نمایش “من همون نونی ام که بابام لای کتاباش میذاشت” نخستین تجربه ی کارگردانی سارا شیرازی است که به صورت مونولوگ در تماشاخانه استاد مشایخی به روی صحنه می رود . به بهانه ی اجرای این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با سارا شیرازی ، نویسنده ، کارگردان و بازیگر این اثر نمایشی داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید .
خانم شیرازی در ابتدا از نامگذاری نمایشتان بگویید . “من همون نونی ام که بابام لای کتاباش میذاشت” به چه چیزی اشاره دارد و برای بیان چه مفهومی از این اسم استفاده کرده اید ؟
در طول نمایش عنوان می شود : “بابام کتاب تاریخی زیاد می خوند و به دلیل مشغله کاری فقط سر سفره ناهار و شام فرصت داشت کتاب بخونه و برای اینکه فراموش نکنه تا کجای کتاب رو خونده یه تیکه نون از سفره برمیداشت میذاشت لای کتاباش … ” “من همون نونی ام که بابام لای کتاباش میذاشت ” اشاره به حافظه تاریخ دارد . بابام که در طول نمایش مدام در حال ورق زدن کتاب تاریخی است ؛ از من به عنوان المان فرار از فراموشی استفاده می کند .
من هر روز و هر شب در جاهای مختلف تاریخ دارم می چرخم و جا به جا می شوم و هر جایی که متوقف می شوم داستان آن صفحه را برای تماشاگر تعریف می کنم .
شما علاوه بر کارگردانی ، نویسندگی این اثر را هم بر عهده داشتید و با توجه به اینکه این نمایش روایتگر زندگی دختری است که هر کسی می تواند خود را به جای او قرار دهد ، در نگارش آن سعی داشتید به چه بعدی از شخصیت و زندگی فرد اشاره کنید ؟
من در ابتدا در پی نوشتن ایده ای بودم که در ذهن داشتم ؛ جنینی به شکل ناخواسته در رحم مادر شکل می گیرد و به دنبال شنیدن صدایی خارج از رحم راغب می شود که به دنیا بیاید و به دنبال آن صدا بگردد . در حین جستجو با زندگی مواجه می شود . بعد از نگارش و ماه ها و بارها بازنویسی و مشورت با اساتید به این متن رسیدم . باور قلبی خودم برای اجرای نهایی نمایش ، رسیدن به یک صداقت و یکی شدن با تک تک کلمه های متن بود که خودم به عنوان بازیگر تلاش کردم این اتفاق در اجرا بیفتد .
و از آنجا که به نظر من فردیت در تئاتر امروز کم رنگ شده و اکثر نمایش ها در جهت رنگ و لعاب بصری تلاش بیشتری دارند تا پرداختن به عنصر انسان ؛ من در این نمایش سعی کردم بیشتر به عریان سازی روح و زندگی ام در مقابل یک جمع بپردازم و تماشاگر را به رسیدن به اصالت و هویت و داشتن اثر انگشت ترغیب کنم . هم به این دلیل هم به دلیل اینکه این نمایش در یک سالن تئاتر درمانی دارد اتفاق میفتد و من از بین تماشاگران به روی صحنه می روم ؛ این مفهوم را القا می کند که هر کس دیگری به غیر از من هم می توانست روی صحنه باشد ؛ من سادگی در اجرا را انتخاب کردم .
و آن بعدی که در این نمایش بیشتر به چشم می خورد : اعتراض به آمدن ناخواسته به این دنیا ولی بعد مبارزه و ایستادگی برای پیدا کردن چرایی زندگی است که در نمایش برای بیان این مفهوم از عنصر صدا استفاده کردم و در نهایت رسیدن به آگاهی و پذیرفتن خود و اصالت وجود .
چه شد که تصمیم گرفتید علاوه بر نویسندگی و کارگردانی ، خودتان بازیگر نمایش هم باشید ؟
برای بیان کامل احساسات و مفاهیم به همان شیوه ای که ضمن نگارش متن در ذهن داشتم … به این باور رسیدم که من دقیقا همان کلماتی هستم که نوشته شده اند . پس بدون هیچ گونه ادعای نویسندگی و بازیگری … خودم به روایت کردن داستانی آمدم که خودم ساختم .
و در کارگردانی و بازیگری ، با توجه به اینکه نمایش مونولوگ است و بازیگر نقش پررنگی را در اجرا بر عهده دارد ، شما به عنوان هم بازیگر و هم کارگردان اثر ، بیشتر به چه المان هایی توجه داشتید تا از طریق آن بهتر بتوانید مخاطب را درگیر و با خود همراه کنید ؟
بیشتر بر ارتباط صمیمی با تماشاگر ؛ انتقال درست احساسات با عمق و شدت مناسب و جذابیت در نحوه بیان داستان برای ترغیب تماشاگر تا انتهای نمایش تاکید داشتم.
پروسه ی نگارش ، تمرینات و نهایتا اجرای صحنه ای این اثر چه مدت زمان برد ؟
نوشتن متن حدود چهار ماه طول کشید و بازنویسی آن حدود دو ماه و ضمن تغییرات متن ؛ اتفاقات روحی و روانی درونی هم در من به ، عنوان بازیگری که قرار است این نقش را بازی کند و هم در ایده ها و سبک های اجرایی مختلف ، می افتاد که در نهایت به این شیوه نمایشی رسیدیم . و در طول تمامی این مسیر استادهای عزیزم من را همراهی کردند .
با توجه به اینکه نمایش “من همون نونی ام که بابام لای کتاباش میذاشت” مونولوگ است ، استقبال از آن را چگونه می بینید ؟
استقبال هنرمندان از کار باورنکردنی بود ؛ مهمان ها و استاتید و هنرمندانی که کار را دیدند ؛ از اجرا راضی بودند و آن میزان از مخاطب که به سالن آمدند و کار را دیدند ، از کار لذت بردند . باید دید طبق تبلیغات اصلی که همان تبلیغ دهان به دهان است در ادامه کار ؛ اجرا به چه شیوه ای پیش خواهد رفت .