آخرین باری که صدایش را شنیدم بر می گردد به سه سال پیش.
در همین روزهای دی ماه بود که برای تبریک میلاد حضرت مسیح و سال نو میلادی شماره اش را گرفتم و پس از چند بوق کوتاه جواب داد.
مانند همیشه گرم و دلپذیر و خوش صحبت بود.
حال و احوال کردیم و برای اینکه با او تماس گرفتم سپاسگزاری کرد و تمام.
.
.
.
و حیف که آن روز نمی دانستم قرار است دو ماه بعد او را برای همیشه از دست بدهیم.
نمی دانم، شاید اگر می دانستم این آخرین مکالمه مان خواهد بود، بیشتر با هم گپ می زدیم و از زمین و زمان می گفتیم.
در این روزهای دی ماه باز هم به یاد او افتاده ام. تلفن را بر می دارم که شماره اش را بگیرم و میلاد حضرت مسیح و سال نو را به او تبریک بگویم.
اما …
آن سوی خط دیگر خبری از لوون هفتوان نیست.
الناز امیرخانی-تئاتر فستیوال