محمد ساربان : نمایش ” دست نیافتنی ها ” واقعا دست نیافتنی بود و نتوانست چیزی دستگیر ما کند


نمایش “دست نیافتنی ها ” به نویسندگی و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفته است . بعد از اجرای این نمایش به سراغ محمد ساربان ، کارگردان و بازیگر تئاتر رفتیم و نظر وی را در رابطه با ” دست نیافتنی ها ” جویا شدیم . حاصل این گفت و گوی کوتاه را در ادامه بخوانید :

تئاتر فستیوال

اجرای نمایش ” دست نیافتنی ها ” من را راضی نکرد . من آقای کوشک جلالی را می شناسم ، آدمی ست که تمام زندگی و تجربه اش تئاتر است و همیشه کارهای بسیار خوب و فوق العاده ای از او دیدیم ولی نمی دانم چرا او در این متن این گونه بود ؟!

در نمایش ” دست نیافتنی ها ” نه متن راضی ام کرد و نه بازی ها ؛ بازی های دوگانه ، بازی هایی که هیچ کدام نمی توانست در کنار هم قرار بگیرد در صورتی که به تنهایی بازی ها خوب بود ، یعنی اگر قرار بود آقای سینا رازانی به تنهایی در یک کار کمدی در یک نمایش دیگری ، قرار بگیرد خیلی خوب بود ولی به نظر من این بازی ها وقتی در کنار همدیگر قرار گرفت ، اصلا با هم سنخیت نداشت و در کنار هم نمی توانست ترکیب خوبی شود به نظر من همان طور که آب و روغن نمی توانند با هم ترکیب شوند ، آن جنس بازی آقای سینا رازانی که کاملا یک بازی غیر متعارف بود و شاید یک بازی کمدی از جنس آلپاچینویی بود و با بازی آقای نادر فلاح و بقیه بازیگران همخوانی نداشت ، این از لحاظ بازی ها بود .

از لحاظ صحنه هم در این نمایش اتفاق خاصی نیفتاد ، من آقای فلاح را در این نقش خیلی موفق ندیدم . متاسفانه آدم ها برای این صحنه درست انتخاب نشده بودند ، جنس صداها روی صحنه اصلا خوب نبود . فقط لحظات کوتاهی از سینا کرمی بود که به نظر من در آن لحظه کار موفق تر بود به این خاطر که به فضای صحنه و نمایش نزدیک تر بود در مجموع با احترام زیادی که برای آقای کوشک جلالی قائل هستم و باورش دارم و هرگز اجرای زیبای ” خدای کشتار ” را که یکی از زیباترین اجرایی بود که با بازی های بسیار قوی  دیدم فراموش نمی کنم ، مشخص بود که آقای کوشک جلالی روی تک تک بازیگرها کار کرده و مسلط بودند ولی در این نمایش این اتفاق نیفتاده بود .  به نظر من در همان آغاز ، وقتی نمایش شروع می شود ، اصلا صدای آقای نادر فلاح برای آن کاراکتر مناسب نیست ، به این دلیل که ما به هر شکل با زیبایی شناسی سر و کار داریم ، صدای زیبا ، حرکت زیبا باید مناسب صحنه باشد ما وقتی صدا را در حالی از بلندگو می شنویم که نریشن می گوید و یا در مواقعی که صداهای شخصیت ها از بلندگو پخش می شود ، می بینیم که چه مقدار به این قضیه اهمیت داده شده و چقدر زیبا صحبت شده است ولی چرا وقتی شخصیت را روی صحنه می بینیم دیگر این زیبایی را در کلام آن ها نمی بینیم که برایمان جذابیت داشته باشد ؟

به خصوص در مونولوگ اول نمایش ، وقتی نادر فلاح شخصیتش را برای مخاطبان معرفی می کند و آن تخم مرغ را می شکند ، در آن جا اصلا نه بازی مناسبی دارد و نه صدای مناسب .

هیچ چیزی از این نمایش من را جذب نکرد . البته در این جا لازم است اضافه کنم که متاسفانه در این یکی دو سال اخیر کیفیت اجراها در ایرانشهر پایین آمده و تئاتر ما بیجان شده است و تئاتر دیگر ما را به خودش جذب نمی کند .

در واقع باید بگویم  این نمایش واقعا دست نیافتنی بود و نتوانست چیزی دستگیر ما شود . از این اجرا چیزی به دست ما نیامد . در صورتی که باز هم می گویم ، کوشک جلالی در تئاتر مملکت ما ، یک نقطه ی عطفی ست و حضورش بسیار مغتنم است . اما نمی دانم چرا در انتخاب های خودش اینقدر ساده نگاه کرده است . بازیگر های خانم روی صحنه زائد بودند ، اصلا بازیگر نبودند . نمی خواهم به آن ها توهینی کنم . اما وقتی من می آیم و تئاتر می بینم ، از تئاتر انتظار دارم . می خواهم که مرا تکان دهد و در آن چیز ویژه ای ببینم .  متاسفانه این مدت در تئاتر ما چنین چیزی را نمی بینیم . شاید در “کامنت ” ما مقداری از این اتفاق را دیدیم . یا در نمایش ایرانی آقای صابری هم ما کم و بیش دیدیم . یا در نمایش ” پاییز ” آقای برهانی مرند هم همین طور .

می دانیم که شرایط تئاتر ما خیلی سخت است . می دانیم که دست و بالمان بسته ست . من در بطن این قضیه قرار دارم و می دانم که ما محدودیت داریم . از همه لحاظ از انتخاب متن ، آزادی بازیگر روی صحنه ، که دست و پایش بسته ست . دیالوگ ها ، امکانات ، بودجه . ما در شرایط بحران و تاریک تئاتر به سر می بریم و دوره ی بدی را در تئاتر می گذرانیم .

من این را اعتراف می کنم و از این که کارگردانان ما در این شرایط سخت تلاش می کنند و چراغ صحنه را روشن می گذارند ، از همه تشکر می کنم . انتقاد من به نمایش به عنوان یک انتقاد ناامید کننده ، گزنده و یا خدای نکرده اهانت آمیز به آن ها قطعا نیست ، بلکه متشکرم که زمان می گذارند و کار می کنند ، من خودم عاشق صحنه ام . من بازیگرم ، من روی صحنه احساسشان می کنم ، اما آن ها در این نمایش جای خودشان نبودند ، صحنه برای هر کاراکتری جنس صدای خودش را می طلبد ، جنس فیزیکال خودش را می طلبد ، وقتی یک ارکستر تمام نوازنده های خودش را انتخاب می کند ، ساز ها را انتخاب می کند و هارمونی لازم را بین نوازندگان صحنه اش دارد ، ما هم باید روی صحنه این ها را داشته باشیم . یک کارگردان خوب به این موارد توجه می کند .

آقای کوشک جلالی کارگردان خوبی هستند ، ولی این بار نمی دانم چرا این طور بود ؟ شاید بازیگران خوبی نخواستند برایشان بازی کنند ، شاید توقعات بالاست .

در هر صورت من هم چنان تشنه ام . و حریصم و منتظر یک اتفاق خوب تئاتری در کشورمان هستم و آرزو می کنم تا وقتی که هستم این اتفاق بیافتد و من شاهد آن باشم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *