اگر در جدول برنامه های جشنواره ، به اسم نمایش دقت نکرده بودم و به دیدن “مکبث” می نشستم ، در ابتدای نمایش که صدای تیر های تفنگ ها می آید گمان می بردم با نمایشی درباره دفاع مقدس رو به رو هستم . اما موضوع این نمایش که از قضا از جنوب بود ، اساساً در این رابطه نبود و قرار بود روایتگر “مکبث” باشد .
“مکبث” از بهترین آثار شکسپیر است که در طی سالیان متمادی ، بار ها کارگردانی شده و به روی صحنه رفته و نیز برداشت های متفاوتی از این نمایشنامه در قالب اقتباس و یا برداشت آزاد ، اجرا شده است . راستش را بخواهید ، انواع و اقسام عروسکی آن هم اجرا شده است ، حتی از نوع اپرای عروسکی!
پس وقتی قرار است مجدداً یک چنین نمایشنامه ای به روی صحنه رود ، لااقل باید در نوع طراحی خود نوآوری و حرفی برای گفتن داشته باشد.
تمام سعی و تلاش کارگردان در اجرای نمایش عروسکی “مکبث” نیز همین بوده است ! سعی و تلاشی که به ثمر نمی نشیند و نتیجه ای جز ساعتی کسالت بار برای مخاطب به همراه ندارد.
“مکبث” تلاش می کند اجرایی تلفیقی از خود به جا بگذازد . تلفیق نه تنها در عروسکی و انسانی بودن ، بلکه در موسیقی و طراحی صحنه و نوع روایت و … گویی کارگردان آنقدر در دام تلفیقی کردن اثر خود افتاده است که از هر ایده ای برای تبدیل کردن نمایش خود استفاده کرده ، اما در تمام طول نمایش هیچ تلفیقی صورت نمی گیرد و بلکه همه ی اجزای نمایش به صورت جداگانه و پرت افتاده کنار هم نشسته اند و گه گاهی نیز یکدیگر را از صفحه به بیرون پرتاب می کنند.
عروسک ها طراحی جالبی دارند اما هدفی را دنبال نمی کنند . یک طراحی چوبی که به عنوان عروسک جالب هستند اما الزاماً ربطی به نمایشی با عنوان “مکبث” ندارند ، حتی صورت های آنها که شبیه به نقاب زنان جنوبی است هم آنان را با جنوب و افسانه هایش مرتبط نمی کند .
بازیگر نمایش با ظاهری جنوبی در در نقش “مکبث” که در مواقعی جایگزین عروسک “مکبث” می شود دقیقاً مشخص نیست که نماد چیست و چه حرفی میخواهد بزند . فقط ظاهری جنوبی دارد تا شاید برای مخاطب “مکبثِ” جنوبِ ایران جذاب باشد البته اینگونه نمیشود و یا به افسانه جنوبی با مضمون مکبث اشاره کند که ما میفهمیم آن افسانه چیست!
موسیقی نمایش هم که جنوبی است در تمام طول اجرا ساز خود را می زند و اساساً به نمایش ربطی ندارد.
در نتیجه مخاطب در طول اجرا شاهد اجزایی جداگانه و بی ربط به هم خواهد بود و صدا های ضبط شده “لیدی مکبث” که گهگاهی در فضا طنین انداز میشود تا روایتگر قصه باشد هم در اتصال این اجزا جداگانه کمکی نمی کند .
“مکبث” علاوه بر ایرادات گفته شده شدیداً از مشکل ریتم رنج می برد . گویا کارگردان در طول نمایش اساساً عنصر ریتم را فراموش کرده است و به حال مخاطب و حضورش در سالن هیچ دل نسوزانده است!
“مکبث” یک اثر ضعیف است که از ابتدای راه تا انتهای ساختش ، مسیرس را اشتباه رفته است ، اثری که پاشنه آشیل آن همین اصرار آن به تلفیق است.
فرهاد ابراهیمی والا-دپارتمان نقد تئاتر فستیوال