مهدی کوشکی نویسنده ، کارگردان و بازیگر تئاتر، این روزها نمایش “آوازه خوان طاس” را در تماشاخانه آو بر روی صحنه دارد. از این رو گفت و گویی با وی صورت دادیم که می توانید در زیر ببینید:
بیوگرافی از سابقه بازیگری و نویسندگی تان ارائه دهید .
من نویسندگی را از ۱۴ ، ۱۵ سالگی آغاز کردم. در آن زمان هر چه به نظرم می رسید می نوشتم . ولی کار حرفه ای را از سال ۸۷ به عنوان دراماتورژ و نویسنده چند کار انجام دادم. بازیگری را هم بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه دنبال کردم .
من فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی در دانشکده سینما و تئاتر هستم . در نمایش “به خاطر یک مشت روبل” به کارگردانی محمد حسین معجونی در تماشاخانه ایرانشهر علاوه بر بازیگری ، دراماتورژ آن هم بودم . در نمایش” کالیگولا ” همایون غنی زاده و نمایش “هملت” به کارگردانی رضا بابک هم دراماتورژ بودم .
از ایده شکل گیری نمایشنامه بگویید. این ایده را در نمایش یا نمایشنامه ی دیگری دیده بودید یا کاملا خلاقانه و تازه بود ؟
نه. خوشبختانه جایی ندیده بودم. شاید این نمایشنامه دوره ای نوشته شد که باید انتزاعی حاکم می شد تا آدم بتواند حرفش را در آن انتزاع بزند . این نمایشنامه در سال ۸۹ نوشته شد . بنابراین این انتزاع رفت به سمت یک شجره نامه طوری که این اتفاق افتاد و شد این نمایشنامه .
بعضی وقت ها در حالت تهوع نوشتاری، معناهای عجیب غریبی شکل می گیرد که فکر می کنم این از آن دست نمایشنامه هاست که به نظرم بیشتر شبیه یک تهوع است . یک تهوع کلامی و در آن می بینیم که به معنا هم می رسیم .
احساس می کنیم در شلخته ترین شرایط داریم نمایش را می بینیم ولی در همان شلختگی اتفاقات معنایی هم می افتد .
از زمانی که ایده به ذهنتان رسید تا نوشته شد و اجرا چه مدت زمان طول کشید ؟
برای من زمان معنا ندارد که بگویم این میزان زمان طول می کشد یا بیشتر . فکر می کنم که دو ، سه هفته ای نوشتن آن طول کشید .
در روایت نمایشی که خودتان اجرای آن را بر عهده داشتید . یک یکنواختی از همان ابتدای نمایش در شخصیت دیده می شود و تا پایان ادامه دارد ، چه هدفی را دنبال می کردید ؟
این کانسپت آن اثر است . ما نباید خیلی دنبال کار عجیب غریبی بگردیم که این آدم ، کار عجیب غریبی کند. دارد فقط با کلمات بازی می کند و بدنش در کلام فعالیتی نمی تواند داشته باشد و من فکر می کنم آن فرم اصلی که برای آن در نظر گرفته بودیم از دست می رفت . همان طور که دیدید یک سری تصویر وجود دارد که دارد کار بدن این شخصیت را انجام می دهد.
روی خود تک پرسوناژ نمایش چقدر کار کردید . در پایان به شخصیت تبدیل می شود ؟
بله شخصیت اول، از خودم شروع می شود ، خودِ خودم . ولی در ادامه به شخصیت می رسد و از شخصیت هایی که در تاریخ وجود دارند الهام گرفته می شود و تبدیل به شخصیت می شود .
در طول نمایش بارها شاهدیم که اتفاقات صدر خبرهای جهان در نمایش مطرح می شود واز آن استفاده کردید . این ها را بعداً به نمایشنامه اضافه کردید ؟
بله . من همین الان هم ممکن است چیزهایی به نمایشنامه اضافه کنم چون نگاهم به این کار نگاه ژورنالیستی ست . شاید همین الان هم یک اتفاق خبری بیفتد و من آن را اضافه کنم . چون یک ملحمه ای و تهوعی است . این می تواند مدام از زوایای مختلف به آن اضافه شود به شرط آنکه به کلیت کار آسیب نزند .
چقدر تلاش کردید که تم کمدی را به نمایش اضافه کنید و مخاطب را بخندانید ؟
تلاشی در این زمینه نبوده ولی نمایش این را با خودش دارد و باز چون از هر دری سخنی ، خودش فضا را کمیک می کند .
با خوندن این مصاحبه این سوال برام ایجاد شد که اگر این نمایش یک تهوع است چرا آدم باید یک تهوع رو جلوی چشم دیگران هم بیاره!!!