یاداشتی بر تئاتر لهستانی “اوراتوریو پیتان”
” اوراتوریو پیتان” ، ملغمه ای از همه چیز بود و هیچ نبود.
از “اوراتوریو پیتان” به عنوان یک تئاتر موسیقایی با افتخار نام برده اند که فاز یا گام دوم از پروژۀ فرهنگی- هنری بین ایران و لهستان است. اما آیا واقعا این گام دوم ارزش حضور یا بهتر است بگوییم استاندارهای حضور در جشنواره بین المللی تئاتر فجر را داشت؟
اگر از خیر بین المللی بودن این جشنواره به واسطه حضور سه چهار گروه خارجی دست چندم بگذریم – به جز گروه متوسط ایتالیایی – و از ارعابی که دوستان فرهنگی مان نسبت به خارجی ها دارند نیز، حیف آن وقتی که هدر شد و حاصلی نداشت و هم صدا با آن دانشجویانی که پس از نمایش بی رمق حسرت آن ۱۵ هزار تومان به باد رفته شان را می خورند، باید گفت “اوراتوریو پیتان” نه تنها کار خوبی نبود بلکه بسیار بد هم بود.
“اوراتویو پیتان” یک متن کلاسیک غیر دراماتیک و خام، ظاهرا مذهبی برای بعضی دوستان فرهنگی ما ، اما اسطوره ای که بدون روایت ، منطق ، تداوم و حس دراماتیک ، خام دستانه به همت چند قطعه بی ارزش موسیقی سر هم بندی شد و توسط یک گروه شلوغ و بی هنر به اجرا در آمد.
متن آشفته بدون زمان و مکان . سرزمین نفرین شده ؟ کدام سرزمین چه پادشاه و حتی چه اصول اخلاقی؟ به جزچند سطر ِ ترجمه شده در بک گراند و بالای صحنه برای فریب تماشاگر مذهبی!
از دکور هم خبری نبود. صندلی ها به آسان ترین شکل ممکن چیده شده بود . ردیف های ایستادن بازیگرها و حتی جابه جایی صندلی ها که تنها عناصر دکور ناچیز بودند شلخته و سرهم بندی شده بود ، توقع می رفت گروه با همین دکور ناچیز کمی بازی کند، که این حداقل هم اتفاق نیفتاد. وسایل صحنه، صدا، نوازندگان و لب تاپ هم در وسط صحنه شلوغ بازی بی قاعده ای بود و از هیچ کدام در صحنه برای جلو بردن روایت استفاده ای نشد. چه ادای مدرن شلخته ای!
میزانسنی هم در کار نبود. حرکات و چینش بازیگران نه تابع روایت و نه حتی نظم و قاعده ای بود. آدم ها غیر قابل تفکیک بودند. چه زن و چه مرد. این که تماشاگر بفهمد هر کسی کیست و چه نقشی دارد گویا اهمیتی نداشت. ملغمه ای بی دلیل با تعدادی بازیگر اُور اَکت شروع ، مرتب تکرار و تمام شد که می توانست کم تر یا بیشتر شود. وسط و انتهای صحنه هم معنایی نداشت و همه بازیگران منتظر بودند تا بی نوبت و با نوبت به جلو صحنه آمده چیزی بگویند ، حرکت نا موزون و نیمه مدرنی کنند و هر از گاهی نعره ای هم بزنند به سه زبان لهستانی، لاتین، انگلیسی و لطف کرده چند باری هم به فارسی.
راستی حضور یک ایرانی و تکلم به زبان فارسی یعنی ” دوستی فرهنگی ایران و لهستان” ؟
شکیبا سام – نویسندۀ میهمان
بازیگرها پیامهای دلفی را تکرار میکردند که از فانی بودن راضی باش، هیچ چیز اضافی نیست.
این مفهوم نمایش بودکه کاملا واضح بیان شده بود… دیگر چه انتظاری باید از تاتر داشت ؟!
man khodam daneshjooe taatram. .. vaqeaaaan kaar aaaaliii Boood
man ke kheili lezat Bordam
کاملا با شما هم عقیده هستم ، واقعا کار شلخته ای بود
فقط اسم لهستان بهش اعتبار داده بود که کار کار لهستان….
من واقعا ناراحت بودم بعد از دیدن این کار.چون به نظرم مردم بدون اینکه کار رو فهمیده باشند از ترس اینکه لو بره که نفهمیدن همه تشویق کردن…..موافقم…ماها کلا فکر می کنیم اگر یک کار اسم خارجی به خودش گرفت یعنی خیلی کار درسته….این خیلی بده و من متاسفم واسه این سطح فرهنگ.
دوست عزیز اگر قبل یا بعد نمایش نگاهی هم به بروشور می انداختید زمان و مکان کار دستتان می آمد. توصیه می کنم الان این کار را انجام دهید.
“میزانسنی هم در کار نبود. حرکات و چینش بازیگران نه تابع روایت و نه حتی نظم و قاعده ای بود”!!!!!
واقعا شما در کار میزانسن ندیدید؟؟؟واقعا نظمی در کار نبود؟؟؟؟
بهتون توصیه می کنم حتما این تئاتر را دوباره ببینید…یا لااقل چند تئاتر کار ایران را ببینید که چطور بازیگرهای به هم برخورد می کنند یا اینکه یادشان می رود که باید کی و کجا توقف کنند!!!
من بعد از اینکه کار تموم شد ندیدم کسی حسرت اینو بخوره که چرا پول داده و کار رو دیده. اکثرا خوششون اومده بود.
من و دوستام جزو کسایی بودیم که کار بهمون خیلی نچسبیده بود…البته به خاطر بد بودن زیر نویس بود.
ولی انصافا نعره نمی زدند و موسیقی و خواندنشان قوی بود.