این روزها در محوطه تالار محراب نمایشی به کارگردانی آراز بارسقیان و غلامحسین دولت آبادی در حال اجرا است به نام ” صعود مقاومت پذیر آقای م.ر. حساس ” که اقتباسی است از نمایشنامه ” صعود مقاومت پذیر آرتورو اویی ” نوشته برتولت برشت . این نمایش نگاهی انتقادی دارد بر شرایط حاکم بر تئاتر در سال ۱۴۰۵ . به همین بهانه تئاتر فستیوال مصاحبه ای داشته است با کارگردانان این نمایش که در ادامه خواهید خواند :
چه عاملی این جسارت را در شما ایجاد کرد که نمایشی را طراحی کنید که در آن مخاطب را حدود ۲ساعت و ۳۰دقیقه ایستاده نگه دارید و مطمئن باشید که خسته نمی شود ؟
ایمان به ذات تئاتر.
شما اگر نمایشی خوب اجرا شود، خوب نوشته شود، داستان داشته باشد و دلتان بخواهد دنبالش بروید، میروید ؛ یک ساعت، دو ساعت یا پنج ساعت. منتها باید برای راحتی شما فکری شود. محیط هر نمایش فکر کردن به راحتی شما را قوام میدهد. محیط این نمایش به ما پیشنهاد میکرد کجا چه کنیم. ما هم همان کار را میکردیم. مسلماً وقتی معما حل میشود ، ساده هم به نظر میرسد. اما حل معما سخت است. ما هم سعی کردیم معمای طراحی این نمایش را برای خودمان حل کنیم.
این شیوه اجرایی و ایستاده نگه داشتن مخاطب ، در شما ترس از ریزش مخاطب ایجاد نکرد و نمی کند ؟
نه. مخاطب گوش میکند. گوشهای میایستد و سیگارش را میکشد. حتی با موبایلش مشغول می شود. این شیوه تقریباً نزدیک به چیزی است که برشت میگوید: “مخاطب خیال کند در مسابقهی بوکس است.” ما رینگ بوکس نداریم. مفهموم آن را داریم. مخاطب آزادانه فکر میکند.
ما ادعای مشارکت مخاطب در کار را نداریم؛ مخاطب با تعقلش وارد کار میشود. بیان روند صحنهها خود نشانهی دیگری از همراه شدن با برشت است. مخاطب را الکی درگیر هیچی نمیکنیم. از او نظر نمیخواهیم. میخواهیم فقط فکر کند.
اساسا میزان فروش چقدر برای شما مهم است ؟ در مورد این اثر به خصوص چه طور ؟
مهم نیست.
اگر مهم بود در تیم آقای حساس بودیم و یک بازیگر خوب زیردستمان داشتیم و سالن تئاترمان ایرانشهر بود و تبلیغات را در سرتاسر شهر میزدیم. در این رفتار جز کاسبی چیزی نیست. تئاتر جای کاسبی نیست. این را مطمئن هستیم.
در این مورد هم فرقی نمی کند. وضعیت همان است. ایده همان است. برای کار بفروش یا خوب فروش باید رفتار و شکل و شمایل دیگری داشت که ما نداریم. نمیخواهیم هم داشته باشیم. اصلاً کار تجربی این موارد خیلی برایش اهمیتی ندارد. اگر کسی بگوید فلان کار تجربیاش فلان میلیون فروخته دروغگویی بیش نیست. چون کار تجربی اصلاً منطق فروش ندارد.
چرا نمایش تان را بدون بلیت فروشی و به صورت رایگان اجرا نکردید ؟ مثل یک نمایش خیابانی ؟
نمیشد. نمیشد ، چون ما همچنان در یک تالار رسمی کار را اجرا میکنیم. ولی نمایش این قابلیت را دارد که در محوطههای مختلف شهر اجرا شود. ولی این دیگر کار ما نیست که بدویم دنبال این و آن و بگویم آقا تو را به خدا بگذارید در فلان محوطهی فلان تئاتر و فرهنگسرا اجرا کنیم. این توانایی هست، کسی خواست ، این کار را میکنیم. بماند که این خود توانایی کمی نیست و درست برخلاف دروغهایی است که دوستان شبه تجربیکار تئاتری سالها است به خورد دیگران دادهاند.
با توجه به سوژه نمایش ، استقبال اهالی تئاتر چه طور بود ؟ آیا بازخورد ویژه ای داشته اید ؟
تئاتریها میدانند چه خبر است و با تنفر از کنار کار رد میشوند. خجالت میکشند؟ نمیدانیم. شرمنده هستند؟ نمیدانیم. از ما متنفر هستند؟ آری هستند. آنها تصویر واقعی خودشان را میبینند و کسی عادت به دیدن تصویر واقعی خود ندارد. بازخورد خیلی ویژهای هم هنوز نداشته ایم.
با توجه به سوژه نمایش ، در انتخاب گروه ( به ویژه بازیگران ) دچار مشکل نشدید ؟ کسی پشیمان نشد یا نترسید که از جانب سایر اهالی تئاتر طرد شود و… ؟
چرا زیاد. دوستان قدیمی تنهایمان گذاشتند. عدهای آمدند و متن را خوانند و فرار کردند. بعد عدهای گفتند: “ما کار داریم و نمیتوانیم باشیم ؛ ایشاالله کار بعدی.” ، عدهای هم از همه جا بیخبر آمدند تا وسط کار ، بعد که فهمیدند چی به چی است رفتند.
البته از همان ابتدا به گروه دانشجویی فکر میکردیم. نه از این مدل که برویم کاسبی کنیم بگوییم از « آموزش تا اجرا » ؛ پول بگیریم ازشان یا چیزی. خیلیها هم وقتی فراخوان دادیم و اسم ما را دیدند ، نیامدند. آنهایی که ماندهاند دو دسته هستند. یا برایشان فرقی ندارد یا میدانند دارند چه میکنند.
و دیگر اینکه نحوه مدیریت تیم بزرگ بازیگران چگونه بود ؟ در حین تمرین چقدر در اظهار نظر آزاد بودند ؟
بازیگران در طول کار نظرهای خود را ارائه میدادند. حتی در طول اجرا هم ما نسبت به هر شب به بازیگران اجازهی اتودهای آزاد بازیگری میدهیم. منتها نمیگذاریم خیلی از کار دور شوند.
از نحوه شکل گیری ایده نمایشنامه ” صعود مقاومت پذیر آقای م.ر حساس” بگویید و مراحل نوشتن آن ؟ چرا ۳ نفر با هم این نمایشنامه را نوشتید ؟ چرا ۲ نفر با هم کارگردانی اش کردید ؟
ما قبلاً هم تجربهی مشترک نویسی داشتیم. یک نکتهای بگوییم. تجربهی نوشتن سه نفری این متن بسیار جالب بود. ما ایدهای داشتیم دربارهی نوشتن نمایشی در بازنمایی فضای تئاتری معاصر. نمایش برشت بستر خوبی برای این کار ایجاد کرد. چند ماه تحقیق و بعد اقتباس از کار، فرآیند جذاب و تجربهی خوبی بود. ما سعی کردیم هر چه بیشتر از اقتباسهای جعلی روزگار خودمان دوری کنیم و به چیزی برسیم که اعتقادش را داریم. در زمینهی کارگردانی هم چنین وضعی بود. پنج ماه کار مداوم با بازیگرانی مدام تغییر میکردند تا اینکه بالاخره به این تیم جوان رسیدیم. بازیگرانی که بسیاری از آنها الحق پای کار ایستادند و با شرایط سخت بیرونی که بر ما همیشه سوار است، همراه شدند.
میزان استقبال از “صعود مقاومت پذیر آقای م.ر. حساس” چقدر بود ؟ در مقایسه با پیش بینی خودتان بیشتر بود یا کمتر ؟
ما شبی چهل تماشاگر بیشتر نمیتوانیم بپذیریم. بیشتر از این حد باعث آشفتگی است و کمتر باعث تمرکز بیشتر. شاید اگر خیلی سرد بشود عدهای غر بزنند ، ولی ما به آنها میگوییم لباس راحت و گرم بپوشند و آماده باشند؛ آنهایی که نمیخواهند نمیآیند. آنهایی که میآیند همراه میشوند. تا به حال ریزشی نداشته ایم جز یک مورد عمدی. در کل انتظار زیادی از خودمان نداریم. مثل دیگران چهره نیستم. وضعیت تئاتر هم آنچنان خوب نیست که انتظار بالایی داشته باشیم. وضعیت فقط برای عدهای خاص خوب است که خب ناز شستشان.
دلیل این گفته ها چیست ؟!
* نه از این مدل که برویم کاسبی کنیم بگوییم از « آموزش تا اجرا »
* اگر مهم بود در تیم آقای حساس بودیم !
* ئاتریها میدانند چه خبر است و با تنفر از کنار کار رد میشوند!
* هر چه بیشتر از اقتباسهای جعلی روزگار خودمان دوری کنیم و ….
چرا در این تئاتر هرکسی فکر می کند «مرکز عالم» است و «حقیقت» نزد اوست. مهربانی و حال خوب از این تئاتر رخت بسته، چه بر مخاطب چه بر کارگردانان و هنرمندانش.
مگه اینطور نیست؟ البته گمان نکنم منظور ایشون همه باشه. ولی غالبه.
این روزا برای هیچ کار هنرمندانه ی اصیلی تره هم خورد نمی کنن !! متاسفانه …
مگه اینکه چهره های جورواجور جمع کنی و بیای وسط … تو این چیزا پول خوبی هم هست ظاهرا !
این گفته فقط یک دغدغه ی شخصیه ! اگه دوست نداشتین منتشر نکنین …..
موضوع نمایششون راجب چیه ؟