دکتر محمود عزیزی ، هنرمند پیشکسوت ، نویسنده ، کارگردان و مدرس تئاتر چهره ی شناخته شده ایست که این روزها در دهمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندید شده است . هنرمندی که بی شک به سبب سابقه ی درخشان در زمینه فعالیت های هنری می تواند نماینده ی شایسته ای از طرف جامعه ی هنری و هنردوست ایرانی باشد . از این رو به دیدار دکتر محمود عزیزی رفتیم و گپ و گفتی دوستانه داشتیم که در ادامه می توانید بخوانید :
شما به عنوان یک هنرمند تلاش می کنید وارد دهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی شوید ، هدف اصلی تان چیست ؟
اگر ما تشکل های صنفی خودمان را می داشتیم ، قطعا یک نماینده از تشکل های صنفی خودمان معرفی می کردیم . ما این تشکل ها را به صورت قانونی نداریم . بنابراین خود به خود در چنین شرایط ویژه ای که احساس می کنم می بایستی همگان شرکت بکنند ، مثل یک شرکت سهامی است . اغلب فکر می کنیم که به ما ربطی ندارد ، بعد این شرکت سهامی با سرمایه گذارهایش شکل می گیرد ، ما کنار می نشینیم و می گوییم پس چرا سودش به ما نمی رسد فقط زیانش می رسد !!؟ اگر شریک باشیم ، مطالبات خودمان را پیگیری می کنیم ، به سود و زیانش فکر می کنیم . ما خواستیم که از این طریق برویم و ببینیم که چقدر از مطالبات خودمان را اگر قانونی است ، می توانیم در خانه ی ملت ، جایی که قوی مقننه قرار گرفته ، زنده کنیم . اگر قانونی نیست ، آن را به عنوان لایحه مطرح کنیم و مصوبه اش را بگیریم ، با همراهانمان که غالبا آمده اند تا مطالبات گروه های اجتماعی خودشان را در آنجا به صورت قانونمند پیگیری کنند و مشکلات آن را برطرف کنند . این هدف اصلی من است .
برنامه های ما توجه بیشتر به برخی از کاستی های اجتماعی است که به عنوان نماینده ای که خود به خود نمایندگی صنف خودش را می کند ، نمایندگی ملت را هم می کند چون در خانه ی ملت است . بهرحال کاستی هایی در جامعه ما وجود دارد ؛ از جمله موضوع مربوط به تامین اجتماعی که در واقع نیروهای دانش آموخته ی ما که در سطح کشور برایشان هیچ گونه برنامه ریزی نشده است . حداقل باید هم برای پذیرش و هم برای خروجی مهندسی شوند . به گونه ای که وقتی فارغ التحصیل می شوند بتوانند کارآفرین باشند و دانش خودشان را کاربردی کنند . این ها بحث های مورد توجه ماست .
بحث بعدی زیرساخت های فرهنگی هنری مان کشور مشکلات بسیاری دارد . بسیاری مواقع دولت بودجه هایی را در حوزه های فرهنگ و هنر به مجلس شورای اسلامی ارائه می دهد و مجلس تصویب می کند که خروجی آن مطلوب نیست . این مسائل باید مدیریت شود . شاید اگر نماینده ای از خانواده هنرمندان در آنجا حضور داشته باشد ، بتواند هدایت کند و کارآفرینی شود و بخشی از نیروهای سرگردان و تحصیلکرده ی ما بتوانند جذب کارها شوند .
موضوع آموزش عالی است که واقعا می بایستی برنامه های آن دوباره دیده شود . تعریفی که قبلا از آموزش عالی داشتیم ، بیشتر نظری بود که در حال حاضر می تواند در بخش هایی از آن تلفیقی از نظری و عملی باشد که خروجی آن کاربردی باشد و در واقع بتواند سریع جذب جامعه شود . امکاناتی که در جامعه ما هست و اگر مهندسی شود می تواند نیروهای ما را مشغول به کار کند و در نتیجه ی آن چرخش اقتصادی به وجود می آورد . فرح بخش می شود و در جامعه نشاط می آورد . بهرحال گام به گام توسعه نیاز به تخریب ندارد ، نیاز به برنامه ریزی دارد و می بایستی به تناسب شرایط ، امکانات مان و متخصصینی که در راس تصمیم گیری ها و قوه ی اجرایی قرار می گیرند ، رفته رفته به جلو رفت .
این ها برنامه ها و مطالبات ماست که در ذهن داریم و انشاا… با همراهی ، همصدایی و در واقع هم افزایی تمام کسانی که ، گروه های مختلف اجتماعی را در خانه ملت پیگیری می کنند ، بتوانیم امکاناتی را فراهم کنیم که شرایط امروز ما اندکی متحول شود . آرزو می کنم در خانه ی ملت با همه ی نمایندگانی که ملت را وکالت می کنند و وکیلشان هستند بتوانیم به همزبانی برسیم و مشکلات را تا آنجایی که می شود ، به تناسب شرایط مان حل کنیم .
چون شما خودتان در زمینه ی پیشکسوتان هنرمند فعالیت داشتید ، چه اتفاقی قرار است برای پیشکسوتان بیافتد ؟ برنامه ای دارید ؟ دنبال تصویب قانونی هستید ؟
بله ، اساسا ما این موسسه را به همین دلیل تاسیس کرده ایم . چون تامین اجتماعی نیست و نگاه کلان برای حفظ هنرمندان پیشکسوت وجود ندارد . اگر تامین اجتماعی بود شاید این عنوان مطلوب “حمایت از پیشکسوتان” برای جامعه زشت محسوب می شد . چون تامین اجتماعی برای این هنرمندان هیچ مسئولیتی قائل نیست ، خود به خود چنین تشکل ها ، نهادها و حمایت های جانبی ای شکل گرفته است . در غیر این صورت بسیاری از این موسسه ها می تواند عنوان های دیگری پیدا کند . ما در زمینه های مختلف ، پیشکسوتان ورزش ، نخبگان و کارآفرین ها و … داریم که برای این ها باید برنامه ریزی شود . آن ها سرمایه های لایزال و افتخارآفرین جامعه ما هستند . ما این همه نیروی مستعد هنری در شاخه های مختلف موسیقی ، هنرهای تجسمی ، تئاتر و سینما داریم . چگونه می توانیم این ها را برنامه ریزی کنیم وقتی در خانه سینما ۶۰۰ کارت کارگردانی داریم و نهایتا در سال ۸۰ کار تولید می شود ؟! چرا نیروی ورزیده ی هنرهای نمایشی ، تنها سه سالن برای اجرا دارد و در کنار آن مکان های خطرناکی که جوانان با هوش و ذکاوت خودشان ، با امکانات ناچیزی که دارند ، راه اندازی کرده اند ؟! چرا باید به این صورت باشد ؟! خب اگر این مسائل مهندسی شود ، خیلی از مشکلات مان حل خواهد شد . این ها می تواند تاول های چرکینی باشد که اگر الان به آن توجه نکنیم و زخم شود ، آنوقت زخم آن آزاردهنده است و به پیکره ی جامعه آسیب می رساند .
این ها آن مطالبات اصلی است که ذهن هر انسانی را مشغول می کند و اگر اندکی به شاخه هایی که بیشتر در آن رفت و آمد دارد ، توجه کرده باشد ، طبیعی است که حساسیتش نسبت به آن ها بیشتر باشد .
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که راس تفکر مان دین اسلام است . دین رافت و انسان سازی که تمام ارزش های اخلاقی برآمده از این نگاه است . چرا باید شرایط اخلاقی مان در جامعه آسیب دیده باشد ؟! کجاها اشکال داشته که ما نتوانستیم اطلاع رسانی و این فرهنگ را ریشه دار کنیم ؟ در بستر آن است . همدلی همه ی مردم ایران عملا در تمام موارد نیاز نظام جمهوری اسلامی حضور خودش را نشان داده است . در کجاها ما جدایی ها را می بینیم ؟ چه چیزی باعث می شود ؟ کدام تنگ نظری و مرزبندی ها است ؟ چه عواملی باعث می شود که این همبستگی در جاهایی که باید کارساز و همراه باشد ، دچار تزلزل می شود ؟ من نگران این هستم که چرا نمی خواهیم در سرنوشت خودمان سرمایه گذاری کنیم ؟ مگر می شود انسان نسبت به آینده ی خودش بی تفاوت باشد ؟ همه ی ما باید شرکت کنیم . حتی اگر فکر می کنیم در حال حاضر نتوانستیم آن فردی را پیدا کنیم که مطالبات مان در چارچوب برنامه های او باشد ، بهتر است رای دهیم تا اینکه رای ندهیم . حداقل بین آن ها می توانیم صالحی را پیدا کنیم ، به او رای دهیم . کنار کشیدن در واقع حسرت خوردن است . لازمه ی جامعه ای که امروزه به قول غربی ها ربع اول هزاره ی سوم را می گذارند – ما در قرن پانزدهم هجری هستیم – مشارکت کردن است . اگر بخواهیم می توانیم نوع زندگی مان را خودمان تغییر دهیم . چرا ایستاده ایم تا آن را برای ما تغییر دهند ؟؟!
بحث دیگری که دغدغه ی بسیاری از هنرمندان شده است و خودتان هم خیلی ضمنی به آن اشاره کردید ، بیمه است . به نظر شما برای بیمه قرار است چه اتفاقی بیافتد ؟ در این زمینه چه چیزی مدنظرتان است ؟
وقتی می گوییم یک جامعه ی هوشمند ، یک جامعه ی پرتوان ، یک جامعه ی همدل ، یک جامعه ای که اکثریت مطلقش به دین اسلام اعتقاد دارد ، وقتی رهنمودهای ما برآمده از قرآن کریم است ، خب همه ی این ها به ما ابزارهای بسیاری برای رسیدن به آرامش مطلوب تر را می دهد ، پس اشکال کار کجاست ؟ به عنوان مثال وقتی می گوییم خمس و زکات ، در زمان حضرت علی برای چه اموری از آن استفاده می شد ؟ چرا به یتیمان و زنان مستمند کمک می کردیم ؟ از چه طریقی کمک می شد ؟ وقتی تو اضافه داشتی و به عنوان خمس و زکات می دادی .
الان ما خمس و زکات می دهیم ، مالیات هم می پردازیم و درآمدهای ملی هم داریم . همه ی این ها در اختیار چه کسی است ؟ دولت . ولی با این حال زن بی سرپرست و سرپرست خانواده داریم و مشکلات بسییار دیگری . یعنی جاهایی با پشتوانه ی قانون ، مجری قانون مشکل دارد . مواقع بسیاری هم مجری قانون قادر نیست کارهایی را انجام دهد چون قانون به او اجازه نمی دهد .
وقتی ما این دو پشتوانه ی اصیل را داریم : تفکر دینی با این خصلت که می بایستی به بی بضاعت ، به تهی دست ، به تنگ دست ، به یتیم و به نیازمند نگاه کنیم و قانون را هم داریم و زندگی اجتماعی که تابع آن است . اگر مشکلات حل نمی شود یعنی قانون مشکل دارد . این ها را باید تصحیح کرد . اگر تصحیح کنیم ، موضوع بیمه دیگر معنی ندارد که ما نگرانش باشیم .
چرا من باید نگران این باشم که اگر پیش یک پزشک بروم ، به من بگوید ۵۰ هزار تومان دارو بخر ، از ترس اینکه نتوانم این هزینه را بپردازم ، اصلا پیش پزشک نروم و بخش های عظیمی از بدن من روز به روز فرسوده تر شود و روزی هم روی دست یک سری آدم بمانم . تامین اجتماعی و بیمه عمومی لازم است . در یک جامعه ی سالم وقتی بچه از لحظه ای که نطفه اش شکل می گیرد ، مسئول او است . برای اینکه فردی است که می خواهد فردا در جامعه مسئولیتی را بر عهده بگیرد . پس من باید روی او ، از روزی که نطفه اش می خواهد شکل بگیرد ، سرمایه گذاری کنم . این ها بایستی در چارچوب قانون تعریف شود ، همانطور که در خیلی از جاهای دیگر وجود دارد . ما هم هیچ چیزی از هیچ جای دنیا کم نداریم . یک اخلاق دینی و یک دستور عمل دینی برای رفتارهای اجتماعی مان داریم و یک سنت بی نظیر که بعضا برآمده از همین دین است . ما مروت ، گذشت و همیاری داریم . همه این واژه های ارزشمند اگر در هر جامعه ای درست عمل شود ، هیچ کدام از ما آنقدر فرسوده و درمانده نمی شویم . این مفاهیم کجاها گیر کرده است . اطلاع رسانی ما مشکل دارد ؟ عامل اجرایی ما مشکل دارد ؟ گیرنده های ما خراب شده است ؟ خب باید زیرساخت ها را عوض کرد تا گیرنده های ما درست شود .
بهتر است اندکی صحبت مان را به سمت تئاتر ببریم .
این ها هیچکدام از هم جدا نیستند .
صد در صد .
ولی وقتی در جامعه ای مناسبات اجتماعی به گونه ای باشد که در سبد اوقات فراغت مردم چیزی نباشد ، تئاتر یعنی هنر را مصرف نمی کند . نمی تواند مصرف کند .
دقیقا به همین شکل است . در حوزه ی تئاتر ما بحثی داریم به نام سالن های خصوصی تئاتر . فکر می کنید این را چگونه می توان ساماندهی کرد ؟
اصلا فرض کنید تشکیلات و اتحادیه ای درست شود و این سالن های خصوصی بیایند در دل این تشکل فعالیت کنند . مثلا این می تواند یک برنامه باشد ولی اساس آن غلط است . ما در جامعه ای زندگی می کنیم که باید زیرساخت ها را در آن درست کرد و این بچه ها با پول والدینشان و قرض نروند در طبقات یک ساختمان ، جایی را اجاره کنند که از نظر امنیت مخاطب خطرناک است . من نمی دانم چگونه اداره اماکن عمومی به آن ها مجوز می دهد ؟! و نمی دانم به چه دلیل باید به اینجا برسیم که اینگونه بخواهیم نیروهای هنرمند خودمان را کارسازی و جاسازی کنیم که اساسش غلط است ؟!! ولی این هوشمندی نیروی متخصص و هنرمندان ما است که می گوید من نمی توانم تا روزی که بخواهد زیرساخت ها درست و به من توجه شود ، دست روی دست بگذارم . بنابراین این کار را شروع کردند . کار بسیار هوشمندانه ای است و این جای تقدیر دارد . ولی اگر حمایت و هدایت نشود و امکانات در اختیار او نگذارند ، بسیار خطرناک است و جریانی که در حال ساخته شدن است ، به بدنه ی جامعه صدمه می زند . چون این ها برای اینکه بتوانند پول سالن را بدهند ، هزینه نگهداری آنجا را بدهند ، قطعا می بایستی به شکلی از نمایش رو بیاورند که برای مخاطبی که توانایی مالی دارد و دنبال سرگرمی است ، فقط سرگرمی او را فراهم کنند و بخش عظیمی از جامعه ما کجا می رود ؟؟!
حتی خیلی وقت ها به تئاتر لطمه می زند . و اما در مورد ثبت گروه های تئاتری . بهرحال ” گروه تئاتر “ وجود دارد یا ندارد و اینکه چطور می توان آن ها را ثبت کرد ؟
اصلا فرض کنیم که ثبت شد . آخر ما می گوییم جایی در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هست که شما را ثبت می کند و می شوید ۵۰۰ تا . جایی هم مانند خانه تئاتر هست که شما را ثبت می کند و می شوید ۱۰۰۰ تا . این به شما چه هویتی می دهد وقتی شغل شما تعریف ندارد ؟؟! وقتی شما به عنوان فعالان فرهنگی حوزه نمایش ، جایگاهی از نظر قانون ندارید ، ۱۰۰ جا هم ثبت باشید !! ما دیگر ثبت شده تر از خانه تئاتر یا خانه سینما نداریم ولی خانه سینما را می توانند ببندند چون پشتوانه ی قانونی ندارد . خانه ی تئاتر را هم می توانند . هر کدام از حوزه های فعالیت مردمی را می توانند ببندند . این زمانی معنا پیدا می کند که من هویت داشته باشم و شغل من شناسایی شده باشد . نه اینکه خانه تئاتر بیاید به شما یک عنوان بدهد یا حکمی بدهد که شما به عنوان یک گروه مستقل پرتوان هستید . خب این کجای قضیه را می تواند حل کند .
آن چیزی که در این شرایط موجود مهم است ، تشکیل یک اتحادیه ایست که بتواند منافع مشترک را تعریف کند . روی منافع مشترک ، شما می توانید مطالبات اجتماعی داشته باشید . از کجا ؟ از مجری قانون . اگر مجری قانون نتوانست پاسخ دهد ، یعنی پشتوانه ی قانونی ندارد . خود به خود شما می توانید به قانونگذار رجوع کنید اینکه چرا برای این فعالیت قانونی نیست ؟ همه ی این ها زنجیره ای به هم مرتبط است .
اگر در حال حاضر این تشکل های حوزه تئاتر خصوصی بتوانند با یک تفکر مشترک ، یک اساسنامه و خواستگاه ، به مطالبات مشخص برسند و این را ارائه دهند ، امری بسیار ارزنده است و می تواند آن ها را حفظ کند که اگر بعدها شرایط و زیرساخت ها درست شد ، با این پشتوانه ی تاریخی می توانند در جای خودشان قرار بگیرند .
گفتگویمان را در رابطه با رسانه ها ادامه دهیم . شما چه توقعی از رسانه ها دارید و چه زیرساخت و امکاناتی می توان برای رسانه ها قائل شد ؟
خود رسانه ها ، شما شغلتان تعریف دارد ؟ می توانید از طریق این شغل زندگی کنید ؟
عملا ندارد .
چون نمی توانید از طریق آن زندگی کنید پس شغل شما نیست . ولی رسانه ها یعنی بخش مکتوب بی نظیرند . در واقع اگر تئاتری نبود ، ارسطو نمی توانست کتاب شعر را بنویسد . اگر تئاتری نبود ، پرگلس نمی توانست بگوید : “اگر ما فرزندانمان را با تئاتر آموزش دهیم ، می دانیم که جامعه مان را به نیک بختان و خبرنگان تحویل می دهیم .” این آموخته های ما است . اگر نوشته ها نبود ، ما نمی دانستیم که شعر مولانا ، شعر حافظ چه بود و اگر نقد نبود ما نمی دانستیم تحول چه معنایی دارد . وقتی نقد سالم ، نقد هوشمند ، نقد اندیشیده بر اثری می شود ، خیلی به ما کمک می کند یعنی شما واسطه ی بین تولید اثر و مصرف کننده هستید . شما هستید که این ارتباط و خط وصل را ایجاد کنید . اگر شما نباشید ، مردم چگونه می خواهند مطلع شوند . رسانه ها نقش های به سزایی دارند . از مکتوب ، صوتی و تصویری گرفته تا هر چیزی که بتواند این ارتباط را سهل کند و مردم از این کارها مطلع شوند . برای چه در خیلی از جاهای دنیا رقم بزرگی را برای تبلیغات هزینه می کنند تا بتوانند کارهایشان را بفروشند به این خاطر که اطلاع رسانی جایگاه بسیار ارزنده ای دارد وگرنه برای چه باید این همه شبکه ی تلویزیونی و این همه روزنامه ای داشته باشیم که نقش و سهم دارد ولی بعضا تعریف ندارند . برای چه روزنامه نگارها و خبرنگارهای ما از این روزنامه به آن روزنامه سرگردان هستند ، مگر جاهای دیگر هم این گونه است ؟ ممکن است یک خبرنگار مستقل برای چند شبکه کار کند ولی استقلالش را از طریق همین کار می تواند پیدا کند که در واقع استقلال اقتصادی است و این فرد اگر متعلق به یک روزنامه یا شبکه باشد ، از طریق همان تعریف می شود و به اقصی نقاط جهان می رود . چند روز پیش خبرنگار جوان یکی از شبکه های خبری فرانسه را دیدم که به چه راحتی به ایران آمده ، مکان اقامتش را در هتل لاله گرفته تا اینجا کارش را انجام دهد و نگران این نیست یک قهوه یا دو قهوه بخورد . به هتل لاله برود یا به هتل فردوسی ؟ پس شغلش تعریف دارد . مشاغلی که تعریف نداشته باشد ، حکایت استادی می شود که باید از این دانشگاه به آن دانشگاه برود تا بتواند زندگی اش را بچرخاند ، آنوقت دیگر استاد نیست . معلم و خیلی از مشاغل دیگر ما هم همین طور هستند . شغل اگر تعریف پیدا کند ، مناسبات اجتماعی ما خوب رقم می خورد و ما اوقات فراغت پیدا می کنیم . ما قرار است ۸ ساعت کار کنیم ، ۸ ساعت اوقات فراغت ما باشد ، ۸ ساعت هم استراحت کنیم تا فردا بتوانیم بیاییم و پرقدرت کار کنیم . اما وقتی شما در اوقات فراغت خود برای کاستی های درآمدت کار می کنید ، آنقدر خسته می شوید که گویی فقط نعش تو است که به خانه می رسد . شنیده ام بسیاری از افراد وقتی به خانه می رسند ، بچه هایشان خوابند ، وقتی هم بیرون می روند ، باز هم بچه هایشان خوابند . پس ارتباط این پدر و مادر با بچه هایش چه می شود . این اطلاع رسانی قبل از رفتن به مدرسه و بعد از آن به اجتماع ، کجا می خواهد اتفاق بیافتد . این گسستگی برای جامعه ای که ادعای فرهنگ و ادب و دین و خیل چیزهای دیگر دارد ، خیلی خطرناک است .
در این فرصت ما به جایی رسیدیم که گروه های نماینده ی اقشار مختلف با عناوین مختلف سیاسی یا حزبی به این صرافت افتادند که باید نمایندگانی از این بخش عظیم و تاثیرگذار جامعه در مناسبات سیاسی جا باز کنند و این یک اتفاق بسیار خوشایندی است و این ضرورت ها ایجاب می کند که ما امیدوار باشیم که فردای بهتری خواهیم داشت .
می دانم که شما از تهران نماینده می شوید ولی برای خیلی ها جذاب است و سوالشان تئاتر شهرستان است که چطور می شود راهکار و روندی در مدیریت شهرستان ها ایجاد کرد که تئاتر معرفی شود .
تمام گروه های شهرستانی نه تنها تئاتر ، در تمام حوزه ها اگر فارغ التحصیل رشته ی خاصی هستند ، حداقل کاری که می توانند کنند این است که در منطقه ی خود مطالباتشان را مکتوب به آن نماینده ای که ادعای نمایندگی آن ها را می کند ، بدهند یعنی باید آن نماینده مطالبات آن ها را در مجلس انعکاس دهد و برای آن ها کار کند. چون ما در هیچ جا زیرساخت هنرهای نمایشی نداریم ، حتی بالای ۳۰۰ شهر در کشور ما سینما ندارد. خب این نمایندگان برای چه کاری می آیند ؟ می آیند که سبزی کاری کنند ؟ دنبال تخم کتان هستند ؟ آن ها این مطالبات را باید مطرح کند ولی آن ها از وکیلشان نمی خواهند برای آن که این مطالبات مکتوب نشده است. ولی چرا این اتفاق نمی افتد ؟ هر کدام از این حوزه ها در هر جایی که هستند باید مطالباتشان را مکتوب کنند و به وکیلی که می گوید من می خواهم نمایندگی شما را کنم ، تحویل دهند . آن نماینده می خواهد نمایندگی مطالبات ما را کند ، مطالبات ما چیست ؟ مطالبات ما آب است ، کار است ، فضای فرهنگی است ، سینما است ، تئاتر است ، مسجد است ، باید هر چیزی را که جزو مطالباتشان است ، از نماینده خود بخواهند ، حال این نماینده با این محصولات به آنجا می آید و باید راجع به آن دفاع کند و حضور خودش را معنا دهد . وقتی در شهرستان ها این مطالبات نیست ، این ها می آیند برای کسانی که مطالباتشان را مشخص کردند ، نمایندگی می کنند . ولی اگر همه ی مطالبات جمع شود ، به آن نماینده ای که می خواهد وکالت این مطالبات را در مجلس دنبال کند ، بدهید دیگر او نمی تواند بگوید که این را نمی خواهم ! باید به او گفت : “پس تو وکیل چه چیزی هستی .” همه ی شهرها کاستی هایشان را باید از وکلایشان مطالبه کنند . اگر این اتفاق بیافتد ، قطعا وضعیت مجلس ما این بار به مراتب متفاوت تر خواهد شد .
و حرف پایانی .
برای همگان آرزوی بهاری پرشور ، پر از شادی ، امید و لبخند را دارم .
ما که بهش رای دادیم ولی رای نیاورد که . البته بعید هم بود وسط این سیاسی بازی ها ولیست ها ، افراد مستقل رای بیارن .
کاش رای بیاره بلکه یک ادم فرهنگی و هنری بره کمیسیون فرهنگی البته می دونم اتفاقی قرار نیست بیفته !!
ااا محمود عزیزی هم کاندید بود ؟؟ نمی دونستیم ما