علیرضا کوشک جلالی : وقتی دیالوگ بین آدم ها از بین برود ، جنگ می شود


علیرضا کوشک جلالی ، نمایشنامه نویس ، مترجم و کارگردان با سابقه تئاتر ، با اجرای نمایش ” دیالوگ در سرزمین عجایب ” ، در سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر از کشور آلمان حاضر شده است . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال ، در گفت و گویی با این کارگردان ، درباره جزئیات اجرای این نمایش ، پرسش هایی را مطرح کرده است که می توانید در ادامه بخوانید :

ایده شکل گیری نگارش متن ” دیالوگ در سرزمین عجایب ” چگونه شکل گرفت ؟

کتاب ” من نفرت نمی ورزم” به نویسندگی دکتر عزالدین ابوالعیش را خواندم و یک اجرای صحنه ای از آن را در آلمان دیدم و موضوع آن را بسیار دوست داشتم . عدم دیالوگ بین آدم ها ، موضوعی است که سال ها در منطقه فلسطین و شاید بتوان گفت در تمام کره زمین وجود دارد . وقتی دیالوگ بین آدم ها وجود نداشته باشد ، آن ها به جنگ ، خون ریزی و درگیری فیزیکی روی می آورند .

با آنکه فاجعه های زیادی برای شخصیت اصلی این نمایش اتفاق می افتد ، اما شخصیت اصلی داستان ، باز هم آمادگی صحبت کردن دارد . او راه نجات جامعه اش را ، نه در اسلحه ، بلکه در آموزش می بیند . پایان نمایش نیز با این جمله تمام می شود که ” بیایید با هم صحبت کنیم . ” . این جمله برای من بسیار برجسته است که این آدم ها با چنین بحرانی ، حاضر هستند گفت و گو کنند .

سال ها است در ایران ، روی آموزش و برگزاری ورکشاپ در شهرستان ها متمرکز شده ام . فکر می کنم تنها راه نجات و رشد همه کشورهای جهان ، آموزش است . زمانی که توده مردم آموزش بینند ، هیچ حکومتی نمی تواند وضعیت آن ها را عوض کند .

درباره شخصیت اصلی نمایش تان بیشتر برایمان توضیح می دهید ؟

اولین اخبار سیاسی ای که از کودکی تا جوانی در زندگی ام شنیده ام راجع به فلسطین و رژیم اشغالگر قدس است که مدام هم تکرار می شود . قدرت شخصیت این نمایشنامه برای من بسیار برجسته بود که توانست ، خود را از وضعیت وحشتناک فقر اقتصادی و فرهنگی ، به چنین جایگاهی برساند و پزشک شود ؛ به هاروارد و لندن راه پیدا کند و درس بخواند و سه بار کاندید جایزه صلح نوبل شود ؛ در دانشگاهی در کانادا کار کند و موسسه های زیادی را برای کمک به دختران بی پناه به وجود بیاورد . من براساس داستان آن کتاب ، این نمایشنامه را نوشتم .

ضرورت انتخاب و اجرای این متن را در چه چیز می دانید ؟

از نظر من پرداختن به این مسائل ، بسیار ضروری است . این فرد اولین فلسطینی ای است که حاضر است به بیمارستانی در رژیم صهیونیستی برود و در آنجا کار کند . این کار او اصلا به این معنا نیست که آن ها را قبول دارد یا ندارد ، بلکه نشانه باز بودن مرزهای ذهنی این فرد است . او حاذق است ، گفتگو و نظریات خود را دارد و هیچ وقت نمی گوید که من یا ما ، ۱۰۰ درصد حق داریم ؛ بلکه می گوید بخشی از حقیقت برای ما است و بخشی ممکن است در جای دیگری باشد . یعنی این فرد سعی می کند به صورت دیالکتیکی مشکل را حل کند . آموزش و پیشرفت شخصی ، راز موفقیت او است .

چرا به صورت تک پرسوناژ این نمایش را اجرا کردید و دلیل این انتخاب چه بود ؟

هدفم این بود که می خواستم به دایره زندگی این فرد ، بهتر وارد شویم و مشکلات او را بیشتر نشان دهیم . به نظرم بسیار جذاب است که من بتوانم با استفاده از تنها سه مکعب ، هم فضای خانه ، هم مدرسه و هم قبر ، و تنها با یک پارچه ، همسر مرد ، قبرستان و… را به مخاطب نشان دهم . به نظر من با این کار ، تخیل تماشاچی به پرواز در می آید . اگر تماشاچیان ، این شخصیت ها را دیده باشند ، یعنی من موفق شده ام ، در غیر این صورت ، موفق نشد ام . این همان شیوه ای است که من در دیگر آثارم چون ” موسیو ابراهیم ” و ” پا برهنه ، لخت ، قلبی در مشت ” از آن استفاده کرده ام .

درباره تفاوت های این نمایش با دیگر آثارتان هم برایمان بگویید ؟

 هر نمایشنامه ای ساختار خودش را دارد . از نظر تکنیکی ، همیشه معتقد هستم که مرکز ثقل تئاتر ، بازیگر است . بنابراین تمام چیزها را در اختیار بازیگر قرار می دهم . وقتی متن ، کارگردانی و بازیگری خوب باشد ، بقیه چیزها ، مسائل فرعی هستند .

 من پیتر بروک را بسیار دوست دارم و همین طور صحنه خالی را و اینکه بتوانم ، تخیل تماشاچی را از یک مکان به مکانی دیگر و از یک شخصیت به شخصیتی دیگر به پرواز درآورم . این ویژگی در تمامی نمایش های من ، مشترک است ولی هر نمایشنامه متناسب با کاراکتر و فرم خودش تفاوت هایی با سایر آثار دارد .

آیا این نمایشنامه را در آلمان هم اجرا کرده اید و اینکه قصد دارید در ایران هم آن را اجرا کنید ؟

ما در سال ۲۰۱۶ در آلمان ، این نمایش را اجرا کرده ایم و کاندید بهترین نمایش سیاسی سال نیز شدیم و نقدهای بسیار خوبی راجع به کار نوشته شد و هنوز هم در شهرهای مختلف اجرا می شود . این نمایشنامه ترجمه شده است و برنامه دارم که آن را در ایران هم اجرا کنم .

چرا در این نمایش از بالانویس استفاده نکردید و ترجمه متن ، توسط کسی خوانده می شد ؟

اگر مخاطب در این فرم اجرایی بخواهد بالانویس را بخواند ، شاید بتواند با داستان ارتباط برقرار کند ولی  ممکن است دیدن بعضی جزئیات و همین طور تمرکز کامل خود را نسبت به فضایی که وجود دارد ، از دست بدهد ؛ بنابراین به نظر من این روش، روش بهتری بود . البته اگر مونتاژ بهتری شود ، قطعا فرم بهتری هم پیدا خواهد کرد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *