احمد محمودی: روی صحنه به این فکر می کنم که یکی برای من خیلی زحمت کشیده است . / شنو قادری: با نقش هایم زندگی می کنم!


روزهای پایانی نمایش پرده برداری بود که بعد از اجرای نمایش، در یک جمع دوستانه با گروه نمایش پاپیون به گفت و گو نشستیم. ماحصل این گفت و گو به درازا کشید و به ناچار در سه بخش طبقه بندی شد که بخش اول آن ، گفت و گوی ما با بازیگران پرتوان استثنایی این کار بود.  . شنو قادری که با بازی خیره کننده ی خود، مخاطب را شگفت زده می کند و احمد محمودی که بازیگر نقش مجسمه است. محمودی بعد از اینکه مهران قندهاری دچار اسپاسم عضلانی شد و در بیمارستان بستری گردید، به جای مهران، به زیبایی به ایفای نقش پرداخت. در حین گفت و گو با بازیگران ، خانم حاتمی مادر شنو قادری و آقای حسین رحیمی کارگردان نمایش نیز ما را همراهی کردند. چند روز بعد از این مصاحبه گروه پاپیون با نمایش صندلی ها موفق به دریافت جایزه ی بزرگ جشنواره کوفار بلاروس شد و شنو قادری نیز جایزه ی بهترین بازیگر زن این جشنواره را دریافت کرد. در ادامه صحبت های این دو بازیگر را راجع به فعالیتهایشان در عرصه ی تئاتر تا به امروز مشاهده می کنید:

admin-ajax

خودتان را معرفی کنید؟

محمودی : احمد محمودی هستم . متولد سال ۱۳۶۴ . از سال ۸۲  کار تئاتر را با آقای رحیمی  شروع کردم و تا الان نیز در خدمت ایشان بوده ام .

در طول این سالها چه تجربیاتی داشتید و با چه افرادی کار کردید؟

محمودی :  ” پیک نیک در میدان جنگ ” را با آقای هزارخانی کار کردم . سال هشتاد و سه هم با خانم نازنین قره گزلو کار کردم . در ادامه هم آقای رحیمی لطف کردند و من را به گروه خودشان دعوت کردند .

بازخورد کارهایی که داشتید تا امروز چگونه بوده است ؟

DSC_03081.

محمودی : فقط دوسال در جشنواره شرکت کردم که هر دوسالش هم بازخورد خوبی داشت.

متاهل هستید یا مجرد ؟

محمودی : متاهل هستم و یک فرزند دارم که سه سال و هفت ماه سن دارد.

آیا دوست دارید او هم بازیگر شود؟

محمودی : بله ، من از همین الان برایش برنامه ی بازیگری چیده ام.

آقای محمودی ، با توجه به اینکه شما ازدواج کرده اید و این شرایط را برای شما و فعالیتتان در تئاتر سخت تر می کند، این سختی ها چه بوده و چطور توانستید با این شرایط کنار بیایید؟

محمودی : من در این کار سختی نمی بینیم. من مدتی از کار تئاتر دور بودم ، وقتی آقای رحیمی به من زنگ زدند و قضیه را گفتند ، به گروه که آمدم خیلی چیزها برایم جالب تر شد، مثلا تئاتر باعث شد یک سری از حرف ها و حرکت ها و فکرهایی که من را درگیر می کرد را کنار بگذارم . من از تئاتر انرژی مثبتی می گیرم و سختی در آن نمی بینم.

پس در واقع نه تنها سختی در کار تئاتر نیست بلکه به شما انرژی هم می دهد ؟

محمودی : بله ، من هنر را یک وظیفه می بینم و تئاتر را دوست دارم.

چه احساسی دارید از اینکه  روی صحنه بسیار عالی ظاهر شده و به تبع آن دیده می شوید ؟

محمودی : من به دیده شدن فکر نمی کنم. من به زحمتی که کارگردان برایم می کشد فکر می کنم. آن صحنه ای که دارم بازی می کنم تنها این در ذهنم هست که یکی هست که برایم زحمت کشیده است ، که من به روی صحنه بیایم و حداقل خودم را راضی کنم و فکری را که در ذهنم هست بر روی صحنه پیاده کنم .

آقای محمودی خیلی ممنونم از شما بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
محمودی : خواهش می کنم.

خانم قادری لطفا شما هم خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید؟

 قادری : متولد ۱۳۶۰   هستم  و از ۲۰  سالگی شروع به کار تئاتر کردم، یعنی ۱۳ سال است که بازیگرم. اولین کارم هم با آقای رحیمی بود ، نمایش ” اینجا فقط آرزو ” که فقط یک دیالوگ داشتم که یادم هست. آن دیالوگ این بود : ” آره ،  آره راست میگه  ! ” .

چه اساتیدی داشتید؟DSC_03092.

قادری : یک مدت با ساسان هزارخانی بودم. که با او به جشنواره بین المللی تئاتر معلولین رفتیم. بعد از آن ، سال  ۸۶  در ” تبخال ” بازی کردم. سال ۸۸  بود که با آقای رحیمی کار کردم و با ” پرده برداری ” هم شروع شد . ۵  سال است که ” پرده برداری ” را کار کرده ایم.  یک کار جدید هم داشتیم به نام ” صندلی ها ” ، که نوشته ی اوژن یونسکو ست و هنوز به اجرای عموم  نرسیده است.

” صندلی ها ” در جشنواره ای هم حضور داشته است؟

قادری : بله به جشنواره رفته است و چند جشنواره هم دارد می رود ، ولی خب به اجرای عموم نرفته است.

ان شاالله شرایطش فراهم بشود که به زودی اجرای عموم داشته باشد. در جشنواره هایی که رفتید چه جوایزی دریافت کردید ؟ بازخورد کارتان چطور بود؟

قادری : خوب بود. ۳ جایزه ی بازیگری نقش اول و یک جایزه بازیگری سوم داشته ام.

یادتان هست چه جشنواره هایی بود؟

قادری: بله ، حتی ساعتی هم که کار را اجرا کردیم یادم هست . نمایش ” پیک نیک در میدان جنگ ” ساعت ۱۰ صبح بود. نمایش ” تبخال ” بعداز ظهر ساعت ۴ بود ، ساعت ۶ هم  ” پرده برداری ” بود . ۲۴ دی هم ” صندلی ها ” اجرا شد.

از  این سیزده سال تجربه بازیگری، یک خاطره ی خوب بگویید ؟

قادری: تنها خاطره ی خوشی که دارم همین ” پرده برداری ” است .

پس اگر بخواهید بین کارهایتان یکی را انتخاب کنید، ” پرده برداری ” را انتخاب می کنید ؟

 قادری: البته ” پیک نیک در میدان جنگ ” و ” صندلی ها ” را هم خیلی دوست دارم .

DSC_0309

خانم حاتمی ، شما مادر شنو هستید و مطمئنا نقش خانواده در کاری که بچه ها انجام می دهند ، نقش بی نهایت مهم و  سختی است ، شما چه مشکلاتی داشتید و چطور با معضلات شدیدی که در بازیگری وجود دارد کنار آمدید ؟

DSC_03091.

 

حاتمی : من وقتی می بینم که بچه ام خیلی به تئاتر علاقه دارد و از زندگی و خیلی چیزها محدود شده است ، نمی خواهم این موقعیت را از او بگیرم . دوست دارم  با تمام مشکلات بجنگم که شنو به آن چیزی که آرزویش هست برسد و نهایت تشکر را دارم از آقای رحیمی که واقعا زحمت کشیده اند و شنو را بازیگر کردند .

رحیمی : شنو و خانم حاتمی از کرمانشاه می آیند . پدر ایشان ناراحتی قلبی دارد و چند وقتی در بیمارستان بستری بوده ولی با تمام این مشکلات می آیند و الان ۲۵  ماه است که مدام به کرمانشاه رفت و آمد می کنند و در اینجا اسکان پیدا کرده اند . خیلی سخت است که کسی زندگی اش را بگذارد و بیاید ، واقعا مشکل است ، آن هم برای یک جامعه سنتی مثل کرمانشاه . که اگر خانمی شوهرش را تنها بگذارد و ۲۴  ماه بیاید ، اصلا این را بد می دانند ، ولی با تمام این قضایا ، این مشکلات را تحمل کرده اند و آمده اند . مادر مهران که مهران در واقع بازیگر این کار بود و الان جای او احمد بازی می کند ، ایشان نیز مشکلات خاص خود را دارند . احمد هم به همین صورت . او نیز زن و بچه  دارد و از کهریزک برای تمرین می آید. یک سری مشکلات هست که وقتی آدم در جریان کار قرار می گیرد ، این مشکلات به حدی کمرشکن است که آدم را خسته می کند و به جرات می توانم بگویم که ۷۰%  انرژی من ، در این مشکلات می رود . ۳۰%  می ماند که سالن تمرین بروم و تمرینم را انجام دهم . ولی مواقعی نیز  وقتی می بینم که کار دیده می شود ، وقتی می بینیم که دوستان می آیند و به کار اهمیت می دهند ، می گویم ایرادی ندارد،  ما DSC_03151.باز سختی می کشیم ، اگر مسئولی نمی بیند، اگر مدیری نمی بیند و اگر اتفاق خاصی برای کار ما نمی افتد ، ایرادی ندارد ،  همان دو نفری که کار را می بینند ، کافی است و ما سختی را تحمل می کنیم. آنها که نمی دانند ما در چه شرایطی کار کرده ایم. آنها که نمی دانند مثلا ما را از  محل تمرین بیرون انداخته اند ، ما این سختی ها را می بینیم اما به خاطر بازخورد قضیه اینها را به دوش می کشیم. خانواده ها نیز به همین صورت.

 آقای رحیمی در تئاتر می گویند نقش دزدی، نقش دزدی نکنید، سوال شما نبود.( یا شوخی )

رحیمی : چشم. ( با خنده )

خانم قادری ، از اینکه روی صحنه دیده می شوید و این همه چشم به شما خیره شده و بازی زیبای شما را می بیند ، چه حسی دارید ؟

قادری: خوشحالم، خیلی خوشحالم، چون با نقشم زندگی می کنم .

آیا بازیگر مقابلتان را مجسمه می دانید ؟

قادری: نه !

قسمت آخر نمایش را خیلی با احساس بازی می کنید، این از پس چه می آید ؟ از پس زندگی شخصی تان و یا نمایشنامه باعث می شود اینگونه باشید ؟

قادری: هم شخصی است و هم تئاتری ست .

برای ” پرده برداری ” چقدر تمرین داشتید؟

قادری: ۶ماه تمرین کردیم . یادم هست که ۱۰ روز مانده بود به بازبینی ما ، کار رسید به بازبینی و بالا آمد ، ساعت ۳ شب می نشستیم و دیالوگ ها را حفظ می کردیم.

حاتمی : ما فکر نمی کردیم که آقای رحیمی را بببینیم. من  داشتم برای شنو تلاش می کردم که یک متنی پیدا کنم ، رفتم اداره ارشاد و  گشتم و متنی را انتخاب کردم ، من دلهره داشتم که کار به جشنواره نرسد. آمدیم انجمن نمایشی دیدیم آقای رحیمی دارند با تلفن صحبت می کنند. تا ما را دیدند گفتند شنو کجا بودی و … گفتیم قضیه این است و شنو می خواهد بازی کند، گفتند من خودم یک متن خوب دارم ، از تهران هم تماس گرفتند که شنو حتما باید بازی کند. به هر حال آقای رحیمی زحمت کشیدند ، شنو خیلی عصبی بود و این تئاتر کاری کرد که الان شنو خیلی آرام است و در آرامش به سر می برد. و این به خاطر عشق به تئاتر است. همیشه تنها کسی را هم که انتخاب می کند آقای  رحیمی است ، نمی تواند با کس دیگری کار کند. هرچه می گفتیم این همه کارگردان هست ، می گفت فقط حسین رحیمی، فقط حسین رحیمی می تواند از من بازی بگیرد، وگرنه من نمی توانم بازی کنم. می گوید کسی نمی تواند  آن انرژی را که رحیمی در بازی به من انتقال می دهد را به من منتقل کند تا من بازی کنم.

خانم قادری ، نقشی هست که دوست داشته باشید بازی کنید؟

قادری : بله، در حال بازی در ” باغ وحش شیشه ای ” هستم و این نقش را خیلی دوست دارم.

رحیمی : ما خودمان شورای نظارت داریم. خانم حاتمی و خانم ابراهیمی (مادر مهران) متن را می خوانند و تایید که شد کار می کنیم. (با خنده)

حاتمی : الان هم برای یک کار پایان نامه ، ” باغ وحش شیشه ای ” را بازی می کند. و حس می کند که زندگی واقعا اینجا معنا پیدا می کند و شکل می گیرد.

 در پایان آقای رحیمی کار گردان پرده برداری از شنو قادری درخواست می کند که ترانه ای را به کردی برای ما بخواند و شنو قادری نیز با صدایی زیبا و سرشار از احساس شروع به خواندن می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *