برویم که می رسیم / یادداشتی از محسن حسینی درباره ی نمایش ” وقتی برگردیم … “


 نمایش «وقتی ما برگردیم دوپای آویزان مانده است» اثری از ابراهیم پشت‌کوهی است که این روزها در سالن حافظ در حال اجرا است .  به همین منظور محسن حسینی ، کارگردان ، بازیگر و مدرس تئاتر ، یادداشتی را درمورد این نمایش در اختیار سایت تئاتر فستیوال قرار داده است که در زیر می‌خوانید:

حسینی

” وقتی ما برگردیم دو پای آویزان مانده است ” ، در واقع نام نمایشنامه ای است که این روز ها در تالار حافظ – بنیاد رودکی – تا پایان آذر ماه هرشب از ساعت ۱۸:۳۰ توسط گروه تئاتر “تی تووک ” به قلم و کارگردانی “ابراهیم پشت کوهی ” به صحنه می رود . این اثر نمایشی در واقع پس از ۱۵ سال از اجراهای خود در هجدهمین جشنواره ی بین المللی تئاتر فجر به عبارتی در سال ۱۳۷۸ برنده ی تندیس بهترین کارگردانی ، طراحی صحنه ( ابراهیم پشت کوهی ) ، موسیقی ، بازیگر خردسال را نصیب خود کرد، این بار با چیدمانی جدیدتر از بازیگران – همانطور که تیتر نمایش اعلام می دارد – باز می گردند .

در خلاصه نمایش سالها قبل در یکی از روزنامه های آن دوران در حیص و بیص جشنواره آمده بود ، اشاره می کند :

“… تال زیستن را انتخاب می کند و آثم چگونه زیستن را ،

پس تال ماند با هرچه پیش آید اما آثم با سفری دراز در درون خویش رفتن آغاز رسیدن است ، برویم، که می رسیم. “

بازنگری و بازتولید مجدد یک اثر همانا توجه بی بدیل یک هنرمند به آثارش می تواند ، تلقی گردد و حتما در طبقه بندی کار در روند و پروسه ی تکوینی اش (work in progress) قرار خواهد گرفت و به عنوان یک شاخصه ی نمایشی هم به حساب می آید .

از گروه بازیگران گذشته ی گروه ” تی تووک ” محمد سایبانی و بهرنگ عباسپور و یا خانم الهام اسکندری از اثر قبلی ( مثل آب برای شکلات ) در اجراهای فعلی هنرنمایی می کنند .

فکر می کنم ، مارش اصلی نمایش و کلید فهم اثر هم بر همین دو ، سه جمله ی فوق به عبارتی : ” تال زیستن را انتخاب می کند …” متمرکز باشد : زیستن ، ماندن ، رفتن و سفر دور و دراز ذهنی ، حتی در ایستایی خودش که لحظه ایی میرا نمی گردد ، زیرا هر سفر درونی مانایی ماهُوی خاص خود را به همراه خواهد داشت که در این وانفسایی نابهنجارگونه ، به گونه ایی زیستن را در برخواهد داشت ، پس می رویم که برسیم و بقول کارل مارکس که معتقد است :

“… هرگاه سنگی که سیزیف ؛ قهرمان رنج اسطوره ها ، به قله ی کوه حمل می نمود و مجددا به پایین دره سقوط می کرد و به عبارتی می غلطید ، ساییده نمی شد ، مطمئنا آن سنگ هر باره بر اثر اصطکاکات سابیده می شد ، و گرنه سیزیف هرگز نمی توانست آن سنگ را مجددا جابجا کند ، زیرا انرژی این قهرمان تراژیک یونان باستان هر باره تحلیل می رفت . اما سنگ حمل می شد .”

بدیهی ایست عملکرد هنرمندان ما امروز در حیطه تفکر و خلق آثار هنری در عصری که زندگی می کنیم ، چنین است ، بنابراین : ” پس می رویم که برسیم .”

مگر نه اینست که شهرزاد قصه گوی هزار و یکشب هر شب شهریارش را با سفرهای خیالی و ذهنی خود همراه ساخته تا خود جاودان بماند و بازهم بسراید . این نمایش اساسا در ستایش یک سفر ذهنی در مکانی عینی انجام می گردد .

یکی از ویژگی های هنر اجرایی این نمایش با مفاهیم رازورانگی اش و کرشمگی خاص هنر بدنی (the body art)  بازیگران نسبت به ریتم لحظه های نمایش ( آهنگساز : بهرنگ عباسپور ) است که انگار به مانند زنجیره ای بهم پیوسته است که هرگونه غفلت و یا عدم ضرباهنگ و یا تاکتل های نقطه ای (noise taktell)  از طرف بازیگران – تاکید می شود – غیرقابل بخشودنی است .

شمارش ریتم و ضرباهنگ بهمراه تاکتل های مترونوم در بیان و بدن بازیگران در همه حال و هر لحظه ای از اتفاقات صحنه ای پارتیتوری از پیش تعیین شده ای که طراح ، نویسنده ، کارگردان اثر ، ابراهیم پشت کوهی به همراه آهنگساز اثر و گروه موسیقی شبانه ( زنده ولی پشت صحنه ) رهبری می کنند .

و ای کاش بهمراه این تاکت ، ریتم و ضرباهنگ مهیج در بدنه ی صحنه و طراحی آبستراکت مینی مال بهمراه آنتروپوز های پلاستیکی  و بعبارتی از لوله پولیکا های صنعتی و شکیل هم بیشتر همراه می گشت و به بهتر سخن  مکان نمایشی از کارایی بیشتری در گفتگوی باریتم و ضرباهنگ صحنه ، همچنان بیانگر نوعی دیگر از گفتگوی نور، صحنه، صدا و … را ایجاد می نمود . مکان ؛ مکان ذهنی است که در پایان و در بخش تابلوی پایانی – روی پله ها – اجازه ورود به مکان عینی را می یابد .

بدیهی ایست که برای چنین لیبرتوی نمایشی از متن به اجرا به چیدمانی از بازیگران توانا و مسلط نیازمند است که این اتفاق مهم حتما با حضور شهروز دل افکار ، عصمت رضاپور، الهام اسکندری ، الهام شعبانی ( طراحی لباس و همزمان بازیگر) ، حسین اصیلی ، نادر فلاح ،پژمان جمشیدی ، اسماعیل مرادی ، مجید قادری ، بنیامین پیروانی و تینو صالحی انجام شده است . حتی می توان گفت ، لحظاتی ناب در این نمایش : ” وقتی ما برگردیم دو پای آویزان مانده است ” وجود دارد که بعنوان تماشاگر ، انگار مایل هستیم دوباره به دیدن کار بنشینیم و دوباره در این سفر با آثم همراه شده و با ” سفری دراز در درون خویش رفتن آغاز رسیدن است ” و در این سفر بار دیگر با صدای بازیگر قدرتمند عرصه ی تئاتر ، تلویزیون و سینما سرکار خانم رویا نونهالی همراه خواهیم شد ، که در سفر قبلی گروه تی تووک در نمایشنامه ی ” مثل آب برای شکلات ” ، حضوری به یاد ماندنی داشتند . پس به دیدن نمایش ابراهیم پشت کوهی می رویم : ” برویم که می رسیم ” .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *