مصاحبه با احسان فلاحیان کارگردان و بازیگر نمایش « بازی زندگی »
مرجان سادات هاشمی – تئاتر فستیوال: اولین روز از پانزدهین جشنواره تئاتر تجربه که از ۳ تا ۱۰ اسفندماه در سالن انتظامی خانه هنرمندان، سالن صمیمی مفخم و سمندریان دانشگاه تهران و سالن کوچک تالار مولوی برگزار می شود ، با اجرای ۶ نمایش پایان یافت. به همین بهانه با اقای احسان فلاحیان کارگردان و بازیگر نمایش « بازی زندگی » از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد که در روز اول در سانس های ۱۴ و ۱۶ دو اجرا در سالن استاد صمیمی مفخم داشت ، مصاحبه ای انجام دادیم که مشروح آن را می توانید در ذیل بخوانید :
خودتان را معرفی کنید
من احسان فلاحیان هستم ، سرپرست گروه نمایش ردپا پاسارگاد . نمایش «بازی زندگی » را در جشنواره تئاتر تجربه در بخش آزاد کارگردانی کردم. که نوشته ی خانم ماندانا عبقری ست با بازی خانم زینب قمری و خودم هم در این کار به ناچار بازی کردم .
چرا ناچار؟
چون خیلی دوست نداشتم تئاتر کار کنم. به خاطر اینکه در تصویر کار می کنم. می خواستم یکی دو سال تئاتر را کنار بگذارم. ولی هربار که می خواهم این کار را انجام دهم یا بچه های گروه می گویند نه یا اینکه کسی نیست که بازی کند.
چندمین تجربه ی کارگردانی شما در تئاتر تجربه ست؟
دومین کار من در این جشنواره ست. کار اولم «حرف آخر» بود که دو سال قبل اجرا شد. زمانی که آقای فروتن دبیر بودند.
خارج از این جشنواره چطور؟ تجربه ی کارگردانی یا بازیگری داشتید؟
من از سال ۷۷ بازیگری انجام می دهم. شروع کارم ، کلیپ راز پنهان بود که یک کار تلویزیونی بود و از شبکه یک پخش شد. بعد از آن وارد بازیگری تئاتر شدم، تقریبا تا سال ۸۱ ادامه داشت ، و از آن سال تا امروز در جشنواره های مختلف کشوری ، بین المللی ، فستیوال های خارجی مثل ارمنستان ، لهستان، کار داشتم. و همچنین چند دوره در جشنواره فجر کار داشتم. البته امسال نبودم. ولی پارسال فستیوال لهستان بودیم. و برای من سال گذشته خیلی بهتر از امسال بود. چون پارسال همه ی تمرکزم روی تئاتر بود ولی امسال کار تصویر انجام می دهم. سابقه ی کارم در تصویر هم بر می گردد به سال ۸۱ که تا سال ۸۳ در بخش بازیگری رادیو کار می کردم. سال ۸۶ و ۸۷ هم مجری برنامه رادیو جوان ، با برنامه جوانه ها بودم. سال ۹۰ با معدل ۱۸.۵ و درجه الف، بدون آزمون وارد دانشکده هنر و معماری شدم و در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی سینما و تئاتر هستم.
کارهایی که امسال وارد جشنواره شدند را چطور ارزیابی می کنید؟ به نظرتان فیلتر اولیه کارها توسط هیئت انتخاب چطور بود؟
سلیقه در کشور ما خیلی موج می زند. همانطور که در بروشور کار دیدید ، من یک فرم نظرسنجی به همراه آن به تماشاچی می دادم. هیچ کارگردانی این کار را نمی کند. همه وحی منزل هستند. یا تماشاچی هایی دارند که می آیند در کارشان به عمد می خندند. یعنی تماشاگر نماها. که در کار ما نبود. ما سعی می کردیم فی البداهه خودمان بخندانیم ولی در اکثر کارهایی که من امروز دیدم تماشاگرنما خیلی بودندکه هیچ اتفاقی در نمایش نمی افتاد ولی یک عده از قبل دعوت می شدند که بخندند. ولی حالا اگر بخواهم از نگاه داخلی داور ها نگاه بکنم، غیر از سلیقه که یک سری از کار ها را در بخش آزاد انتخاب می کنند، باید یک سری ملاک هایی وجود داشته باشد. از جمله ی ملاک این کاری بود که ما انجام دادیم و خیلی خلاقانه بود نسبت به بقیه کارهایی که من دیدم. ولی متر و قیاس داوری به گونه ای بود که کار را در بخش آزاد قبول کردند. چون من عمدا کار را در دو بخش شرکت دادم. بخش خلاقیت و بخش آزاد. و جالب اینکه از بخش خلاقیت حذف شد. اما در بخش آزاد قبول شد. که من خودم تعجب کردم و گفتم ما باید در بخش خلاقیت قبول می شدیم نه آزاد.
موضوع دیگر آنکه بچه های دبیرخانه خیلی زحمت کشیدند آقای امینی و آقای رسولی و خیلی از دوستان دیگر. اما احساسم بر این است که اگر با همه ی کارگردان ها صحبت می کردند و نشستی می گذاشتند و نظرشان را می پرسیدند که مثلا این سالن به دردتان می خورد یا این تایم به دردتان می خورد یا نه ، خیلی بهتر بود. تا اینکه ما در یک تایم وحشتناک و در اولین کار ، و در حالی که شرایط میزبانی را هم نداریم و میهمان هستیم و از یک دانشگاه دیگر آمدیم. با این حال تماشاچی هایمان خیلی زیاد بود. هم در سانس یک و هم دو و تماشاچی هم راضی بود. با نظرسنجی هایی که من دارم ، مستند ، این را نشان می دهد.
راجع به نمایشتان توضیح دهید. بازیگری کار چطور بود و کارگردانی ، چه سختی هایی داشت؟
من چون خودم کار تصویر انجام می دهم به همین خاطر تمرین هایم را در روزهای پنجشنبه و جمعه می گذاشتم
و این متن خانم عبقری را نمی گویم ما دراماتورژی کردیم ، ولی متن ۴۵ دقیقه بود. ما برای اینکه به تایم اصلی بخش آزاد برسانیم که ۳۰ دقیقه ست ، سعی کردیم به قول تدوین گرها یک مقداری ادیت کنیم.
از این رو خیلی کارگاهی پیش رفتیم . و بیشتر آزمون و خطا بود.خیلی تجربی کار کردیم. یعنی ما کلا با شیوه ی فانتزی جلو آمدیم. در حالی که متن کاملا رئال بود. و سعی کردیم در جاهایی که بازی می کنیم از اغراق و غلو و فانتزی استفاده کنیم و یک بازی فانتزی از خودمان بگیریم و در جاهایی که واقعا رئال بود خودمان می شدیم. زندگی می کردیم ، زینب و احسان . نه مانی بمانی.
سختی کار هم این بود که در اکثر جشنوار های دانشجویی که برگزار می شود ، جای تمرین به بچه ها نمی دهند. و ما در نبود جای تمرین سعی میکردیم پنجشنبه ها و جمعه ها سالن کرایه کنیم. در کل ۸ الی ۹ جلسه در عرض دو ماه تمرین کردیم. و من فکر کنم هیچ گروهی اینطوری نیست. حداقل ۴ روز یا ۵ روز را تمرین می کنند.
چون بازیگر مقابل من هم هفت سال است که کار تئاتر انجام می دهند و در جشنواره های مختلف حوزه ی هنری، جشنوراه ی ماه، جایزه بازیگری زیاد گرفتند. چون ایشان صرفا بازیگرند و یکی از بهترین های آن.
پیشنهاد شما برای بهتر شدن جشنواره چیست؟
به نظر من اگر در جشنواره تئاتر تجربه ، یک بخش را هم بگذارند برای تئاتر محیطی ، نه تئاتر کافه ای ، یک چیزی بین خیابانی و هپنینگ ، یک چیزی که مثلا در راه پله اجرا شود یا جلوی یک محیط باز انجام گیرد، خیلی خوب است. چون تماشاگر های ما خیلی از اوقات از تئاتر فراری اند . وقتی امروز اسم بلیت می آمد خیلی ها قایم می شدند. من فکر می کنم جشنواره نباید بلیتی باشد. اگر می خواهند جشنواره ی خوبی برگزار شود، نه مثل سالهای قبل از بچه ها پول بگیرند نه مثل الان کمک هزینه ندهند. چون برگزاری جشنواره نیاز به حمایت مالی دارد. مثلا دکور نمایش من می توانست خیلی بهتر از این باشد. می توانستم خیلی بیشتر از این خرج کنم. یشتر از ۷۰۰ هزار تومان. قبلا ۷۰۰ تومان خرج می کردم چون می دانستم یک کمک هزینه ی ۵۰۰ هزار تومانی به من می دهند. و در اینجا نه تنها پولی به بچه ها نمی دهند بلکه بلیت فروشی هم می کنند، که فایده ای هم ندارد جز آنکه تماشاگر گریز ست. جشنواره یا به قول خانم قمری جمعواره که همه ی آدم ها آمدند در یک محفلی جمع شوند ، که از هم یاد بگیرند.
یک چیزی که خیلی خیلی مهم است و در این جشنواره نبود ، نقد و بررسی ست. ای کاش ما یک منتقد هم در کنار جشنواره داشتیم که با بازیگر ها یک نشست دانشجویی ، نه نشست خبری ، بعد از هر کاری برگزار می شد. به جای این بخش جنبی نمایشنامه خوانی اگر این بخش می بود خیلی خوب می شد.
و حرف پایانی؟
کسی که مرا درک می کند ، یک روز مرا ترک می کند ، و شاید بتوان گفت کسی که مرا ترک می کند ، یک روز مرا درک می کند. اما چه سود…
/p