نمایش “میمون” به نویسندگی و کارگردانی وحید رهجوی و حسین ملکی درشهریور و مهر ماه ۱۳۹۸ در سالن کوچک تالار مولوی به روی صحنه رفت . به بهانه اجرای این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال با وحید رهجوی در رابطه با شکل گیری این نمایش گفت و گویی داشته است که در ادامه می توانید آن را بخوانید :
از شکل گیری نمایش “میمون” و به روی صحنه رفتن این نمایش در تالار مولوی بگویید .
نمایش “میمون” حول کیس ( case ) مستندی که در زندگی واقعی ما وجود داشت ، شکل گرفت و در نمایش ، آن سوژه را انعکاس دادیم . به فراخور نیازهای دراماتیک سوژه و آنچه در تئاتر مستند لازم است که باید سوژه با واقعیت منطبق باشد ، این موضوع را مدنظر قرار دادیم تا به شکل کنونی در اجرا رسیدیم .
چرا به سراغ اجرای یک تئاتر مستند رفتید و آن را برای اجرا در نظر گرفتید ؟
موضوع این نمایش در رابطه با یک تئاتر اجرا نشده است ؛ یعنی یک اتفاق مستند ، یک شخصیت مستند و یک اجرایی که به سرانجام نرسیده است . انتخاب ما این بود که این اجرای به سرانجام نرسیده را در قالب اجرایی دیگر به سرانجام برسانیم و فرمی که این سوژه به ما پیشنهاد می داد ، اجرای تئاتری مستند بود .
بازخورد مخاطبان را چطور دیدید ؟ آیا به نظر شما انتخاب تئاتر مستند بر جذب بیشتر مخاطب موثر است ؟
من این پیش فرض را برای هیچ گونه آثار نمایشی قبول ندارم . به نظر من ، نمی شود یک پیش فرض مطلق را در نظر گرفت ، که تئاترهای مستند می فروشند و تئاتر های فیزیکال نمی توانند فروش خوبی داشته باشند . در غرب هم همینطور است ، در سنت تئاتر ورباتیم انگلیس نیز همه تئاترها مورد استقبال قرار نمی گیرد . در صورتی که این سنت دیرینه آن هاست .
اگر نمایش “میمون” هم بازخورد مثبت داشته باشد ، این بازخورد مبنی بر مستند بودن آن نیست و اگر بازخوردهای این نمایش مثبت نباشد نیز ، به دلیل گونه مستند آن نیست . به نظر من وقتی تماشاگر با یک اثر مستند بر روی صحنه مواجه می شود ، گارد دارد ، این مخاطب ، جدا شده از دنیای مستند و جهان پیرامون خود بر روی صحنه تئاتر می آید و ما قرار است که در یک صحنه جدا شده از واقعیت ، یک واقعیت را به نمایش بگذاریم . باور پذیر شدن سوژه کمی برای مخاطب سخت است . چون با یک پیش فرض و یا گارد به سالن نمایش می آید . به همین دلیل نمایش مستند خیلی باید درست عمل کند و برای تماشاگر باورپذیر باشد و آن بدنی که بازیگر بر روی صحنه از خود به نمایش می گذارد باید با آن بدنی که بیرون نمایش است ، یکی باشد . بدن بسیار مهم است ، فقط سند تاریخی و استناد به واقعیت های تاریخی مطرح نیست. به همین دلیل می گویم که تئاترهای مستند که متریال غربی دارند ، خیلی با تماشاگر ایرانی ارتباط برقرار نمی کنند . ما خیلی از اوقات ، مستند بودن را فقط به نشانه های مستند معطوف می کنیم ، در صورتی که باید آن بدن و کالبد نیز برای مخاطب باورپذیر باشد . به همین دلیل به نظر من کار سختی است چون تماشاگر با یک پیش فرض به سالن نمایش می آید و کم کم این گارد از او برداشته می شود و هرچه مستند بهتر عمل کند و به جهان پیرامونی تماشاگر نزدیک تر شود ، گارد تماشاگر کم کم کنار می رود و با نمایش همراه می شود .
با توجه به آنچه گفتید ، شما به عنوان کارگردان برای ارتباط برقرار کردن بیشتر مخاطب با این گونه نمایشی در قبال بازیگر و اجرایتان چه تدبیری اندیشیدید ؟
ما این شانس را داشتیم که در آن مقطعی که این نمایش روایت می کند ، با کیس ( case ) مستندمان زندگی کردیم و به همین دلیل یک الگوی دست اول ، بی واسطه و نزدیک به پرسوناژ را برای او ساختیم . کیس ( case ) مستند از ما دور نبود و با فاصله به آن سوژه نگاه نکردیم . کیس ( case ) مستند ما ، دوست و همکلاسی ما بود و ارتباط نزدیک با او داشتیم . به دلیل نزدیک بودن به سوژه کمی کارمان راحت تر بود و به تلاش مضاعف ما نیازی نبود .
چه مدت تمرینات این نمایش زمان برد ؟
تمرینات ما یک پروسه تحقیقی به همراه خود داشت و فقط تحقیق صرف نبود ، بلکه یک پروسه پژوهشی بود که نُه ماه زمان برد . چون ما ساعت ها با افراد اچ آی وی (HIV) مثبت از اقشار ، صنوف ، سنین ، مشاغل و سطوح مختلف اجتماعی راجع به روزمرگی های این افراد و همچنین در رابطه با تردشدگی آن ها از اجتماع و ویژگی های زندگی و نسبت آن ها با آدم های اطراف و حتی بدن هایشان صحبت کردیم .
به همین دلیل پروسه تمرین ما با آن که یک مونولوگ یک ساعته است ، نُه ماه زمان برد . این تمرینات همراه با پژوهش و تحقیقات میدانی بود و بازیگر در تمام مراحل تحقیق در کنار ما حضور داشت و بخشی از پروسه تمرین در پژوهش و تحقیق سپری شد .
آیا تصمیم به اجرا در سالن دیگری دارید ؟
اجرا در یک سالن دیگر مستلزم یک سری شرایط خاص است . چون وقتی از اجرا در یک سالن دولتی به اجرا در سالنی خصوصی بروید ، مناسبات دگرگون می شود . شرایط اجرا در سالن خصوصی از شرایطی که برای اجرا در یک سالن دولتی حاکم است ، دور است . به همین دلیل باید کمی در رابطه با این موضوع فکر شود . از آن فاصله گرفت و بعد بتوانیم راجع به آن تصمیم بگیریم .
حرف پایانی .
چون نمایش “میمون” همسو با محوریت اچ آی وی (HIV) است ، در آن همسو با کاراکتر مستند نمایش یک کاراکتر دیگر را همزمان و موازی پیش بردیم . این کاراکتر یک کارگردان ایرانی تئاتر در آمریکا به نام رضا عبدو ، که کارگردانی مطرح ، نابغه ، رادیکال ، بزرگ ، پیشرو و آوانگارد بود که در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی در آمریکا به شهرت عجیبی رسیده بود . افرادی چون پیتر سلرز و حتی پیتر بروک راجع به کارهای او نظر داده بودند ولی متاسفانه در ایران کسی او را نمی شناسد ، حتی اساتید دانشگاه هم او را نمی شناسند . ارتباط او با اثر ما این بود که او نیز به خاطر عوارض بیماری اچ آی وی (HIV) فوت کرده است . پیشنهادی که برای تئاتر ایران دارم این است که بر روی این فرد بیشتر تمرکز شود و بر آثار او پژوهش صورت گیرد و مقاله نوشته شود ، سمینار برگزار شود و آثار او تحلیل شود . چون فیلم آثار او با کیفیت خیلی عالی موجود است . به نظر من اگر این فرد شناخته شود و ظرفیت هایش بررسی شود ، نه تنها برای نسل جوان بلکه حتی برای بسیاری از اساتید که او را نمی شناسند پیشنهاد خوبی برای شروع این راه است .