم تئاتر ” را در فلان پردیس سینمایی اجرا می کرد ، نمی رفتند و نمی دیدند ، چنانکه فیلم سینمایی اخیر رحمانیان با شکست مواجه شد .
اولین و اساسی ترین سوالی که رحمانیان باید به آن پاسخ دهد این است که چرا برای یک تئاتر ، به جای نمایشنامه ، از فیلمنامه استفاده کرده است ؟! یعنی تفاوت فاحش این دو را نمی داند ؟!
در واقع با فرض محال پذیرفتن گونه ای نمایش با نام ” فیلم تئاتر ” ، این سوال مطرح است که اصالت با کدام است ، تئاتر یا فیلم ؟! پاسخ این سوال را هر عقل سلیمی این گونه می دهد : تئاتر اصل است و فیلم بر آن اضافه شده است ، در واقع فیلم مضاف الیه است و تئاتر مضاف . پس برای اجرای چنین اثری باید نمایشنامه در اختیار داشت و نه فیلمنامه .
اینکه آقای رحمانیان برای اجرای فیلمنامه ” آینه های رو برو ” عرصه را تنگ دیده است ، دلیل بر این نمی شود که جفنگ بسراید ! ( ۱ ) اگر ” آینه های رو برو ” به هر دلیلی مجوز فیلم شدن نگرفته است و یا رحمانیان توانایی فیلم ساختن را در خود ( به هر دلیلی ) ندیده است ، یا باید فیلمنامه را به نمایشنامه تبدیل می کرد و یک مسیر طولانی و دشوار بازنویسی را طی می کرد ، یا از خیر اجرای آن می گذشت یا … ولی بی شک این حق مخاطب نیست که برای اثری پول بدهد که اثری است خلق الساعه ، گونه ای ” شتر گاو پلنگ ” ! که نه فیلم است و نه تئاتر ، فقط مضحکه ای است از ستاره های تئاتر و سینما ، که قصه اش بد روایت می شود و در اجرا نیز به گونه ای مدرن (!) از فیلم فارسی بدل شده است .
در این نوشته اساسا قصد ندارم ، به فیلمنامه ” آینه های رو برو ” بپردازم که آیا زمانش گذشته است یا نه ؟ و آیا در زمان خود نیز کارکردی داشته است یا نه ؟ و بسیاری سوالات دیگر از این دست . اما این فیلمنامه مطمئناً برای تبدیل شدن به تئاتر باید بازنویسی می شده است ، تا ساختارش تغییر کند و تئاتری شود . یعنی دارای میزانسن شود و زاویه دید ها تغییر کند و چه و چه . اتفاقی که در اجرای این “فیلم تئاتر” (!) رخ نداده است .
ما با دو اثر مجزا رو به رو می شویم که به زورِ بخیه های درشت به هم پیوند داده شده اند :
۱-فیلمی که روی پرده به نمایش در می آید و از بالکن دوم و سوم (با بلیت هایی به قیمت ۲۵ و ۳۰ هزار تومانی ! ) یا نصفه و نیمه دیده می شود و یا اصلا دیده نمی شود ، کاریکاتور یک “فیلم” است ، با دوربینی بی معنا که گاهی جای تماشاچی تئاتر قرار می گیرد و گاهی جای هر چیز دیگری که هیچ معنایی ندارد ! حتی گاهی جای بازیگران روی صحنه قرار می گیرد و نمایی کاریکاتور وار می سازد از قهرمان قصه .
در واقع دکوپاژی که کارگردان در فیلم انجام داده است برای انطباق با میزانسن تئاتر ، دچار سردرگمی شده است ، بنابراین تصاویر ساختگی هستند و هیچ حسی در آن ها جاری نیست . از همه بدتر اینکه ما به دیدن “فیـــــــــــــــــلم تئاتر” رفته ایم ، این فیلمِ بی احساس ، با فضاسازی ساختگی و کاریکاتور وارش و با دکوپاژی گیج و پرت و پلایش آنقدر طولانی است و نسبت به بخش تئاتر سهم بیشتری دارد که مخاطبِ تشنه ی تئاتر را ( که بلیتی با قیمت های ۸۰ ،۷۰ و ۴۵ هزار تومان و… خریده است تا تئاتر ببیند یا حداقل “فیلم تئــــــــــــــــــــاتر” ببیند ) خسته می کند و کلافه .
۲-از سوی دیگر بخش تئاترِ اثر ، چنان دمِ دستی و خالی است و چنان تحت تاثیر فیلم و پرده ی بزرگ سینمایی آن است که اصلا دیده نمی شود و در مقابل عظمت پرده سینما محو می گردد ، به ویژه اینکه نه طراحی صحنه خاص و گیرایی در کار است ، نه طراحی نور خارق العاده ای که صحنه را از فضای فیلم جدا کند و به آن معنای “تئاتر” ببخشد ، نه میزانسن گیرایی دارد : این طور تصور کنید که یک باره تعدادی از بازیگرانِ (نه حتی کاراکتر ها) فیلم ، از روی پرده پرتاب می شوند روی صحنه خالیِ نمایش ، بی هیچ دلیل مشخص و بی هیچ کارکرد منطقی ، زیبا شناختی و …. .
” آینه های رو برو” به کارگردانی محمد رحمانیان نه فیلم است ، نه تئاتر و نه حتی استفاده درست از فیلم در تئاتر ، و تنها انرژی گروه بزرگی از بازیگران را هدر داده است ، بازیگرانی که اغلب به امید اسم نویسنده فیلم نامه ” آینه های رو برو” ، به سوی سرابی به نام “فیلم تئاتر” کشیده شده اند ؛ همین .
المیرا نداف – نویسنده میهمان
۱) جفنگ توهین نیست . اشاره ای است به این ضرب المثل که ” چون قافیه تنگ آید / شاعر به جفنگ آید “. گرچه به غیر از این کلمه ، مابقی نوشته را می توانید توهین تلقی کنید و از نظر نگارنده بلا اشکال است .
دوستان مشکل اینه که ما تو ایران زندگی می کنیم و کارگردان ما نمیدونه فیلم تئاتر چیه و به همون نسبت مردم هم از اون بیخبرن ولی این جمله رو قبول دارم که اصالت فیلم تئاتر در تئاتر است نه فیلم .
واقعا چه خوب نوشتید که مضحکه ای است که نامش را ” فیلم تئاتر ” گذاشته اند که نه فیلم است و نه تئاتر . حتی اثر هنری هم نیست آخه من نمی دونم چیه این نمایش برای دوستان جذابه که سینه چاک می کنن
حواستون هست چی می گید ؟
نویسنده استاد بیضایی هستن
کارگردان کار استاد رحمانیان
و بازی این همه بازیگر رو شما ندیده گرفتید ؟؟؟؟
شما با این نوشتتون به همه این اسامی این زیر توهین کردید و باید پاسخگو باشید
((( حبیب رضایی، بهنوش طباطبایی، احسان کرمی، رویا بختیاری، علی تاجمیر، یاسر خاسب، رویا تیموریان، نوشین اعتماد، علی امیری، سامان مظلومی، آلاله زارع طلب، مهدی بهرام بیگی، کسری کندری، فرید فرمانبرداری، فرهاد اتقیایی، حسام الدین آریان فر، محمد گل محمدنیا، طناز فضائلی، رضا مرشد، مهشید نوروزی، شهاب اشکان، احسان مالمیر، ندا عباسی، مژده شهبازی دوانی نژاد، حمیرا موسوی، رها سلیمانی، کاوه کریمیان، صفا کوشا، مارال جمال پناه، حامد بدیعی، مهشید رضا زاده، شیدا پهلوان، پویان حاجی حسنی، سارا سرابی، آنیسا رضایی، نگار نیکزاد، زهرا جولایی، امیر آرام، حسام رضائیان، پوریا محمودی، مهدی قمر سیامک اطلسی، پرویز پور حسینی، داریوش ارجمند، بهزاد فراهانی، رضا بابک، فهیمه رحیم نیا، علیرضا مجلل، داوود فتحعلی بیگی، مجید مظفری، علی عمرانی، حمید امجد، هومن برق نورد، شقایق فراهانی، مهران احمدی، افشین هاشمی، هدایت هاشمی، علی سلیمانی، قربان نجفی، الهه حسینی، پرستو رحمانیان، سانیا سالاری، سحر روزبهانی، الناز اسماعیلی، الهام عزیز زاده، بهاره خالقی، آناوا صدر هاشمی، المیرا صارمی، نرگس کشانی، مهرناز آژند، علی شیرپی، سرمه رحمان زاده، پوریا حیاتی، محمد رییسی، محمدرضا هلال زاده، سید محمد طیبی جزایری، مازیار دل بسته، کارن قریشی، محمود ایزدی، میثم فخرایی، دنیا دریادل، سعید اسد سنگی )))
آفرین
جیگرم حال اومد
ما ۵ نفر بودیم که گفتیم کار رحمانیان ارزششو داره و بلیت ۸۰ هزار تومنی خریدیم که حتما این نمایش فوق العاده زیبا رووووو از دست ندیم و متاسفانه سه ساعت فقط حرص خوردیم
بعد میگن چرا مردم با تئاتر قهرن ؟ ما ۴۰۰ هزار تومن پول دادیم که چی ببینیم در اصل ؟ خب اگه قرار بود فیلم ببینیم کهر فته بودیم سینمااااا خب !!!
دم شما گرم
خیلی حال کردم
واقعا خسته نباشید
شما همیشه خودتان را عقل کل می دانید و این آفت کار و نوشته شماست .
محمد رحمانیان از بزرگان تئاتر ایران است شما چطور به خودتان اجازه توهین به ایشان می دهید ؟
در جامعه ای زندگی میکنم که نویسنده با وقاحت در پینوشت متنی سبک و سرشار از خشم بیجا اضافه میکنه: این متن رو میتونید توهین تلقی کنید. خانم نداف شما برای توهین اشتباه اومدید. جای توهین چاله میدونه نه متن در نقد یک اثر نمایشی. شما خیلی اشتباه گرفتید. من هم این اثر رو دوست نداشتم ولی این متن شما صرفا یک فحاشی بی ارزشه. کار رو به جایی رسوندید که با بلاهت پرسیدید آیا رحمانیان فرق بین فیلمنامه و نمایشنامه رو میدونه؟
و فرض محال شما در پذیرش گونهی فیلم تاتر هم مضحکه. دایره سوادتون و نمایش هایی که دیدید رو از سالن های ایران اگر خارج کنید حتما به این حرفتون پوزخند میزنید.
۴ نفر اگر بهتون گفتن شجاع باور نکنید که اینها همون کسانی هستن که به گنده لات محل از ترس و حقارت خودشون آفرین میگن. حالا گنده لات شما باشید یا هرکس دیگه. فحاشی و عربده کشی شجاعت نیست فحاشی و عربده کشیه. امیدوارم رحمانیان جواب شما رو نده و اگرمیده محترمانه بده و وارد این “لات بازی متعفن از پشت مانیتور” نشه.
درود بر نویسنده منصف وشجاع که فارغ از اسم صاحب اثر واقعیت را گفته