یادداشتی بر نمایش «ابرها(قطعه ای از قلب آسمان)» به کارگردانی امین جعفری به بهانه اجرای آن در چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر

بالای ابرها جنگی نیست


«ابرها(قطعه ای از قلب آسمان)» نمایشی بود که مرا یاد رمان «در جبهه غرب خبری نیست» انداخت.
بن مایه نمایش انگاره ای بسیار مهم و مقدس است :
جنگ بد است.
در نمایش «ابرها(قطعه ای از قلب آسمان)» ماجرا از این قرار است دشمنی دارد با دشمنی می جنگد.
نکته مهم نمایش همینجاست: دشمن با دشمن می جنگد.
هر دو طرف در نمایش دشمن هستند و نمایش با این حرف بسیار مهم به جنگِ جنگ می رود.
به جنگ دشمنی انسان ها با یکدیگر.
البته “جنگیدن با جنگ” در خود تناقضی دارد که در ادامه توضیح خواهم داد.

ماجرا از آنجایی شروع می شود که خلبانی طبق دستور فرماندهان ، علی رقم میل باطنی برای بمب باران نقطه ای پرواز می کند و حوادث تلخ دیگر در پی این پرواز رخ می دهند.
آدم هایی درگیر این ماجرا می شوند که در ابتدا هیچ نقشی در هیچ کجای جنگ ندارند اما وقتی شعله جنگ برافروخته می شود گویی همه سهمی در این آتش افروزی پیدا می کنند بدون آنکه بد باشند یا جنگ طلب یا حتی دشمن !
نویسنده اثر با هوشمندی روایت قصه ای زیبا را، به طرز هنرمندانه ای پیچیده می کند، بدون آنکه گنگ و نامفهوم باشد و به این واسطه قصه ای که بسیار جذاب است، در روایت هم به کمال می رسد.
اتفاقات موازی و تقریبا هم زمان که شاید در چند ساعت رخ می دهند به شکلی روایت می شوند که مخاطب را شگفت زده می کنند.
خلاقیت مثال ‌زدنی در صحنه پردازی ها فوق العادست. به هر لحظه در صحنه فکر شده، حتی در ابتدای ورود به سالن شاهد ابر هستیم در بالای سر تماشاچیان. به حق خلاقیت سرشار در صحنه پردازی ها و نور پردازی این اثر، تماشاچی را سیراب می کند.
بازی ها عمدتا خوب است اما در مواردی مثل بازی بازیگر پسر داماد در کلیسا و کشیش، جای کار بیشتری دارند.
همچنین در تعویض صحنه ها نیز گاهی از نمایش جدا می شویم که این بر خلاف فرم کلی مد نظر کارگردان است و چاره آن پرداخت حرکات فرم و فرمالیزه کردن بازی ها در هنگام تعویض صحنه هاست.
کارگردان محترم در کل به خوبی از پس میزانسن ها و حفظ ریتم برآمده و این موضوع نیز از نقاط قوت این اثر است.
اما نکته قابل تامل در این نمایش زیبا و دغدغه مند که پیشتر به آن اشاره کردم، یکسانی همه آدم های نمایش است. حتی دختر بچه، حتی زنی که قلبش بیمار است.
این مسئله در نمایش با همشکلی لباس های بازیگران نشان داده شده است.
این مهمترین بخش کارگردانی این اثر است.
بر اساس همان نکته ای که در ابتدا اشاره شد، به واسطه جنگ همه چیز بهم می ریزد. گویی همه مقصرند، در حالی که حق دارند مقصر باشند.
عجیب است موقعیتی که فردی مقصر باشد ولی حق داشته باشد که مقصر باشد و در واقع مقصر نباشد.
این همان تناقضی است که در عبارت “جنگیدن با جنگ” وجود دارد. این اثر هم همانند آدم هایی که خلق کرده در جنگیدن مقصر است بدون آنکه مقصر باشد.

نکته بسیار مهم دیگر این است که این اثر از شهرستان بروجن به جشنواره فجر آمده بود و برای چندمین بار یادآوری کرد که تئاتر شهرستان ها نه اینکه هیچ کم از تهران ندارند، بلکه بسیار درخور توجه و شایسته داشتن جایگاهی رفیع تر از حال حاضر هستند.

نمایش «ابرها(قطعه ای از قلب آسمان)» به خوبی توانسته با زبان فرم مفهومی بشری را که جهان امروز ما بیشتر از هر زمان دیگری به شنیدن آن احتیاج دارد، به نمایش بگذارد و جهانی را تصور کرده در بالای ابرها که در آنجا هیچ خبری از جنگ و دشمنی نیست.
به امید روزی که قلم ها، آتش را، آتش بس بنویسند.

محمدجواد حبیبی- دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

يک نظر ثبت شده است .

  1. امید گفت:

    افتخار تماشای تئاتر ابرها را در جشنواره داشتم. بسیار زیبا و تاثیرگذار بود. کارگردان این تئاتر اقای امین جعفری و تیم همراه را باید ستود و دستمریزاد گفت که‌با همه کم امکاناتی های شهرستان ها نمایشی خارق العاده را به اجرا در آوردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *