آراز بارسقیان : ” روح عبدالحسین نوشین در سنگلج احساس آرامش می کند . “


آراز بارسقیان که در سال ۹۲ به همراه غلامحسین دولت آبادی نمایشنامه ” تکیه بر دیوار نمناک ” را نوشته و کارگردانی کرده بود ، این روزها در همکاری مجدد با غلامحسن دولت آبادی به سراغ عبدالحسین نوشین رفته است و نمایش ” پرتره مرد ریخته” را بر اساس زندگی عبدالحسین نوشین ، در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه برده است . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با وی داشته است که ماحصل آن را می توانید در ادامه بخوانید .

تئاتر فستیوال

عبدالحسین نوشین . چه شد که چنین سوژه ای را برای نگارش و به روی صحنه بردن یک نمایش انتخاب کردید ؟

وسوسه‌ی نوشتن یک تک‌گویی خوب هر نمایشنامه‌نویسی را تهدید می‌کند ، ما را هم تهدید می‌کرد و خیلی زود به این نیاز پاسخ دادیم . کار سختی بود ولی گمانم از عهده‌اش برآمده ایم . بیشتر آزمایشی بوده در تک‌گویی .

با توجه به اینکه نمایش “پرتره مرد ریخته” یک نمایش مستند پرتره است ، نیاز به تحقیق و پژوهش در زندگی و کار نوشین داشت . چه  مدت برای این موضوع وقت صرف شده است و به چه منابعی مراجعه کردید ؟
تحقیق همیشه در نوشتن اهمیت دارد . در این مورد هم همین طور … تحقیق مرحله‌ی اول بود . اصلاً چون تحقیق می‌خواست به سراغ این سوژه رفتیم  . سوژه‌هایی که خیلی تحقیق نمی‌خواهد بیشتر از دل برمی‌آید که متاسفانه آنقدر توسط دوستان نمایشنامه‌نویس ‌آب‌هندوانه‌ای دست مالی و خراب شده که فعلاً نیازی نیست به سراغش برویم . اما این یکی برایمان جالب بود چون دقیقاً تحقیق می‌خواست و در نتیجه ، پرداخت اطلاعات . این از همه مهم‌تر بود . پرداخت اطلاعاتی که شما به دست می‌آورید خیلی مهم‌تر از خود اطلاعات اولیه است . در مورد عبدالحسین نوشین هم به چنین موردی برخورد کردیم.

از زمانی که تصمیم گرفتید چنین پژوهشی را در زندگی نوشین انجام دهید و بعد آن را اجر کنید ، شیوه اجرایی مونولوگ را در نظر داشتید یا اینکه در طی مراحل آماده سازی به این شیوه رسیدید ؟
نمایش از اول مونولوگ بود و قرار هم نبود عوض شود . دوستانی دیدند و خواندند و گفتند می‌شود شخصیت‌های دیگر را هم وارد کرد . این باور غلطی نسبت به یک مونولوگ است . شما اگر بخواهید نمایشنامه‌ای چند پرسناژ بنویسد ، خب از ساختار دیگری باید استفاده کنید . از اول قصد همین بود یعنی تک‌گویی نوشتن . اسمش را گذاشته بودیم پروژه‌ی بی‌نام منولوگ نوشتن . بعدها که با دوستانی صحبت کردیم به ما گفتند این مونولوگ نیست ، منو درام است. ما هم گفتیم چون بین علما اختلاف نیفتد در نمایشنامه یک جا نوشین بگوید « مونولوگ… سولیلوگی… تک‌گویی… منودرام… یا هر چی که شما دوست دارید اسمش را بگذارید. »

از ابتدا جامعه ی هدف تان برای اجرای این نمایش چه کسانی بودند ؟ مخاطب عام را در نظر داشتید یا اینکه تئاتری ها و افرادی که با نوشین آشنایی داشتند ، مدنظرتان بود ؟

به نظر خودتان چه میزان در جامعه ی هدف تان تاثیرگذار بودید ؟
مسلماً هر تئاتری هدفش مردم است اما متاسفانه امروز این اهداف گم شده است . تماشاگرهای ما دزدیده‌ شده‌اند . کسی به تئاتر نمی‌آید . یعنی هر تئاتری نمی‌روند ، چون خیال می‌کنند بافرهنگ‌تر از آن تئاتر هستند . مخصوصاً دانشجویان عزیز که خودشان را آنقدر بافرهنگ و دانشمند می‌دانند که نیازی نمی‌بینند حتی روزی که برایشان رایگان گذاشتیم (یکشنبه‌ها) قدم رنجه کنند ، کمی از فرهنگ خود را به ما بدهند . فرهنگشان را برای کافه‌ها در نظر گرفته‌اند ، برای خوردن قهوه و سیگار کشیدن . در این بین افرادی هم هنوز هستند که با نوشین آشنا هستند و حتی عده‌ای او را از نزدیک دیده‌اند . شاید اگر این نمایش ۱۵ سال پیش اجرا می‌شد این افراد بیشتر بودند و بحث‌های خیلی جذابی در دوران این اجرا پیش می‌آمد . اما متاسفانه امروز تعداد بسیاری از آن‌ها یا از دنیا رفته‌اند یا در بستر بیماری هستند . آقای انتظامی و آقای نصرت کریمی دو نمونه‌ی خوبِ زنده اما در بستر بیماری هستند . خانم هما روستا هم بود که چند سال پیش از دنیا رفت. و البته تعدادی دیگر از دوستان .
حالا در این بین با وجود وضعیت فاجعه‌آمیز تماشاگر آیا ما جامعه‌ی هدفی داریم ؟ نه ، نداریم. این اجرا هست و هر کسی مختار است به تماشای آن بنشیند . من بسیار خوشحال می‌شوم دوستانی که خودشان را بافرهنگ می‌دادند سری به این نمایش بزنند و کمی از فرهنگشان را به ما در کمال بزرگواری‌شان هدیه دهند . این کمترین کار آن‌ها می‌تواند باشد .

چه شد که اصغر همت را برای بازی در این نمایش انتخاب کردید ؟ از چه زمانی به این انتخاب رسیدید ؟ به گزینه های دیگری هم فکر کردید ؟
ما به بازیگر دیگری فکر نکردیم . البته یک گزینه‌ی گذری هم داشتیم که خیلی زود آن را رد کردیم . البته به آقای قطب‌الدین صادقی هم وقتی پرده‌ی اول را تمام کردیم پیشنهادی دادیم که ایشان زیرسیبلی رد کردند . در اصل جدی‌ترین و اولین و آخرین پیشنهاد واقعی ما به آقای همت بود ایشان هم پذیرفت. دو سال هم پای اجرای این کار وقت گذاشت . سال ۹۳ این کار را جشنواره فجر در کمال بی‌سیاستی رد کرد و ما مجبور شدیم صبر کنیم تا گشایشی شود و بالاخره تماشاخانه‌ی سنگلج و کادر فنی‌اش با اجرای این نمایش موافقت کردند .

چرا تماشاخانه سنگلج را انتخاب کردید . با توجه به اینکه کار شما تاریخی است ، دست به این انتخاب زدید ؟
هم بله ؛ هم نه. شرایط تئاتر خصوصی‌ای که دوستان آب‌هندوانه‌کار رقم زدند بسیار بد است . پس تماشاخانه‌های خصوصی کنار می‌روند . در ضمن تئاتر شهر هم بود که طبق معمول هیچ‌وقت وقت ندارد ، همیشه پر است . وقتی هم که می‌روی کار ببینی ، می‌بینی خبری نیست جز همان قبلی‌های همیشگی و تکراری . سنگلج به نوعی قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین تماشاخانه‌ی باقی‌مانده‌ی این شهر است و کار در آن بسیار لذت‌بخش است. شما نباید احساس کنید در این تماشاخانه طبق روال این سال‌ها کارهای بی‌ارزشی از طرف امثال فتحعلی‌بیگی‌ها اجرا شده . شما باید فکر کنید در این تماشاخانه غلامحسین ساعدی کار داشته ، بیژن مفید ، پرویز فنی‌زاده ، رضا کرم‌رضایی ، رکن‌الدین خسروی ، اکبر رادی ، اکبر زنجانپور و خیلی از بزرگان دیگر… این خودش به شما آرامش می‌دهد . درست در همین لحظه است که تمام اجزای صحنه با اجرای شما هماهنگ می‌شود و می‌گذارد شما اجرای خودتان را درست و آن طوری که دوست دارید بروید . این مهم است. در ضمن به قول خود آقای همت «روح عبدالحسین نوشین هم آن‌جا احساس راحتی بیشتری دارد.» روحی که اگر شما آن را به یکی از سوراخی‌های خصوصی با مدیریت غیرحرفه‌ای و کودکانه‌اش می‌بردید مسلماً نفیرنتان می‌کرد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *