محمدرضا مختاری آزاد فرد ، نویسنده ، کارگردان و بازیگر نمایش ” جان مادرتان برقصید” است که همزمان در نمایش “معرکه در معرکه ” هم ایفای نقش می کرد . این دو نمایش از ۱۲ شهریور تا ۱۰ مهر در تماشاخانه محراب به روی صحنه رفته است. از این رو مصاحبه ای ترتیب دادیم با این هنرمند توانمند که می توانید در ادامه بخوانید:
شما در زمینه بازیگری ، نویسندگی و کارگردانی تئاتر تجربه دارید. شروع فعالیت شما از چه زمانی و به کدام حوزه برمیگردد؟
شروع فعالیت من در تئاتر به حوزه بازیگری برمیگردد وقتی که ۹ ساله بودم و اولین اجرای عموم را تجربه کردم . ادامه فعالیت تئاتری ام در زمینه بازیگری بود تا سنی که به کارگردانی هم علاقه مند شدم و در دانشگاه نیز همین رشته را خواندم. بعد از آن بود که دستی بر نوشتار هم بردم.
از لحاظ حرفه ای از چه سالی شروع به کار کردید؟
از سال ۸۲ به صورت حرفه ای شروع به کار کردم.
اغلب زمینه فعالیت شما به تئاتر سنتی و ایرانی اختصاص داشته است، در این رابطه توضیح دهید.
عــلاقه من ، تئاتر ایرانی است. البته هنوز که به تئاترِ سنتیِ ایرانی دست پیدا نکرده ایم. من از کودکی در این رابطه فعالیت داشتم و تعزیه خوانی ، نقالی ، تخته حوضی و پرده خوانی کار کردم. بیشتر خلق و علاقه من نمایش های ایرانی بود و بیشتر در این زمینه فعالیت کردم. به همین خاطر است که در خیمه شب بازی ، تخته حوضی ، تعزیه و نقالی تبحر پیدا کرده ام. بعد از آن در دانشگاه با استاد فتحعلی بیگی آشنا شدم . ایشان خداوندگار نمایش ایرانی هستند. مرا راهنمایی ، آموزه های بنده را حک و اصلاح کردند و من زیر سایه ایشان فعالیتم را ادامه دادم.
آقای فتحعلی بیگی ، استاد اصلی شما بودند؟
قاعدتاً ، من خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم .
تجربه ی اجرای مشترک هم با ایشان دارید ؟
بله. در نمایش های “امیر ارسلان” ، “شهر آشوب” ، “بیژن و منیژه” در خدمت آقای فتحعلی بیگی بودم. و آخرین کار مشترک ما هم “شب نشینی با مولیر ” است که هنوز اجرا نشده و اگر خدا بخواهد و سالن بدهند ، قرار است امسال اجرا شود.
در رابطه با نمایش “جان مادرتان برقصید” که شما نویسندگی ، کارگردانی و همچنین بازیگری این نمایش را برعهده داشتید ، ایده شکل گیری نمایشنامه چه بود و همکاری شما با آقای شعاعی به چه زمانی برمیگردد و دو نویسنده بودن کار چه کمکی به نمایش کرده است؟
ایده اولیه این کار از داستان “انفجار بزرگ” به نویسندگی هوشنگ گلشیری گرفته شد. من و علی شعاعی در دوران لیسانس همکلاس بودیم. و در آنجا باهم نمایشنامه نوشتیم. چه نمایشنامه هایی که به اجرا رسید و چه آنهایی که به اجرا نرسید. چند جایزه هم گرفتیم . از صحبت هایی که من و علی شعاعی داشتیم به این نتیجه رسیدیم که بهترین شکل اجرای این نمایش ، مونولوگ است. بنابراین زبان را انتخاب کردیم و نسخه اول نمایشنامه را او نوشت اما به دلیل مشغله کاری به شهرستان رفت و ادامه کار بر عهده من بود . بازنویسی کردم و پس از آن ، کار به خانم نبوت تقدیم شد . با ایشان در رابطه با دیدگاه و نظرگاه ، نقطه دید و زاویه دید یک بحث علمی داشتیم. من می خواستم مبحث telling (گفتن) و narrating (روایت کردن) که برگرفته از نقالی ست را در نمایشنامه وارد کنم. ایشان هم زحمت کشیدند و کار را دراماتورژی کردند و تبدیل به این داستانی شد که شما تماشا کردید .
در حین اجرا چقدر به نمایشنامه پایبند بودید ؟ تغییراتی هم داشتید؟ با توجه به اینکه با محدودیت های سالن روبرو بودید و بلافاصله بعد از اجرای شما نمایش “معرکه در معرکه” به روی صحنه می رود و تقریباً نمایش شما بدون دکور اجرا می شود، راجع به تغییراتی که در حین اجرا به وجود آمد توضیح دهید .
قاعدتاً کمبود زمان باعث ایجاد یک سری تغییرات در اجرا شد ولی تا آنجایی که امکان داشت با لطف آقای گله دار زاده و امکاناتی که در اختیار ما قرار دادند ، کار پیش رفت. همچنین جا دارد از آقای علیرضا استادی به دلیل حمایتی که از کار کردند ، تشکر کنم.
متاسفانه این نمایش خیلی سانسور شد ، با این حال ، حمایت و درایت آقای علیرضا استادی و آقای گله دار زاده بود که بیشتر از این سانسور نشود.
و اما در رابطه با دکور نمایش ، من خودم فضای خالی سالن نمایش را به همین شکل ، می خواستم. به این دلیل که اگر به خاطر داشته باشید ، این فرد وارد یک سالن نمایش می شود و قرار است نمایش ببیند که قبل از آغاز اجرای آن ، شروع به صحبت کردن با حضاری که آنها هم برای دیدن نمایش آمده اند ، می کند. بنابراین با محسن آزاد کارگردان تئاتر “معرکه در معرکه” صحبت کردم و بهتر دیدم که در دکور این تئاتر و به صورت کاملا واقعی ، نمایش”جان مادرتان برقصید” را اجرا کنم. به نظر من این اتفاق خوبی بود . بنابراین از این فرصت استفاده کردیم و تا آنجایی که می شد آقای گله دار زاده هم حمایت کردند.
قاعدتا چون من در هر دو نمایش بازی می کنم و نقش هایم هم متفاوت است ، فشار و استرس دو اجــرا ، با فاصله زمانی ۵ دقیقه زیاد بود . ولی با همدلی گروه و برنامه ریزی منظم سالن تا به حال مشکلی بوجود نیامده است.
به هر حال برای من تجربه خوبی بود. البته من سال گذشته نمایش “معرکه در معرکه” را با همین گروه اجرا کرده بودم. این بار موقعیتی ایجاد شد که بازیگری ام را محکی زده باشم.
به عنوان کارگردان “جان مادرتان برقصید” به نظرتان این نمایش چقدر توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
یکی از ویژگی های نمایش “جان مادرتان برقصید” به گفته تماشاچیانی که کار را دیدند سادگی نمایش است. حتی در میزانسن ها من سعی کردم این سادگی وجود داشته باشد. این پرسوناژ نمایش خیلی راحت راه میافتد ، بین آدم ها می چرخد و حرفش را میزند. و مستقیما آنها را مورد خطاب قرار میدهد.
همچنین من بعد از اجرا نظر تماشاگران را می پرسم و این موضوع برایم مهم است. چرا که اعتقاد دارم تئاتر پویاست و اجرای هرشب می تواند بهتر از شب قبلش باشد ، بدون اغراق می گویم تا حالا نظر منفی راجع به کار نشنیدم.
ولی خوب به هر حال بحث سلیقه است. بعضی ها این سلیقه را قبول نداشتند و مورد علاقه شان نبود. ولی از نمایش خوششان آمد. نظر سوء و منفی هم راجع به کار تا به حال نشنیدم. حتی از اساتید و بزرگانی که کار را دیدند . همه تایید کردند و خوششان آمد و از اجرا خسته نشدند. خوشبختانه ، تلنگر حفظ ارزش های شادی آور یک زندگی برای یک آدم ، در همه ی افرادی که نمایش را دیدند ، تا آنجایی که من اطلاع دارم اتفاق افتاده است.
اجرای نمایش ، یک اجرای صمیمی و گرم است. همانطوری که اجرای نقالی به وسیله نقال ، ساده ، گرم و دلپذیر است. من هم می خواستم از تکنیک نقالی استفاده کنم و گویا تا اینجا موفق بودم.
استفاده از عصا در نمایش هم به همین منظور است؟
البته کارکرد های عصا در نقالی کارکردهای منتشا و یا همان تعلیمی ست که بسیار متفاوت است. برخی اوقات، جان انگاری اتفاق می افتد. اما این یک نمادی از نقالی بود که من میخواستم در اینجا استفاده کنم. و می خواستم شماتیک یک نقال را داشته باشم. ولی استفاده ی ابزاری به عنوان یک ابژه ی بازی به وسیله یک نقال به واسطه صفت الله خان که “جان مادرتان برقصید” را ایفا می کند، انجام نمی شود. به هر حال این شکل و شمایل نقالی را من تعمدا می خواستم که داشته باشم. و دلیل عصا هم همین بود.
به نظر شما بهتر نبود تک پرسوناژ نمایش که در نمایشنامه فرد مسنی ست را بازیگری در همان سن و سال بازی کند. چطور شد تصمیم گرفتید خودتان این نقش را بازی کنید ؟
این به بودجه ای که قرار بود سالن بدهد بر می گردد . هنرهای نمایشی هم که هیچ حمایتی نمی کند . بنابراین ما هر کس دیگری را به عنوان بازیگر می آوردیم ، توقع دستمزدی را داشت که ما شرمنده اش می شدیم و نمی توانستیم از پسِ آن برآییم.
و چون فضای نمایش به گونه ای بود که من در این یکی دو سال ، درگیر این فضا بودم و این پرسوناژ را خوب میشناختم ، خودم این نقش را بازی کردم.
ولی حرف شما درست است و بهتر بود یک آدم مسن تر، با تجربه عاطفی بیشتر ، می آمد و این نقش را بازی می کرد. اما به دلیل عدم وجود هیــچ بودجه ای ، این اتفاق نیفتاد. بنابراین همان دیالوگی که می گویم ” آدم با خودش کنار می آید” حداقل خودم از خودم طلبکار نمی شوم . سعی کردم خودم این نقش را بازی کنم تا شائبه ای هم پیش نیاید. به این ترتیب خودم را هم محکی زده باشم و ببینم تماشاچی می تواند مرا به عنوان یک آدم شصت و سه ساله بپذیرد . که الحمدالله نظرات هم مثبت بود. ولی قاعدتا به شکل واقعی اش ، می توانست اجرای این نقش با یک بازیگر مسن ، اجرا شود. ولی خوب عدم وجود بودجه ما را مجبور به این کار کرد.
بخواهیم در مورد نقش متفاوت شما در نمایش “معرکه در معرکه” صحبت کنیم که در قالب یک لوتی ظاهر می شوید . این نمایشنامه در سالهای گذشته هم اجرا شده است. شما چقدر از بازی بازیگرانی که در دوره های قبل اجرا کردند الهام گرفتید؟ مسئله دیگر اینکه این پرسوناژ در حد تیپ باقی مانده و تبدیل به شخصیت نشده است. علت خاصی داشت ؟ نظرتان چیست؟
طی صحبت هایی که راجع به نقش لوتی با محسن آزاد و رها مخدوم ، مشاور کارگردان ، داشتیم ، تصمیم ما در این بود که این آدم در حد تیپ باقی بماند . چون پهلوان تبدیل به شخصیت می شود. بنابراین این نقش می خواهد پختگی آن شخصیت را نداشته باشد و یک آدم سطحی در حد تیپ باقی بماند. این تعمدی بود.
اما در رابطه با موضوع بعدی، خوشبختانه من هیچ اجرایی را با وجود اینکه فیلم آن نمایش را هم داشتم، ندیدم. به خاطر این که به شدت با این کار مخالفم. چرا که تاثیر مستقیمی روی بازی من می گذارد و به صورت غریزی من سعی می کنم یک چیزهایی را کپی کنم .
به هر حال این نقش را جناب استاد سیروس گرجستانی بازی کردند و مطمئنا خیلی بهتر از من بازی کردند . ولی سعی کردم که هرچه که هست ، آفرینش خودم باشد . به آموزه های تخته حوضی ، معرکه گیری تکیه کردم و به چیزهایی که از بچگی کسب کرده بودم . کمی هم آقای فتحعلی بیگی محبت کردند و بر سر من منت گذاشتند و کمک کردند و نتیجه این شد که شما میبینید.
دراجرای نمایش “معرکه در معرکه” شما شب هایی را تجربه کردید که دو یا سه تماشاگر برای دیدن نمایش آمده بودند. با توجه به اینکه حضور مخاطب در اجرای این نمایش مهم است و در واقع مخاطب ، نقش دارد. در این شب ها با چه مشکلاتی روبه رو بودید و اساسا فکر می کنید علت جذب مخاطب به چه صورت می تواند باشد؟
حرف شما کاملا درست است. البته من شیوه بازی ام را اینگونه طراحی کردم که با مخاطب ارتباط مستقیم داشته باشم. و چون اجراهای قدیمی را ندیدم نمی دانم چگونه اجرا می شد . این شیوه در ذهنم بود . دوست داشتم با مخاطب ارتباط مستقیم برقرار کنم و این هم به رگ و ریشه من در نقالی بر می گردد. interactive (تعاملی) را وارد این نمایش بکنم و تا حدی interactive (تعاملی) وارد فضای “جان مادرتان برقصید” هم می شود. قاعدتا حضور فعال تماشاچی به کار کمک می کند و کار را می پزد و قوام می آورد.
یکی از مشکلات ما برپایی جشنواره تئاتر عروسکی تهران مبارک بود . به هر حال خیلی از مخاطبان چون جشنواره دوسالانه بود، سعی کردند آن را از دست ندهند. و ترجیحشان هم قابل احترام است. شاید اگر خود من هم به عنوان یک تماشاچی می بودم سعی می کردم به جشنواره عروسکی بروم که به هر حال دو سال دیگر برگزار می شود. دلیل بعدی ، شرایط بد سالن از لحاظ موقعیت جغرافیایی بود و مشکلات پارکینگ و غیره. تعطیلی دانشگاه ها هم به این اتفاق دامن زد و از طرف دیگر تعطیلات آخر تابستان که همه سعی می کنند آن را از دست ندهند در این قضیه موثر بود.
با این حال ، من اعتقاد دارم کار خوب مشتری خودش را دارد. ما سعی کردیم در تبلیغات هم کم نگذاریم. شب هایی بود که تماشاچی کمی به سالن آمدند. ولیکن ما سعی کردیم از همان تعداد کم تماشاچی استفاده بهینه در اجرا بکنیم. حداقل من به عنوان یک بازیگر ، چه با حضور پنج تماشاگر و چه یک سالن پر مخاطب، اجازه ندادم تنور انرژی و تنور جذابیت نمایش در درونم سرد شود و سعی کردم این گرما را نگه دارم. برایم فرقی نمی کند. من کارم را انجام می دهم. قاعدتا اگر تماشاچی بیشتر باشد انرژی که از تماشاگر دریافت می کنم ، سعی می کنم خیلی بهتر دوباره ارائه دهم. ولی خوب به هر حال این موضوعی ست که الان در تئاتر ، طبیعی ست.
به طور کلی تماشاچی کم شده است . مردم از لحاظ اقتصادی دچار مشکل هستند و ترجیح می دهند به جای این که بیایند تئاتر ببینند، این خرج را جای دیگری در زندگی شان اعمال کنند.
ما باید قبول کنیم با شرایط بد اقتصادی امروز ، سینما خیلی بیشتر از تئاتر در سبد فرهنگی خانواده وجود دارد. نه اینکه بگویم تئاتر جای کمی دارد، در بسیاری از خانواده ها ، اصلا جایی در سبد فرهنگی خانوار ندارد. خیلی از افراد هستند که تا به حال تئاتر ندیده اند. هنوز فضای تئاتر برایشان ناآشناست. به هر حال شرایط بد اقتصادی است و ما نمی توانیم بگوییم مقصر کیست. مقصر جامعه ست. مقصر روزگارست . افراد باید از لحاظ اقتصادی به یک رفاهی برسند ، بعد در فرهنگ ، سرمایه گذاری کنند. ولی وقتی درگیر مشکلات اقتصادی هستند قاعدتا فرهنگ ، هنر و بالاخص هنر غریب و مهجوری مثل تئاتر در این مملکت فراموش خواهد شد. و از سبد فرهنگی خانواده ها خط خواهد خورد.
و صحبت پایانی .
از شما و از مدیریت محترم مجموعه محراب آقای گله دار زاده ، از اساتیدی که کار را دیدند و از همه ی گروهم ، از دستیارم آقای سید محسن میرهاشمی و تمام اعضای گروه در پشت صحنه ، ممنونم . از سرکار خانم نبوت به عنوان دراماتورژ اثر که با ما همکاری کردند و اجازه دادند این کار به معرض ظهور برسد تشکر ویژه دارم . همین طور از علی استادی به خاطر اینکه پشت کار ایستاد و اجازه نداد سانسورها بیشتر از حدی ، حتی در حد اسم ، نمایش را متزلزل کند تشکر ویژه دارم. چون از اسم نمایشمان تا انتهای نمایش سانسور شد . اساسا مضمون رقص چیز دیگری در جامعه ما برداشت می شود. من سعی کردم درمورد رقص ، یک آشنایی زدایی کنم. هر رقصی ترقص نیست. این مشکل اساسی من بود که خوشبختانه حداقل کسانی که می آیند و کار را میبینند منظور مرا از رقصیدن میفهمند. رقص در ذهن من به مثابه حرکات موزون نیست. و به نظر من باید برای زندگی و برای ادامه زندگی، برای شاد زندگی کردن رقصید. امیدوارم که مردم جیبشان همیشه پرپول باشد و فرهنگشان رشد کند و آن قدر اعصاب و خیالشان آسوده باشد که نیازی به رقصیدن پیدا نکنند. صبح تا شب زندگی شان پر از شادی و رقص و خنده باشد.