محسن حسینی بازیگر ، کارگردان ، پژوهشگر و مدرس تئاتر که تحصیلات خود را در رشته “تئاتر ، درام و ارتباطات” در دانشگاه یوسترس لیبیک آلمان گذرانده ، از جمله هنرمندانی است که سال ها در تئاتر آلمان و ایران مشغول به فعالیت بوده و سابقه ی همکاری با هنرمندان شناخته شده تئاتر آلمان و ایران را در کارنامه ی خود دارد . او که تا کنون نمایش هایی چون “دیوان غربی – شرقی” ، “فروغِ سارا پینا” و … را به روی صحنه برده ، همواره نگاه ویژه ای به هنر پرفرمنس داشته است اما در تازه ترین اثر خود به سراغ نمایش ایرانی رفته است و دست روی یکی از آثار بهرام بیضائی گذاشته که تاکنون در ایران به روی صحنه نرفته است . مضحکه ی “جنگنامه ی غلامان” تقلیل در یک مجلس که برای نخستین بار در نوزدهمین جشنواره نمایش های آیینی و سنتی به روی صحنه رفت ، . به بهانه ی اجرای عموم این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال ، گفت و گوی مفصلی با محسن حسینی در مورد تاریخچه نمایش ایرانی و هنر تعزیه ، نمایش “جنگنامه ی غلامان” و مشکلاتی که برای اجرای این اثر نمایشی پشت سر گذاشته ، عدم استقبال مخاطبان تئاتر از نمایش های ایرانی و مخاطب شناسی تئاتر و فعالیت هایی که در آینده پیش رو دارد ، سخن گفت . به دلیل طولانی شدن این مصاحبه ، آن را در ۳ بخش تنظیم کردیم که بخش اول و دوم آن به تاریخچه نمایش ایرانی و مضحکه ی “جنگنامه ی غلامان” تقلیل در یک مجلس ، مخاطب شناسی تئاتر و مشکلاتی که معمولا برای اجرای آثارش با آن ها مواجه می شود، می پردازد . حال بخش آخر مصاحبه که به دلایل عدم استقبال از نمایش های ایرانی، باندبازی و رانت خواری در تئاتر ، رواج یافتن استفاده از چهره در تئاتر و … می پردازد را می توانید در ادامه مطالعه کنید :
در بخش دیگر گفت و گو ، محسن حسینی ، درباره دلایل عدم استقبال از نمایش های ایرانی از سوی اهالی تئاتر و مخاطبان گفت : دلیل عدم استقبال تماشاگران از نمایش هایی که روی صحنه است ، مساله عرضه و تقاضا است . ما در سرزمینی اپیدمی زندگی می کنیم . گویا همه در یک شب ، خواب نیل سایمون را می بینند . همانطور که می دانید او یک درام نویس درجه ششم یا هفتم اروپایی است . من در ۳۵ سال گذشته در آلمان ، رپرتوآر و مجموعه نمایشی از نیل سایمون ، یون فوسه یا ایمانوئل اشمیت و یا زِلِر ندیده ام . ناگهان گویا همه تب فلوریان زلر می گیرند . این افراد حتی در درجه پنجم و ششم اروپا و ایالات متحده امریکا هم نیستند .
او اضافه کرد : ما مسئول هستیم . ما در قبال سیاستگذاری غلط و عقب مانده سرزمینمان ، درباره فرهنگ و هنر و تئاتر کشور مسئول هستیم . چون ما داریم یک اثر بنجل را به خورد مردم می دهیم و آنها میخرند و می خندند . معلوم است وقتی دو سال پیش ، نمایش «فروغِ سارا پینا» ی من روی صحنه میآید ، کسی دیگر اصلاً فروغ فرخزاد را دوست ندارد ، سارا کین نخوانده ، پینا بائوش را نمی شناسد .
کارگردان «فروغِ سارا پینا» درباره دلایل شکست مالی اجرای عمومی این نمایش که سال ۱۳۹۶ در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفت ، توضیح داد : برای این که وقتی این نمایش روی صحنه بود ، رئیس آنجا از این نمایش خوشش نمی آمد . چرا ؟ چون صدای فروغ میآید و خانمها روی صحنه میرقصند . در کشور ما رقص بد است و نباید برقصیم ، چه برسد به اینکه با صدای فروغ ، خانمها برقصند !! خوب معلوم است که میخواهند این نمایش زود کنار رود . وقتی هم که نمایشی با این موضوع روی کار میآید ، اصلاً برایتان تبلیغ نمیکنند . حتی مطبوعات هم کنار میکشند . از دوستان مطبوعاتی و رسانهها خیلی گلهمند هستم . چرا کسی دربارهاش ننوشت ؟
او از باندبازی و رانت خواری موجود در تئاتر گلایه کرد و گفت : روابط عمومی ایرانشهر اصلاً اقدامی نکرد . در همان دوره ی اجرای این نمایش ، یک آقایی که در تلویزیون برنامه داشت و همسر او روی صحنه اجرا داشت . خب معلوم است همه را جذب خود میکند ! هر شب هم دو دقیقه میآمد و کار را میدید و تماشاگر جمع میکرد ! این باندبازیها و رانت خواریها وجود دارد .
حسینی همچنین با بیان اینکه امروزه همه دلال شده اند و تهیه کننده ها به دنبال بازیگران چهره هستند و این مسئله درست نیست ، توضیح داد : من نمیدانم بازیگر چهره در تئاتر یعنی چه ؟ جالب است که سینماییها خواب تئاتر میبینند و تئاتریها خواب سینما !! همان طور که گفتم امروزه تئاتر ، عاملی برای پُز دادن شده است . در حالی که تا ده سال پیش بد بود ! معلوم است که تمام هنرپیشههای درجه یک سینمای ما ، از تئاتر هستند و این خیلی خوب و نویدبخش است ولی چرا ما اهالی تئاتر نمیتوانیم از آن استفاده کنیم ؟! الان هر کارگردانی میگوید که ما به شیوه تئاتر کار میکنیم . اخیرا به یک دفتر سینمایی رفتم که به توافق نرسیدم . میگفتند شیوه ی این کارگردان خاص است و به شیوه تئاتری کار میکند ! گفتم البته این کارگردان تنها نیستند و آقای اصغر فرهادی سالها است که این کار را میکنند . گفتم من بعد از دریافت قرارداد قسط اول ، می آیم و کار را راه میاندازیم !
محسن حسینی درخصوص پروژه های بعدی خود به خبرنگار تئاتر فستیوال گفت : به تازگی دو پروژه را به صورت همزمان پیش برده ام ؛ یکی اجرای عمومی نمایش «جنگنامه ی غلامان» و دیگری اجرای بخشی از نمایش «دیوان غربی و شرقی» به صورت پرفورمنس ۵۰ دقیقه ای است که در شب افتتاحیه هفته فرهنگی حافظیه شیراز ، در هفته اول آبان ، ۹ آبانماه ، ۳۱ اکتبر به نمایش در آمد . این نمایش سه سال پیش در سالن چهارسو تئاتر شهر به روی صحنه رفت .
از سوی دیگر کتابی به نام «نامههایی از جنگ» از هاینریش بل در مراحل آخر ویراستاری و فنی قرار دارد که این کار از دی ماه سال گذشته تا خرداد ماه امسال به طول انجامید و امیدارم تا آخر امسال روانه بازار شود .
حسینی درباره محوریت پروژه بعدی خود که درباره تئاتر لاله زار ، گراندهتل و تئاتر نصر است و در تماشاخانه ایرانشهر اجرا خواهد شد ، گفت : بعد از پایان اجرای عمومی نمایش «جنگنامه ی غلامان» ، پژوهشی در مورد تماشاخانههای تهران در دوران لالهزار را می خواهم انجام دهم . پروژه ای که از دوران تعزیه زنان قاجاریه در دوره فتحعلی شاه شروع میشود و به دوران فروغ فرخزاد می رسد . یک دوران یکصد ساله است . فکر میکنم سوژه جذابی درباره نمایش ایرانی باشد .
حسینی درباره جزئیات این پروژه توضیح داد : در واقع «جنگنامه ی غلامان» ، پیشگامی برای این کار شد . حدود سی نفر ، در اشکال مختلف و زبانهای مختلف تئاتر ، مانند رجزخوانی ، کریخوانی ، پردهخوانی ، شمایلخوانی ، نقالی ، تخت روحوضی و تعزیه حضور دارند . یک چالش بسیار بزرگ و پروژه سنگینی است . البته باید ببینیم میتوانیم اسپاسنر یا تهیه کننده داشته باشیم . این کارها بسیار سخت است . البته به نظر من کار باید فرحبخش هم باشد و من مخالف این هستم که اثر ، خشک و صرفا آموزشی باشد . مخاطب باید با آن بخندند و هر طیفی با آن ارتباط برقرار کند .
او همچنین اضافه کرد : این پروژه تاریخ خودمان است. ما باید به تاریخ تئاتر خودمان بازگردیم و آن را کند و کاو کنیم . نیاز نیست مورخ تاریخ تئاتر بشویم . همین ۱۵۰ سال اخیر تئاترمان را بررسی کنیم . من بسیار علاقه مند هستم با دوستان و همکارانی که در زمینه نمایش ایرانی فعالیت دارند ، کار کنم . ما امروزه بازیگران بسیار خوب و قدرتمندی داریم که من امیدوارم آنها را به این پروژه دعوت کنم .
محسن حسینی با بیان اینکه اجرای یک اثر خوب ، پول هم می خواهد و باید از پس مخارج یک اثر بر آمد ، ادامه داد : بازیگرانی که قبلاً با آنها کار کرده ام ، جزو نفرات درجه یک لیست من هستند ، منتها باید ببینم میتوانم به آنها خدمت کنم یا خیر . مثلاً خانمها رویا نونهالی و گلاب آدینه و تیم خودم که تا به حال چندین تجربه با هم داشته ایم . شرایط ، کمی سخت است . بالاخره پروژههای خوب ، پول هم میخواهد . به قول آقای محمود دولت آبادی ، الان سلطنت پول است .
به هر حال باید بتوان هم پول پرداخت کرد و هم اثر خوب روی صحنه برد . من از سوپراستار استفاده نمی کنم بلکه بازیگری میخواهم که نمایش ایرانی کار کرده باشد و بتواند از عهده آن بربیاید . خوشبختانه ما بازیگران خوبی داریم اما کارگردان خوب نداریم . کارگردانهایی که درست کار کنند و مسأله داشته باشند ، کم هستند . الان بیشتر نمایش ها ، شو ، فشن و دورهمی خودمانی است .
در ادامه ، این کارگردان با سابقه ، تئاتر را برای یک جامعه ضروری دانست و برای اجرای یک تئاتر خوب و تاثیرگذار، به مبحث مهم «دراماتوژی در تئاتر» پرداخت و آن را تشریح کرد : آیا در تئاتر شهر ، تالار رودکی یا حتی ایرانشهر ، مرکزی برای دراماتورژی وجود دارد؟ خیر. در آلمان ، ۱۵۴ تئاتر شهر وجود دارد . طبقه ی سوم و چهارم هر تئاتر شهری در آلمان ، بخشی برای دراماتورژی در نظر گرفته شده که شخصی یا رئیسی در آن جا این کار را انجام می دهد . آنها رپرتوآر دارند و مشخص می شود که مثلا در ۶ ماه آینده ، یا در پاییز و زمستان ، باید این نمایشنامهها روی صحنه اجرا شود . وقتی آثاری از ویلیام شکسپیر ، آنتوان چخوف ، یاسمینا رضا ، هنریک ایبسن ، سارا کین و … روی صحنه میآید ، دراماتورژ خاص آن نمایشنامه ها فراخوانده میشوند و به عنوان یک مشاور ادبی در کنار اثر قرار میگیرند . در حالی که در ایران چنین اتفاقی نمیافتد .
این مدرس تئاتر همچنین اضافه کرد : یکی از وظایف دراماتورژ این است که جست و جو کنند ، چه سوژههایی مبتنی بر چالش ها و سوژههای جامعه خودشان است . مثلاً اگر در جامعه سخن از جنگ است یا بالکان در آتش میسوزد ، سوژههایی را انتخاب میکنند که مبتنی بر موضوعات روز باشد . در واقع تئاتر نقد زمان است . شما نمیتوانید همین طور یک نمایشنامه انتخاب کنید و بگویید دلم میخواست این کار را انجام دهم !
محسن حسینی با طرح این پرسش که « آیا جایگاه منتقد در ایران مشخص شده است ؟ » به اهمیت و جایگاه نقد در تئاتر اشاره کرد و گفت : شما باید در شب دوم و سوم ، نقد اجرای تئاتری که روی صحنه میآید را خوانده باشید وگرنه به درد نمیخورد . باید سریع نقد آن تئاتر منتشر شود . نقد بسیار مهم است . آیا ما توانسته ایم تربیت کنیم ؟ آیا جایگاه منتقد مشخص شده است ؟ برای همین است که منتقد بیچاره، یا بازیگر یا تهیه کننده میشود یا چلوکبابی باز میکند و منزوی می شود !! ما منتقدان کمی داریم که مانده باشند .
در پایان این پرفرمر تئاتر ، درباره جایگاه منتقد در تئاتر توضیح داد : منتقد یک واژهای را باز میکند ! وقتی منتقدی در آلمان میگوید لکچر پرفرمنس (خطابه نمایشی) ، به دانشگاه راه می یابد و برای او دوره برگزار می کنند و شما می توانید هم به طور عملی ، خطابه نمایشی را روی صحنه و هم در آکادمی ببینید و هم درباره آن بخوانید . از سه جهت مختلف یک سوژه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد ولی در اینجا ما چنین چیزی نداریم . این خیلی مهم است . ما اینجا اصلاً ارتباط نداریم . تا حالا شده است که بنده را دعوت کنند و بگویند شما در دو ترم ، پرفرمنس درس بدهید ؟! محال است . مگر تئاتر ، ایرانی ، فرانسوی یا آلمانی است ؟! و تراژدی و کمدی فقط متعلق به ما است ؟ تئاتر ریشه لاتین دارد . پرفرمنس هم همین است ، ریشه انگلیسی دارد . منتها اینها باب نمیشود و متاسفانه به اشکال بد تلفظ میشود .
ما مسئول هستیم و باید در این راه تلاش کنیم و به جلو برویم و نباید قهر کنیم . در نوشتن ، صحبت ، تدریس ، کار و هر جایی که هستیم وظیفه داریم این روند را جلو ببریم و برای من خیلی مهم است. ما معنای استراتژیک تئاتر این سرزمین هستیم و اصلا نمی توانیم بی تفاوت باشیم و تنها نظاره گر ، ما کنشگران واقعی صحنه تئاتر در ایرانیم …