چکیده :
هیچ هنری به اندازهی تئاتر قادر نیست حس وحدت و انسجام ملی، وظیفه شناسی متقابل سیاسی – اجتماعی، پیوستگی و وابستگی سرزمینی، غرور و فخرفرهنگی را در میان آهاد یک ملت تقویت و تحکیم ببخشد. دراثبات این مدعا، جدای از واقعیت های مربوط به نقشی که تئاتر- از یونان باستان – بویژه از اغاز عصررنسانس تا به امروز، درتحقق مدنیت و تقویت و نحکیم هویت های ملی درسراسر قارهی اروپا ایفا نموده، کافی است به نقش بسیج گر تئاتر، در جریان تظاهرات خیابانی ماه های اولیهی پیروزی انقلاب و بویژه نقشی که تئاتر، به گونه ای خودجوش، در بسیج مردمی، برای دفاع از کشور در دوران جنگ تحمیلی برعهده گرفت و بعدها به لقب تئاتر انقلاب و دفاع مقدس یا تئاتر مقاومت مفتخر گردید،اشاره کرد. شکی نیست که یک جامعه، زمانی می تواند از ظرفیت های فرهنگساز تئاتر در همهی ابعاد آن بهره مند شود که به وظایف حمایتی خود نسبت به آن عمل کرده و امکانات لازم برای رشد و نمو مستقل آن را فراهم کرده باشد.
اما در ایرانِ بعد از پیروزی انقلاب، هنر تئاتر، به رغم حضور موثرش در جامعهی انقلابی، با دو رویکرد متناقض مواجه می شود : از یکسو در دوران جنگ تحمیلی، تحت عنوان تئاتر جنگ، تئاتر جبهه، تئاتر سنگر … و با پایان گرفتن جنگ، با عناوین تئاتر دفاع مقدس و تئاتر مقاومت، مورد حمایت نهادهای نظامی، بنیادها و انجمن های مربوطه قرارمی گیرد و از سوی دیگر، درپشت جبهه ها، با برچسب هنر «روشتفکری»، با انواع بازدارندگی ها و سوء تفاهم ها مواجه می شود؛ و همین دوگانگی، حیات خود جوش و سازندهی این هنرفرهنگساز را، در جامعهی جدید، گرفتار تناقضات عدیده می کند بطوریکه، طی سه دهه پس از جنگ تحمیلی، هم از تحقق انتظارات نهادهای حامی خود سرباز می زند و هم از تامین نیازهای جامعه، به عنوان یک هنر فرهنگساز، ناتوان می ماند؛ روندی که در نهایت، به کاهش روزافزون حمایت های دولتی، میدان داری بخش خصوصی در عرصهی تئاتر و شکل گیری جریان تازه ای با عنوان تماشاخانه داری خصوصی می انجامد، فرایندی که در نوع خود، در تخریب حیات مستقل تئاتر و انکار نقش فرهنگساز آن در جامعه، در تاریخ یکصد و اندی سالهی پیدایش تئاتر درایران، بی سابقه بوده است.
طی ۳۰ و اندی سال کذشته، از یکسو، بواسطهی نگرش ابزاری متولیان جریان تئاتر جنگ و مقاومت(که در این پژوهش با عنوان جریان اول از آن یاد می شود) و از سوی دیگر، نحت تاثیر مسئولیت گریزی پنهان و آشکار نهادهای فرهنگی متولی تئاتر مستقل و غیرموضوعی (که دراین پژوهش با عنوان جریان دوم به ان پرداخته می شود) به تدریج، تئاتر ایران با بحرانی جدی مواجه می شود که امروزه جلوه های آشکار آن را، هم در کیفیت آثار تئاتری جریان اول و هم در حاکمیت ویرانگر سرمایهی مالی بر حیات جریان دوم، شاهد هستیم؛ فرآیندی که موجبات هویت باختگی تئاتر امروز ایران را- به تمام معنا- فراهم کرده است.
این پژوهش، گرچه مدعی طرح همهی حقایق مربوط به تئاتر امروز ایران نیست اما تا حد امکان کوشده است، ضمن شناسایی موانع ذهنی، حقوقی، قانونی، برنامه ای و صنفی تعبیه شده بر سر راه تئاتر ایران طی ۴۰ سال گذشته و آسیب شناسی وضعیت و کیفیت تئاتر امروز ایران، زمینه را برای یک گفت گوی ملی فراگیر میان مسئولین فرهنگی، خانهی تئاتر و فعالان تئاتر ایران، جهت رهایش تئاتر کشور از برزخ گرفتار آمدهی امروزینش فراهم سازد.
کلید واژه ها:
تئاترتهییجی. تئاتر تبلیغی. تئاتر مقاومت. دفاع مقدس. تماشاخانهی خصوصی. سرمایه داری مالی. تئاتر سرگرمی ساز. تئاتر فرهنگساز.
مقدمه:
از آنجایی که انقلاب ها اساسا پدیده های دوگانه ای هستند: هم ویرانگرند و هم سازنده، تمامی اجزاء جامعهی انسانی را نیز دستخوش همین تناقض می خواهند: خود ویرانی و خود سازی. انقلاب ها، همیشه با شعار تغییر در همهی شئون زندگی فردی و اجتماعی و تاسیس «هویت های تازه»، پا به میدان می گذارند و برای تحقق اهداف خود نیز نیازمند حضور یکپارچه و یکرنگ توده ها هستند. یکدستی و یکرنگی، شعار تمثیلی انقلاب ها برای نفی هویت های پیشین و پی ریزی هویت های تازه است. به همین دلیل هم، اولین قربانیان انقلاب ها، مظاهر فرهنگی و هنریِ جوامع پیشین به مثابه سیمای فکری و ذهنی هویت های گذشته هستند؛ اما گاه، برخی عوامل و ضرورت ها، زمینهی نوعی «آشتی» میان انقلاب ها و برخی پدیده های فرهنگی و هنری پیشین را فراهم می سازند.
وقوع جنگ تحمیلی و نقش سازندهی هنرها در آن، مقدمات آشتی اولیهی انقلاب ۵۷ با هنرها را بوجود آورد. اما این آشتی، به رغم دستاوردهای درخشانش، چندان هم همه جانبه و دایمی نبوده است. بعنوان مثال، طی ۴۰ سال گذشته، تئاتر ایران، مسیر دوگانهی نفی و تایید مضاعفی را طی کرده است؛ ازیکسو شاهد نفی و انکارداشته ها و برساخته های پیشین خود بوده۱ و از سوی دیگر، تایید حضور موثرش برای تقویت روحیهی مقاومت در شرایط جدید را تجربه کرده است؛ و همین دوگانگی دائمی نفی و تایید بوده است که به تدریج، تئاتر بعد از انقلاب را از هویت فرهنگساز و تحول بخش خود تهی ساخته و در قالب دوجریان مستقل از یکدیگر(تئاتر مقاومت و دفاع مقدس و تئاتر غیرموضوعیِ تحت نظارت مرکز هنرهای نمایشی)، گرفتار تزلزل هویتی عمیق کرده است؛ تزلزلی که جلوه های آشکار آن را امروزه در رویکردهای صحنه ای کاملا متفاوت هردو جریان شاهد هستیم. از یکسو جریان اول یعنی تئاتر مقاومت است که با وجود نهادهای حمایت کنندهی متعددش هنوز و همچنان از دست یابی به اهداف فرهنگساز خود ناتوان مانده و از سوی دیگر جریان دومیعنی تئاتر غیرموضوعی است که با کاهش هدفمند حمایت های مالی و سخت افزاری دولت، گرفتار منویات سودجویانهی بخش خصوصی، تحت لوای تماشاخانه داری خصوصی شده و با فاصله گرفتن روزافزون از ماهیت و هویت تعاملی و فرهنگساز خود، به ابزاری صرفا سرگرمی ساز تبدیل شده است؛ روندی که با نادیده انگاری روزافزون نیازهای گفتمانی جامعه، به پراکندگی، هویت باختگی و از خود بیگانگی در میان آهاد ملت دامن زده است.
پیشینه پژوهش:
از پایان دههی هفتاد و قوام گیری تدریجی ایدهی خصوصی سازی تئاتر در مرکز هنرهای نمایشی – که به ورود سرمایهی خصوصی به عرصهی تئاترکشور انجامید- تا به امروز، حداقل یک نشست توجیهی از سوی مرکز هنرهای نمایشی و یک نشست چاره جویی از سوی کانون کارکردانان خانهی تئاتر برگزار شده است. مقالات ارائه شده در نشست اول به انتشاریک جلد کتاب ازسوی انتشارات نمایش انجامیده و دومین نشست نیزموضوع چاپ و انتشار مقالات انتقادی متعددی بوده است. بعلاوه، با گذشت یک دهه از رسمیت یابی تماشاخانه داری خصوصی، اظهارنظرهای انتقادی متعددی ازسوی صاحب نظران و اساتید تئاتر در بارهی تاثیرات مخرب این جریان بر کیفیت تئاتر و نقش فرهنگساز آن درجامعه صورت گرفته که در فالب مقالات و مصاحبه های انتقادی در نشریات به چاپ رسیده است. در مورد تئاتر دفاع مقدس
یا تئاتر مقاومت و ابعاد موفقیت یا عدم موفقیت آن در جلب توجه و مشارکت عمومی مخاطبان نیز علاوه بر یادداشت ها، اظهارنظرها و مقالات چاپ شده در ویژه نامه های جشنواره های متعدد این جریان؛ مقالات ارائه شده در بیش از چهار پژوهش دانشگاهی نیز (از جمله دو مقاله به قلم نگارنده)- در مجموعهی ارزشمند فرهنگ جامع تئاتر دفاع مقدس به کوشش مهدی سقایان و مجموعهی نت گمشده به کوشش محسن بابایی – منتشر شده اند که هریک از زوایای مختلف به آسیب شناسی این گونهی تئاتری پرداخته اند. پژوهش حاضر، با بهره گیری از همین منابع کوشده است نحلیلی در حد خود جامع از وضعیت تئاتر امروز کشور ارائه دهد که شاید درنوع خود و به دلیل جامعیت رویکردش به نقشی که هر دو جریان در شکل دهی به وضعیت تئاتر امروز ایران داشته اند، قابل تامل باشد. این پژوهش با استفاده از شیوهی کتابخانه ای و میدانی، اسناد و مدارک خود را گرداوری کرده است. در خصوص آثار مکتوب، نه فقط کتب چاپ شده بلکه نشریات،روزنامه ها وسایت های خبری نیز منبع اسنادی این پژوهش بوده اند.
ادامه دارد …
صمد چینی فروشان _ منتقد و مدرس تئاتر